همسفر نرگس حدود هشت سال قبل وارد کنگره شد و باراهنمایی خانمها آذر و سیمین مسافرش را همراهی کرد تا باراهنماییهای آقای حسین صداقت سفر اول را به پایان برساند و وارد سفر دوم شود. همسفر نرگس در طول بیش از سه سالی که از رهاییاش میگذرد؛ جایگاههای مختلفی چون عضویت لژیون سردار، خزانهداری لژیون سردار و کمک راهنمای تازه واردین را پشت سر گذاشته و اخیراً هم بهعنوان دبیر لژیون سردار باشگاه تختی انتخابشده است. به این بهانه گفتگویی با ایشان ترتیب دادیم که توجه شمارا به مطالعه آن جلب میکنیم.
۱- چه چیزی باعث شد که وارد باشگاه تیراندازی باکمان شوید؟
من قبل از کنگره در چند رشته ورزشی ازجمله شنا و کونگفو ورزش میکردم و خوشبختانه در سفر اول، توسط خانم الهه ربیعی راهنمای دخترم به باشگاه تیراندازی باکمان تختی دعوت شدیم. البته تاکنون بهطورجدی این ورزش را دنبال نکردهام و بیشتر برای اینکه حال خوش دریافت کنم تیراندازی میکنم.
۲- با توجه به اینکه اخیراً ماه رمضان را پشت سر گذاشتیم؛ به نظر شما رابطه تقدیر، رمضان و کنگره چیست؟
تقدیر را هر شخصی خودش میسازد. با الهاماتی که ۲۵ سال پیش در ماه مبارک رمضان به جناب مهندس شد؛ تقدیر امروز کنگره رقم خورد و بذر و تخم آن کاشته شد و این حرکت باعث شد انسانهای زیادی به کنگره ۶۰ بیایند و به رهایی و درمان برسند و از دام مواد مخدر خارج شوند. این حرکت، نهتنها سرنوشت مسافران بلکه تقدیر ما همسفران را هم تغییر داد و کمک کرد تا از تاریکی جهل و نادانی خارج شویم.
۳- ورزش و آموزشهایی که از ماه مبارک رمضان در کنگره دریافت کردید؛ چه تأثیری بر جسم و روان میتواند داشته باشد؟
وقتی شخصی ورزش میکند در بدن او آدرنالین تشریح میشود و آزاد شدن این هورمون در بدن باعث سرخوشی و حال خوش میشود بهطوریکه حتی بدندرد و خستگی پس از ورزش هم در شخص ایجاد شادی و لذت میکند. اما متأسفانه به دلیل ضعف شدیدی که من در ماه رمضان امسال داشتم حتی نتوانستم پیادهروی کنم ولی از ماه رمضان آموزشهای زیادی گرفتهام. باز اشارهای میکنم به ۲۵ سال قبل که جناب مهندس برای اینکه بتوانند روزه درصدی بگیرند و مواد مصرفی و زمان مصرف خودشان را کمی نظم ببخشند، آغازگر راهی شدند که امروزه ناجی انسانهای بیشماری است. رهایی از بند مواد مخدر و سپس تغییر جهانبینی دو دستاورد بسیار مهم این ماه است. شما در نظر بگیرید وقتی در منزلمان مهمانی کوچکی داریم؛ گاهی حرف و سخنی هم در خصوص میزبان و مهمان به وجود میآید اما چگونه است که در شعب کنگره ۶۰ هر جلسه گاه صدها نفر خانم دورهم جمع میشوند ولی هیچ مسئله و اصطکاکی به وجود نمیآید؟ بهغیراز آموزشهای جهانبینی چه چیزی باعث این اتفاق میشود؟ بهاصطلاح گفته میشود در ماه رمضان شیطان غل و زنجیرشده. به برکت این ماه، افراد یکجور خاصی دلرحماند و یا جور خاصی مهرباناند و این هم به برکت آموزشهای ماه مبارک رمضان است.
۴- تاکنون چه خدمتهای در باشگاه تیراندازی باکمان انجام دادهاید؟
یک سال است که عضو لژیون سردار هستم و همچنین بهتازگی دبیر لژیون سردار باشگاه شدهام. البته همیشه هر جا احساس کنم که نیازی به خدمت و کمک هست؛ باکمال میل خدمت میکنم.
۵- لطفاً کمی از حس و حال خدمت در باشگاه تختی بگویید.
این بستگی به بینش هر فرد دارد. به نظر من باشگاه تیراندازی باکمان تختی یکتکه از بهشت است و همیشه حس خوب ازاینجا میگیرم حتی با توجه به اینکه گاهی ورزش هم نمیکنم ولی دوست دارم بیایم اینجا و بهقولمعروف، عرض ادبی بکنم. به همین اندازه خدمت در باشگاه تختی لذتبخش است. من فکر میکنم اگر شخص بخواهد؛ هر خدمتی در هر جایگاهی در هر بخشی از کنگره ۶۰ باعث میشود که وی به حال خوش برسد و این بستگی به سطح آگاهی، بینش و جهانبینی فرد دارد.
۶- به خدمت در لژیون سردار اشاره کردید؛ آیا به این فکر کردهاید که در جایگاههای دیگر مانند دنوری و پهلوانی هم حضورداشته باشید؟ اگر پاسختان مثبت است بفرمایید انگیزه شما در این راه چیست؟
من چندین سال است که عضو لژیون سردار هستم و سه سال قبل وقتی جایگاه دنور معرفی شد، از خداوند خواستم که در این جایگاه قرار بگیرم. اما راستش آرزو دارم شال پهلوانی را دریافت کنم. به نظرم باید جایگاه شمارا بطلبد یعنی گویی جایگاه شمارا صدا میزند و روی صندلی که باید، مینشاند و کاری که باید توسط شما انجام شود، حتماً انجام میشود. مثلاً دخترم، پسرم و من چندین سال است در شعبه عضو لژیون سردار هستیم ولی امسال این اجازه به من داده شد که علاوه بر آن در باشگاه تختی هم عضو این لژیون عشق بشوم.
۷- کمی از حس و حال عضویت در لژیون سردار و جاذبه عجیب این لژیون برایمان بگویید.
اینیک احساس کاملاً درونی است و اصلاً قابل وصف و بیان کردن نیست. بعضی از عزیزان در مشارکتهای خود از معجزات مالی و بازگشت چندین برابر پول ظرف مدت کوتاه صحبت میکنند. من هرگز به خدمت مالی به این شکل نگاه نکردهام. اما حس عجیبی دارم که قابل وصف به زبان و با کلام نیست. شاید مانند یک ادای دینی است و یا یک کاری که باید انجام شود و این کاری که انجام میشود فقط برای خودم و به خواست خودم انجام میشود. هرگز فکر نکردهام که من عضو این لژیون هستم و خدمتی انجام دادهام؛ هرگز اینگونه فکر نکردم که پولی پرداخت کنم و منتی بگذارم. من معتقدم بخشی از پول کنگره در دارایی من قرارگرفته و من باید آن را از دارایی خودم جدا کنم و به صاحب اصلی آن (کنگره) برگردانم. پولی که اینجا پرداخت میکنم متعلق به کنگره بوده که بهصورت امانت، مدتی در دست من بوده.
۸- آیا حضور شما بهعنوان همسفر تأثیری در سفر مسافرتان داشته یا نه؟
بله، خیلی مؤثر بوده. بعضی افراد بدون همسفر هم میتوانند سفر کنند ولی بعضی مسافران بدون همسفر نمیتوانند سفر کنند. البته همسفر واقعاً باید بال پرواز باشد و همراه مسافر باشد. سفر مسافر من حدود سه سال طول کشید و من فکر میکنم اگر همراه مسافرم نبودم یا حین سفر خسته میشدم، اگر کفشهای آهنی نپوشیده بودم هرگز مسافر من به درمان نمیرسید. شعبه ایمان ابتدا در محله خاک سفید بود و منزل ما در مرکز شهر قرار داشت. من هر جلسه بدون وسیله تا خاک سفید میرفتم و برمیگشتم. واقعاً باید کفشهای آهنی میپوشیدم. به گفته مسافرم اگر من این مسیر را نمیرفتم او هرگز رها نمیشد. یادم هست خانم آنی بزرگ در شعبه، استاد جلسه بودند و فرمودند: «من و همه همسفرها، همسفر مسافرانی هستیم که همسفر ندارند» و من با شنیدن این جمله، خیلی گریه کردم و از آن روز نسبت به همه مسافران، احساس دِین دارم و امیدوارم که بتوانند باقدرت سفر خودشان را به پایان برسانند.
و کلام آخر …
متشکرم از شما. فقط میتوانم یک آرزو بکنم برای تمام مسافرها و همسفرها که باجان و دلشان آموزشها را دریافت کنند. افراد زیادی به کنگره میآیند و آموزش میگیرند و میروند ولی آموزشی که باجان و دل باشد چیز دیگری است و حس دیگری دارد. امیدوارم من هم بتوانم با چشم و گوش جانم این آموزشها را دریافت کنم.
بسیار سپاسگزاریم که وقت خودتان را در اختیار ما قراردادید.
انجام مصاحبه: همسفر خندان
تایپ: همسفر سپیده
عکس: همسفر مریم
ویراستاری: همسفر خندان
ارسال: مسافر منوچهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
1055