در سرزمین خاطرهها آنان که خوب هستند همیشه سبزند و آنان که محبتها و دوستیها را بر قلبشان برافراشتند همیشه به یاد میمانند. خلق خاطرات خوب و آرامش امروز ما نشان از وجود رد پای بهترینها بر کویر قلبهای خشکیده است که با ترنم نور ایمان و هم صدا با نام نامی عشق، قدم بر عرصه جاودانه عشق و محبت نهاده است.
مصاحبه اختصاصی این هفته با اولین راهنمای نیکوتین همسفران، خانم اعظم جلالی بزرگوار هست ایشان دستیار دیدهبان همسفران هستند و با شال آبی رنگ جایگاه راهنمایی را نیز تجربه کردهاند، میخواهیم از ایشان بیاموزیم و از مصاحبت با ایشان بهرمند شویم.
لطفاً به رسم کنگره خودتان را معرفی کنید.
سلام دوستان اعظم هستم، مسافر و راهنمای ویلیام وایت گروه خانواده کنگره 60، تخریب ۳۵ سال، آنتی ایکس سیگار، سفرم را با چهار میلی گرم نیکوتین خوراکی شروع کردم به استادی آقای مهندس، رهایی نه سال و دو ماه. سفر مسافرم «پسرم» با مصرف تریاک، حشیش، تزریق هرویین، به راهنمایی استاد امین سفر کردند، رهایی نوزده سال و پنج ماه. در ادامه سفر همسرم با تریاک کشیدنی به راهنمایی آقای حکیمی و راهنمای خودم خانم آنی بزرگ سفر کردیم، رهایی بیست سال و چهار ماه.
تجربه کدام جایگاه برایتان سختتر بود، همسفری که با تخریب خودش و مسافرش مواجه بود یا مسافری که باید از وابستگی به سیگارش میگذشت؟
قبل از ورود به کنگره به دفعات برای ترک سیگار اقدام کردم ولی کاملاً ناموفق بودم، حتی یک الی دو سال سیگار استفاده نمیکردم ولی همیشه بهانهای برای شروع پیدا میکردم تا به اذن خداوند به کنگره آمدم و آموزشهای استادان بر جانم نشست. میتوانم بگویم متوجه خودم هم شدم چون تا به حال هرچه بود، زندگی با همسری مصرفکننده و سختی آن و بعد هم اعتیاد پسرم؛ جایی و فضایی و زمانی برای خودم نداشتم و مصرف سیگار هم بیشتر میشد.
ولی در طی زمان و حضور مداوم در کنگره و با شنیدن این سخن استاد دژاکام خطاب به همسفران (شما هم حق زندگی دارید) به خودم آمدم و فهمیدم من (همسفر) هم باید در کنگره درمان بشوم. در واقع اسمش این بود که برای درمان دو مسافرم به کنگره آمدم، اما سهم من چه بود؟ همسفری که همچنان نگران آیاها و چراهای خودش باشد؟ دیدم اینطور نمیشود، من هم باید درمان شوم، دقیقاً مثل مسافرهایم، جسم، روان و جهانبینی من همسفر باید به درمان و تعادل برسد.
گوش جان سپردم به سخنان استادانمان و سعی کردم برای عملی کردن آن آموزشهای ناب، تجربه بسیار شیرینی بود و هست. سخت بود و آسان، شنیدن و عمل کردن در طی زمان، زمانی که با آموختن و یاد گرفتن همراه بود، طبق فرمایش استاد دژاکام زمان حکم طلا را دارد. حالا دیگر همسفری بودم که مسیر ارزشها و ضد ارزشها را میشناختم و آگاهانه مسیر درمان نیکوتین را پذیرفته بودم و این مسأله آموزش شناخت و آگاهی، درمان نیکوتین را آسان میکند. سختی درمان نیکوتین برای افرادی هست که هنوز بیدار نشدند و یا خودشان را به خواب میزنند و قدر و منزلت جا و مکان، دانش و آگاهی که خداوند برایشان مقدر کرده و حضور در کنگره ۶۰ را نمیدانند.
شما سالها راهنمای همسفران و همین طور مسافران نیکوتین بودید به نظر شما چه زمانی یک همسفر درمان سیگار را درک میکند؟
فکر میکنم پاسخ سؤال قبل گویای پاسخ این سؤال هم هست ولی اگر بخواهم بیشتر در موردش صحبت کنم، میتوانم بگویم همسفر باید خیلی باهوش باشد که بتواند متوجه شود که دیگر وقت آن است که به ضد ارزشهای خودش هم واقف شود و چشم خود را بر روی ضد ارزشهایش نبندد و فقط مسافر خود را زیر ذره بین نبرد که چه میشود.
باید فرهنگی که در کنگره جاری است با تمام وجود لمس و حس کند، کنگره مکانی برای درمان تمام افراد خانواده یک مصرفکننده است و حال که همسفر در این مکان حضور دارد زمان را از دست ندهد، پس میتوان گفت بیدار شدن، دیدن، شنیدن و عمل کردن او را به مسیر درمان ضد ارزشها هدایت میکند.
در کل به فرمایش استاد دژاکام: تمام ضد ارزشها را با هم باید درمان کنیم، اگر در مسیر دوری از ضد ارزشها در حرکت هستیم، نیکوتین و مصرف آن هم یک ضد ارزش بزرگ است؛ اگر یاد میگیریم قضاوت نکنیم، تهمت نزنیم، دروغ نگوییم، آیا میتوانیم به مصرف نیکوتین خود ادامه دهیم؟! در حالی که میدانیم مسافر ما در سفر اول همراه با سفر درمانی خود باید به درمان نیکوتین هم بپردازد، پس حرمت خود، مسافر و خانه را حفظ کنیم و ما هم در این امر مهم (درمان نیکوتین) شرکت کنیم.
چه زمانی میتوان گفت جهانبینی را یاد گرفتیم و از نظر شما چه ضرورتی دارد که همسفران جهانبینی کار کنند؟
جهانبینی جزء لاینفک ما انسانها است، طبق تعاریف استادانمان از جهانبینی اهمیت و ضرورت آن در مثلث درمان، چه مسافر و چه همسفر همه باید جهانبینی کار کنیم چون تنها راه رسیدن به ارتقا، تغییر و رشد جهانبینی است؛ برای درمان جسم ۱۰ ماه وقت لازم است و جهانبینی را خدا میداند. در وادی اول استاد دژاکام فرمودند: ما قبلاً هم تفکر میکردیم اما با قرار گرفتن در تاریکیها و مشکلات متوجه میشویم درست فکر نکردهایم و با تفکر غلط مسیر را ادامه دادهایم و آرامش لازم را در زندگیمان نداریم. پس باید تفکر صحیح را بیاموزیم و مسیر درست را پیدا کنیم تا بتوانیم مشکلات و مسائل خود را حل بنماییم.
ضرورت خروج از تاریکی و رسیدن به نور؛ تغییر و تبدیل و ترخیص است که لازمه آن، تغییر و تبدیل و ترخیص در جهانبینی است و ضرورت آن مثل نیاز ما به آب و هوا است. در ارتباط با قسمت اول سؤال میتوانم اینگونه بگویم با توجه به نشانههایی که برایمان گذاشته شده است؛ این قسمت سؤال من را به یاد این پیام کنگره انداخت: سفری از قهر به مهر، از ترس به شجاعت، از کفر به ایمان از ناامیدی به امیدواری؛ رسیدن به این موارد و پا در جاده پر از عشق ارزشها نهادن و در کل احساس نسبی آرامش و حال خوش در زندگی نشانههایی از آموختن و بهرهمند شدن از تغییر جهانبینی ما است.
من به شخصه از شما در مورد نیروهای تخریبی و نیروهای بازدارنده و نیروهای مکمل بسیار آموزش گرفتم لطفاً در مورد آموزش این مطالب به اختصار توضیح دهید؟
این مبحث یکی از مباحث ناب جهانبینی ۱و ۲ هست که استاد امین با استفاده از تمثیلی به ما آموزش دادند و آن این است که این آموزش و تمثیل برای شناخت نیروهای منفی، بازدارنده و نیروی مکمل به کار میرود. استاد امین اینطور مبحث را آغاز کردند، در نظر بگیرید یک ماشین در جاده در حال حرکت است که ماشین با سرعت پیش میرود ناگهان از رو به رو بادهای تند و طوفانی شروع میشود (نیروهای منفی و بازدارنده) اگر راننده به مسیر خود ادامه بدهد و توجه به این حالت نکند به بیرون از جاده پرتاب میشود و اتفاق وحشتناکی برای او میافتد که در اینجا حالت نقش تخریبکننده را دارد ولی اگر در کنار جاده بایستد و تفکر کند و سعی کند وسیلهای بسازد که نیروی باد را جذب کند و به نیروی حرکتی تبدیل کند، نقش نیروی مکمل را دارد.
استاد ادامه میدهند که این نیرو برای کسانی نیروی مکمل محسوب میشود که دانش، آگاهی و دانایی داشته باشند در غیر این صورت نیروی بازدارنده است و همچنین تکامل بدون نیروی منفی و بازدارنده ممکن نیست.
لطفاً در مورد جهان ذهن و مثالهای بینظیر شما که آموزش می دهید و کمکی که میتواند به درمان نیکوتین کند بفرمایید؟
استادان ما آقای مهندس و استاد امین در این خصوص بسیار صحبت کردند و تمثیلهای زیادی را برای درک مفاهیم آن برای ما گفتهاند. بنیان کنگره در وادی پنجم از جهان ذهنی صحبت کردهاند که سه برابر جهان مادی وسعت دارد، در وادی اول ذکر کردند که همه چیز اول مثل صفحه سفید نقاشی است که از فکر ما تصاویر ایجاد میشود و...
در جای دیگر میفرمایند ذهن مثل دالان یک خانه است، فکر در میزند اگر اجازه داخل شدن بدهید، وارد حیاط و بعد اتاقها میشود و بیرون کردن آن کار سختی است. وقتی رهجو آمادگی داشته باشد که سخن استاد را کاربردی و درونی کند این میشود دانش رهجو که استاد با زبان ساده این مطلب را گفتهاند. در جای دیگر استاد میفرمایند اگر مشکلی دارید لازم نیست ۲۴ ساعت به آن فکر کنید، تنها دقایقی را به حل آن فکر کنید.
پس یاد میگیریم تفکر کنیم و به هر فکری اجازه ورود ندهیم و همچنین استادامین میفرمایند ذهن یک ابزار الهی است که خداوند در اختیار انسان قرار داده است و بستگی به مسیری دارد که ما انتخاب کرده ایم، ارزش یا ضد ارزش، فسق و فجور یا راه تقوا. ما به این شکل از ذهنمان استفاده میکنیم و بسیار در مورد مسیر ارزشها و ضد ارزشها آموخته ایم و فقط کافی است که آن را در زندگی خود عملی کنیم و به فعل در بیاوریم.
من سالها سیگار را مصرف کردم و هیچ وقت به ضد ارزش بودن آن فکر نکرده بودم ولی در کنگره وقتی با این مفاهیم آشنا شدم خیلی در صدد درمان آن بودم ولی چیزی که در خودم حس میکردم این بود که من خیلی سعی میکردم فرمانبردار باشم.
استاد دژاکام اعلام کردند کسانی که مصرف نیکوتین دارند، باید به درمان خودشان بپردازند. با تمام وجودم میگویم که من این پیام را با گوش جان شنیدم و سعی کردم جایی را که در کنگره اشغال کردهام حداقل برای خودم مفید باشد و جای دیگری را اشغال نکنم که شاید آن صندلی حق کسی دیگر باشد که خیلی بهتر از من بتواند حرکت کند و من سعی کردم در کنگره حرکت کنم تا مدیون هیچ کس نباشم و خیلی خوشحالم که این کار را انجام دادهام و به حرف استادم گوش کردهام و سفر کردم.
خانم جلالی عزیز بارزترین، پررنگترین و تأثیرگذارترین آموزشی که در مدت سفر خود از جناب مهندس دریافت کرده اید چه بوده است؟
پاسخ به این سؤال واقعاً سخت است چون از روزی که وارد کنگره شدم از تک تک موانعی که با آن برخورد کردم آموختم و بدون اینکه متوجه شوم حتی در شرایطی که حال بسیار بدی داشتم و ماهها فقط گریه میکردم، متوجه نبودم که آموزشها به جانم مینشیند و بعد از چند ماه که حال بهتری را تجربه کردم متوجه این مسأله شدم.
از وادی اول برای ما آموزش است، آموزشهای ناب و خالصی که استاد در اختیار ما قرار دادهاند ولی چیزی که خیلی بارز در وجود خودم دیدهام این است که در هر مرحلهای قرار میگیرم اول تفکر و بعد گفتار است و بعد کردار و عمل است، خیلی تلاش کردم که این نکته را در زندگیام پیاده کنم چون انسان هر آسیبی که میخورد از بیتفکری است.
کلام آخر
خوشبختانه این مصاحبه ما برخورد کرد با هفته سیگار، این هفته بسیار عزیز را به کلیه همسفران و مسافران و خانواده بزرگ کنگره ۶۰ و در رأس آقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک عرض میکنم و خداوند را شاکرم که این مسیر الهی را بر سر راه ما قرار داد که ما هم در کنار مسافرهایمان بتوانیم به درمان ضد ارزشی مثل مصرف نیکوتین برسیم.
من از آقای مهندس، سر کار خانم آنی بزرگ و خانم کماندار و از استاد امین و خانم شانی عزیز که در اینستاگرام بسیار زحمت میکشند بسیار سپاسگزارم، از طرف گروه خانواده و تمام رهجوهایی که در شعب مختلف در حال آموزش گرفتن برای درمان نیکوتین خود هستند از آقای مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزاری میکنیم و میگوییم درود بر شما عزیزان که وقت و انرژی خود را صرف مخلوقین خداوند میکنید، خدا حفظتان کند.
اگر بخواهم به اختصار در مورد لژیون ویلیام گروه خانواده صحبت کنم، از سال ۹۱ که من سفرم را به استادی آقای مهندس شروع کردم بعد از سازگاری در ماه چهارم، آقای مهندس ۳۰ نفر را به عنوان دستیار خودشان انتخاب کردند و آن موقع من یک دفتر کوچک داشتم که آقای مهندس در آن دفتر برای من نوشتند و تاریخ زدند که شما به عنوان دستیار من میتوانید خدمت کنید.
اول لژیون در آکادمی بود و بعد کم کم به پارک طالقانی انتقال پیدا کرد و در پارک برای تمام شعب آزاد بود و از کرج و رباط کریم و راههای دور و نزدیک میآمدند و آموزش میگرفتند. خوشبختانه الان بسیاری از شعب تهران، راهنما و لژیون سیگار دارند و تعداد اندکی هستند که راهنما ندارند که از انگشتهای دست تجاوز نمیکند و شهرستانهای مشهد، اراک، اصفهان و تبریز مشغول به خدمت هستند و بسیار حال خوشی دارند.
افرادی که به لژیون ویلیام آمدند و درمان شدند طبق گفته خودشان بسیار شوق زندگی پیدا کردند و از حالت ناامیدی بیرون آمدند و اکثریتشان شال سبز و یا شال نارنجی دارند و اگر بخواهم به عنوان جمله آخر بگویم، تنها نقطه بسیار مهم بیدار شدن همسفر است که در کنگره اتفاق میافتد که خودی هم وجود دارد.
یک همسفر سالهای سال درگیر مصرف مسافر یا مسافرهایش بوده و شاید خیلی کم به خودش فکر کرده ولی در کنگره نقطه تفکر و آگاهی برایش زده میشود و درمان میشود و زمانی که درمان میشود حال بسیار خوشی را تجربه میکند. واقعاً دلم میخواست این را با کلمات توصیف کنم که بچههایی که از ضد ارزش دوری میکنند، حال خوش و صبوری و متانت و نظم و انضباط را و تربیتی که استادان ما از ما میخواهند را کسب میکنند.
چون نقطه امیدی برایشان ایجاد میشود که ما هم میتوانیم به خود فکر کنیم، برای خود حرکت کنیم، عشق به خود داشته باشیم چون عشق به خود منشأ عشق به دیگران و خانواده است، عشق به همسر و فرزندان است. اگر من بتوانم ضد ارزشها را از خودم دور کنم میتوانم مادر، همسر و راهنمای خوبی باشم.
از همه عزیزان دعوت میکنیم، ما در خدمت شما عزیزان هستیم و از تمام کسانی که در جایگاهها قرار دارند، میخواهیم که لطفاً خجالت نکشند به ما پیوندید تا بتوانیم همه با هم در راستای مسیر کنگره حرکت کنیم و این ضد ارزش را به همراه ضد ارزشهای دیگر به درمان برسانیم.
مصاحبه: مسافر نیکوتین زهره از نمایندگی شهر ری و مسافر نیکوتین مهناز از نمایندگی رباط کریم
ویراستاری و ارسال: مسافر نیکوتین سپیده از نمایندگی شادآباد
لژیون درمان نیکوتین گروه خانواده کنگره ۶۰
- تعداد بازدید از این مطلب :
1026