یک شاگرد چگونه می تواند حق شاگردی را ادا کند؟
بهترین کاری که میتواند انجام دهد این است که مطالب معلمش را خوب یاد بگیرد. خودم به تجربه متوجه شدهام که، شاگردی که مطالب استاد، آموزش ها و تکالیف را با دقت انجام میدهد بیشترین اثر را روی استاد میگذارد و باعث خوشحالی و رضایت استاد میشود که شاگردش چقدر به نکات خوبی دست پیدا کرده است. شاگرد بایستی آموزشها و آن چیزهایی که ما در کنگره گفتهایم را با ادب و احترام اجرا کند و طبق آموزش های کنگره عمل کند.
در کنگره همه افراد از تازه وارد تا دیدهبانان، از یک منبع آموزشی استفاده میکنند؛ اما دریافت ها و برداشتهایشان متفاوت است، مهمترین عامل این تفاوت چیست؟
دانایی در تکامل عقل و حس خیلی مهم است. برای مثال انسانی که دانایی بیشتری دارد، وقتی کتاب 60 درجه را میخواند، با شخصی برای اولین بار مطالب کتاب شصت درجه را میخواند، برداشتش متفاوت است و چیزیهای جدیدی دریافت میکند. در این مسئله حس نیز تاثیر دارد؛ یعنی وقتی حس شما خوب است موضوع را با حس خوب نگاه میکنید و میخوانید. یک زمانی حس شما خوب است و وقتی کتاب 60 درجه را میخوانید یک سری نکات برایتان باز میشود و وقتی یک هفته بعد همان مطالب را با حس بد میخوانید اصلا آن نکات برایتان روشن نمیشود.
در کلام الله آمده است: ( لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ) یعنی نشانهها برای عاقلان است؛ یعنی تکامل عقل. وقتی انسانی در مراحل تکاملی بالاتر است، زمانی که مطلبی را میخواند یک سری نکات برایش باز می شود. آیا وقتی فردی در مراحل پایینتر تکاملش است مطالب کمتری برایش مشخص می شود؟ در کلام الله آمده است (لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ) یعنی کسی که مطلب را میخواند و ساعتها تفکر و بررسی میکند به یک باره موضوعات برایش مشخص میشود. و در ادامه (الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ) یعنی نشانهها برای کسانی است که علم، دانایی و حس خوبی دارند؛ پس بستگی دارد که در چه مرحله ای از تفکر باشیم و چقدر تفکر کنیم و در چه مرتبهای از عقل، حس پالایش یافته و در چه مرتبهای از دانایی باشیم، دریافت های ما متفاوت است.
سوالم در مورد تصویر دوم، ساختار درون است، جایی که شخص دوباره به حفره های تاریکی کشیده میشود در کتاب 60 درجه گفته شده، اینجا با کمک نیروهای الهی شخص نجات پیدا می کند. چه اتفاقی می افتد که دوباره به تاریکی بر میگردد؟
تصویر میگوید که انسان در حفره فرو میرود، حال یا نجات پیدا میکند یا ممکن است که نجات پیدا نکند. خیلیها ممکن است سفرشان را رها کنند و بروند؛ پس همه نجات پیدا نمیکنند. چه کسانی نجات پیدا میکنند؟ کسانی که استقامت به خرج میدهند، یعنی کسانی که تحت فشار هستند و تاریکی را تجربه کردهاند؛ اما کار ضد ارزشی انجام نمیدهد و قرص و الکل هم مصرف نمیکند، شخصی که این اعمال را انجام نمیدهد در همان حالتی است که پنجههایش روی آن سنگها کشیده میشود و آب کم کم فروکش می کند، این آب در ابتدا خیلی شدید است، اما کم و کمتر می شود تا فروکش کند.
این سوال یک زاویه دیگری هم دارد؛ اصلا چرا این اتفاق برایش میافتده؟ این تصویر کتاب برای همه اتفاق میافتد، یعنی اینها مراحل درون سفر است، یعنی هر کسی که درمان را انجام میدهد، تصویر گل چسبناک و جوانه ها و رفتن در حفره ها برایش اتفاق میافتد و فرقی هم نمی کند. حال وقتی یک نفر وارد کنگره شد و سپس به درمان رسید و وارد سفر دوم شد و مدتی گذشت و الان دوباره به تاریکی رفت این مربوط به این تصویر نیست. اینجاست که در پیام آمده است: سفر دوم به مراتب هم سخت و هم سهل است. اگر ما بعد از اینکه آن نشانه ها و سلامتی و جایگاه را دریافت کردیم، اهریمن با زیباترین شکل ممکن میخواهد آن گوهر را از ما بگیرد، اگر آن حقه روی ما اثر نکرد، حقه چه زمانی روی ما اثر می کند؟
موقعی که فکر میکنیم خیلی بلد هستیم، موقعی که ارتباطمان با آموزشهای کنگره از بین میرود و ضعیف میشود و میگوییم حالا سی دی هم نوشتی، گوش کردی یا نکردی، آن فن را اهریمن روی ما میزند و فکر میکنیم خیلی بلد هستیم و کارمان درست است، غرور و منیت میگیریم، وقتی فنش روی ما اثر کرد ما را از مسیر خارج میکند و آن گوهری که بدست آوردیم را از دستمان در میآورد و دوباره به تاریکی بر میگردیم.
چهکار انجام دهم که ظرفیتم بالا برود و مشکلات زندگی من را از هدف انسانیام دور نکند؟
(درویش بگفتا که به جز سوزش دل نیست راه گذر از بند شیاطین که جدایی) ظرفیت شما با انتخاب های درست و با تحمل سختی ها زیاد می شود. انسان در دو راهی و چند راهی قرار می گیرد و راه درست را انتخاب میکند، ممکن است راه درست فشار بیاورد و سخت باشد و خستگی و بی خوابی داشته باشد و این یک شبه حاصل نمی شود. انسان ها دو گروه هستند انسان هایی که میگویند من کاری که دوست دارم را انجام می دهم، من دلم می خواهد و انسان هایی که می گویند من کار درست را انجام می دهم. آنهایی که می گویند من این گونه هستم و این کار را دوست دارم، اشکالی ندارد، این گونه باش و لذت ببر اما آنهایی که این گونه هستند ممکن است فرم خوبی داشته و با محبت باشند اما این ها از زندگی لذت میبرند، اما ظرفیتشان تغییر نمیکند، این که شما از زندگی لذت ببری یعنی چیز خوبی درون ظرفت باشد، آب گوارا و شربت و عسل باشد،از زندگی لذت میبری.
اما اگر در ظرفت آب گل آلود و زهر باشد، از زندگی لذت نمی بری، پس لذت بردن از زندگی به محتویات ظرف بستگی دارد، اما اینکه ظرفت بزرگ باشد، به لذت و چیزی که در ظرف است ربطی ندارد. می گویی من این گونه هستم و کاری که دلم بخواهد انجام میدهم حالا اگر حال دلت خوب بود، ظرفت را با شربت پر می کنی و لذت می بری، اما ظرفت همان کاسه و فنجان میماند، اما میگویی نه، من دلم این را میخواهد، اما کاری که معلمم به من گفته و سخت و درست است را انجام میدهم و آنگاه من به خودخواهی و منیت خودم غلبه می کنم، آن زمان ظرفیت بالاتر می رود، این ادامه دارد و با انتخاب های درست و صراط مستقیم و تحمل دشواری ها اتفاق می افتد.
در پیام سفر دوم از پیوند با بندهای اولین نام برده شده، منظور از بندهای اولین چیست؟
(خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ) خداوند انسان را از علاقه و دوستی آفرید. به فرمان خداوند عشق در آنها دمیده شد و با هم جمع شدند، یعنی اگر اینها را قبول کنیم یا همان آیه خداوند را قبول کنیم، ذرات کنار هم میآید و یک موجود را به وجود میآورد. پس پایه اصلی آفرینش انسان و خلق موجودات، علاقه و محبت است؛ یعنی از عشق خالق و مخلوق نشات گرفته است.
بندهای اولین اشاره به همان محبتی که در آفرینش انسان بوده است میکند. شبیه عشق بین بچه و مادر است. بچه که به دنیا می آید آن بند ناف و بند اولین که داشته است و از آن تغذیه و رشد می کرده است و به دنیا آمد و شیر خورده و در آغوش مادر بوده است، این محبتیست که بین مادر و فرزند بوده است، یعنی برگشتن به آن علاقه ای که در بدو آفرینش انسان بوده است.
آیا بین قالب نفس در مرد و زن فرقی هست؟
قاطعا فرقی وجود دارد، چون خواستهها و طیف آن در مرد و زن در حالت عادی و تعادل باید با هم فرق دارد، چون نقششان فرق دارد، اگر ما به دو موجود، خواسته و حس مشترک بدهیم دیگر دادن نفس مشترک کار بی معنی است، اما مکمل همدیگر هستند، پس طیف خواسته ها در نفسشان باید تفاوت داشته باشد، اما اشتراکات هم وجود دارد، مثلا هر زن و مردی در تعادل خودش، هنر، علم، کمک کردن و طبیعت را دوست دارد و در بین آنها مشترک است، اما تفاوت هایی هم باید وجود داشته باشد اما نفسشان متفاوت و مکمل باشد.
تایپ: همسفر علی محمودی
عکس: مسافر فرهاد
مصاحبه گر و تنظیم کننده: مسافر علی هادی
- تعداد بازدید از این مطلب :
5061