جلسه ی سوم، از دوره ی نهم، از سری کارگاههای آموزشی خصوصی نمایندگی قیدار با دستور جلسه ی "وادی دوازدهم و تأثیر آن روی من" با استادی مسافر غضنفر و نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر حسن یکشنبه 26 دی 1400 ساعت 17 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان غضنفر هستم یک مسافر، دستور جلسه ی این هفته *وادی دوازدهم و تأثیر آن روی من* است. در این وادی می خوانیم، در آخر امر، امر اول اجرا می شود. این وادی ساختارهای ذهنی ما را عملیاتی می نماید و آخرین نتیجه ای که از یک مسئله و یا برنامه ای انتظار داریم، در اول کار تصویر سازی ذهنی می نماییم. دهقانی که قصد کشت گندم را دارد، بلافاصله پس از اقدام حصول نمی گردد، بلکه باید تک تک مراحل کشت و زرع را مرتب و اصولی انجام دهد، تا در آخر منتظر نتیجه ای که در شروع کار مدنظرش بود برسد. مهم ترین مولفه ای که باید در این جا به آن پرداخته شود، همان فاکتور زمان است. بعد از رعایت تمام این موارد باز هم کار تمام نشده است و باید محصول جمع آوری و اقدامات بعدی روی آن محصول انجام گیرد. انتظاری که کشاورز روز اول از کشت گندم داشت بعد از گذشت ماهها به نتیجه می رسد. وقتی ما برای اولین بار وارد کنگره می شویم، رهایی از اعتیاد و گرفتن گل رهایی از دستان جناب مهندس را تصویر سازی ذهنی می نماییم. اول امر که بلافاصله اجرا و عملی نمی گردد و مشکلی که با سال ها حرکت در مسیر ضد ارزش ها برای خود و خانواده بوجود آورده بودیم، یکی دو روزه حل نخواهد شد. با دعا خواندن و جادو کردن و ورد خواندن این مشکلات حل نخواهد شد.
ادامه ی سخنان استاد،
باید رفته رفته، تحت آموزش قرار گیرد و به آن چیزی که روز اول مد نظرش است ( درمان و رهایی) در آخر امر به آن برسد. انسان در آخر کار به چیزی که می خواهد می رسد. در تمام ابعاد زندگی این وادی مصداق دارد و فقط در مسئله اعتیاد صادق نیست. شخصی که قصد ساخت یک ساختمان را دارد و یا شخصی قصد شروع کاری را دارد و یا برنامه ی خاصی را مدنظر دارد، ابتدا در ذهن انسان آن ساختار، شکل می گیرد و وقتی این ساختارها در ذهن انسان شکل گرفت، کم کم به سمت عملیاتی کردن آن ساختارها حرکت می کند و در آخر به نتیجه ای که مدنظرش است خواهد رسید. بعضی مواقع انسان در مسیری که حرکت می کند، دچار مشکلات عدیده ای می گردد. مثلا افرادی هستند که پس از ورود به کنگره و پس از گذشت چند ماه، تغییراتی در وضع جسم و روح فرد ایجاد می شود و همین باعث سقوطش می شود و فکر می کند کار تمام است و به همین راحتی کنار می رود.
جناب مهندس برای این افراد حکایتی را نقل می فرماید: گوزنی که از گله ی گوزن ها جدا می شود، فقط به خاطر مشتی علف. در حالیکه اگر جلوی خواهش های نفسانی خود را می گرفت به بیشه زاری تمام نشدنی دست می یافت. ولی لذت آنی را ترجیح داد و فکر کرد کار تمام است و همین جا بهشت بیشه زارهاست و به همین راحتی از گله جا ماند و وقتی از گله جدا شد دیگر تضمینی برای سلامتی و زنده شدن نیست. این گوزن ها همان مسافرانی هستند که بعد از چند ماه کار را تمام شده فرض می نمایند و به راحتی از درمان و ادامه ی سفر باز می مانند. ساختار انسان به شکلی است که مدام در حال تغییر وضعیت است و هیچ گاه در یک نقطه ثابت و ساکن نمی ماند. گاه به سمت روشنایی و گاهی هم به سمت تاریکی در حرکت است. در اینجا سرعت حرکت زیاد اهمیتی ندارد بلکه جهت حرکت بسیار حائز اهمیت است. در آخر امر مشخص می شود که مسیر حرکت ما در چه جهتی بوده است. گریز زدن ها و روی برنامه نبودن ها در روز رهایی همانند دیواری روی انسان خراب می گردد و تازه متوجه می شوی بعد این همه زمان نه سفر درستی داشته ای و نه به درمان رسیده ای و شاید با یک آنتی ایکس دیگر هم در این حین آشنا شده است. ولی کسی که در جاده ی مستقیم بوده و تا آخر درست حرکت کرده، در آخر امر به ساحل سلامت خواهد رسید.
نشان 6 ماه رهایی مسافران، رسول، حسین و با استادی ایجنت محترم، مسافر مجید
نشان یک ماه رهایی مسافران، حسنعلی، جعفر و علیرضا، با استادی کمک راهنما، مسافر مسعود
گروه وبسایت نمایندگی
عکس: مسافر سعید
تایپ و درج: مسافر یداله
- تعداد بازدید از این مطلب :
999