گفتگوی صمیمانهای با همسفر فاطمه داشتیم؛ ایشان حدود ۴ سال است که به عنوان خدمتگزار و عضو فعال در بخشهای مختلف کنگره مشغول به خدمت هستند؛ اکنون هم در جایگاه کمکراهنمای تازه واردین قرار دارند.
ضمن عرض سلام و خداقوت خدمت شما همسفر گرامی و تبریک هفته همسفر، لطفاً برای ما بگویید هنگامی که به کنگره وارد شدید، چگونه توانستید با این مکان ارتباط برقرار کنید؟
در ابتدای ورودم، محبت بین اعضای کنگره و مرزبانان بسیار مرا غافلگیر کرد و انتظار چنین صمیمیتی را نداشتم، امواج عشق در این مکان چنان قدرتی داشت که تاریکیهای درونم را زدود و بهراحتی توانستم ارتباط برقرار کنم.
مسافرتان چه نقشی در ورود شما به کنگره داشتند؟
ایشان مخالفت زیادی برای ورود من به کنگره داشتند، دو ماهی از سفر اولشان گذشته بود و من آنقدر درخواست کردم و تلاش داشتم که با مشورت راهنمای محترمشان و آگاهیهایی که به همسرم دادند که حضور من چقدر مهم و مفید است، ورود من به کنگره انجام پذیرفت، نقش همسرم تشنه کردن من برای ورودم به این مکان بود و این مسئله باعث شد که قدر بودنم در این مکان را بیشتر بدانم و هیچوقت غیبت نداشته باشم، مگر در هنگام بیماری.
با توجه به اینکه شما خدمتهای متعددی را در کنگره تجربه کردهاید و اکنون در جایگاه کمکراهنمای تازهواردین نیز خدمت میکنید، چه عاملی به شما توان و انگیزه خدمت میدهد؟
حال خوشی که در کنگره دریافت کردم و آبادیهایی که در جسم و افکارم شکل گرفت، بهعبارتی احیایی که در من شکل گرفت بزرگترین انگیزه من برای خدمت بوده و هست، مهمتر اینکه خدمت در جایگاه کمکراهنمای تازهواردین، هربار برایم یادآور میشود که چه تغییرات چشمگیری در من شکل گرفته است و باید زکات آن را بپردازم.
یک همسفر چگونه میتواند بال پرواز مسافرش باشد؟
در ابتدا بایستی آموزش ببیند تا توان شناسایی ناخالصیهایش را بیابد، آنوقت با اصلاح خویش و عملی کردن آموزههایش میتواند تغییرات را در خود احساس نماید، آنهنگام میتواند بال پرواز خویش و بعد مسافرش باشد، یک همسفر نقش بسزایی در رشد و سفر درست مسافرش دارد، اینکه مسافرش را درک کند و بداند که ساختارهای جسمش در حال بازسازی و ترمیم است و از یک فرد بیمار نمیتوان انتظاراتی که از یک فرد سالم داریم را داشت.
به نظر شما دیدگاه یک همسفر تازهوارد در لحظهی نخست چگونه است؟
همسفران تازهوارد به دلیل شکستها و ناکامیهایی که مسافرشان در ترکهای خود داشته است و هربار بعد از مدتی به مواد خود رجوع کرده است، اعتماد خود را نسبت به مسافر و درمان اعتیاد از دست دادهاند، به همین دلیل یک کمکراهنمای تازهوارد باید با تمام توان این اعتماد را جلب کند و الگوها را که سند بدون نقص هستند یادآور شود که اگر خواسته قوی و حرکت درستی داشته باشند، حتماً طعم شیرین رهایی را خواهند چشید.
به عنوان یک همسفر، لطفاً از شادکامیها و درعینحال ناکامیهای سفر اول برایمان بگویید؟
جشن همسفر و احساسی که از همسرم برای قدرشناسی دریافت کردم، حس فوقالعاده خوبی بود، اینکه در کنگره یاد گرفت چگونه قدرشناس باشد، یکی از مهمترین شادکامیهای من بود، به لطف آموزشهای کمک راهنمایان توانمندمان ناکامی در طول سفر نداشتیم.
لحظه رهایی برای یک همسفر چه حسوحالی دارد؟
تمثیل من برای این حس این است؛ کودکی که سالها از شنیدن هر صدایی محروم و ناشنوا است، او میبیند، ولی درک درستی از محیط اطراف و آنچه دیگران دریافت میکنند ندارد، اما روزی که سمعک را در گوشش میگذارند و مادرش او را صدا میزند، از شدت حجم امواجی که دریافت میکند، شادی از شنیدن و غمی که چرا زودتر این توانایی را نداشته، شروع میکند به گریه کردنهای بیمحابا و توان سخن گفتن ندارد، من چنین احساسی در زمان رهایی داشتم.
ارمغان کنگره در زندگی شما چه بوده است؟
ارمغان کنگره شناختی است که نسبت به خودم بدست آوردهام، از این شناخت توانستم ارتباط خیلی بهتری با اطرافیانم داشته باشم، همچنین شناختی درست نسبت به خداوند پیدا کردم.
آیا پس از گذراندن سفر اول، گذرگاههای سخت به پایان میرسند؟
خیر، پایان سفر اول ابتدای شروع گذرگاهها است، با این تفاوت که حالا با آگاهی از قوانین زندگی، عبور از این مسیرهای پر پیچوخم سهلتر است، زیرا میدانیم مشکلات لعنت خداوند نیست، بلکه برای رشد و ارتقاء ما است.
از نظر شما میتواند ارتباطی میان "عشق" و " همسفر" یافت؟
همسفر خود عشق است، عشق یعنی با پای برهنه بر روی گداختهها راه رفتن و یک همسفر راهی را با مسافرش پیش رفته که گداختههای زیادی را زیر پا گذاشته است، یک همسفر دستی را گرفته است که میتوانست رهایش کند، اما با عشق خالصانهای که در وجودش است، دوشبهدوش مسافرش حرکت میکند و با آرامش، محبت و معرفتش در سختیهای مسیر همیشه بهترین گوش شنوا، همدرد و همیار است.
در پایان اگر کلامی دارید، بفرمایید.
هفته همسفر را به خانم آنی عزیز و همهی همسفران توانا و صبور تبریک میگویم و در پایان سخنی دلی برای کمک راهنمای عزیزم؛ بوسه میزنم بر دستانی که در سفرم بهترین همسفر، یار و همراهم بود، کمکراهنمای مهربانم، خانم پرستوی عزیز که عشق را در وجودم شعله ور ساخت و مرا با خویش خویشتن آشنا نمود، ایشان بزرگترین هدیه خداوند به زندگی من بودند، خداوند دو مادر به من عطا نمود، مادری که مرا به دنیا آورد و مادری که مرا احیا نمود و به من آموخت که زندگانی کنم نه زندهمانی، همیشه قدردان محبتهایشان هستم، هفته همسفر بر شما بانوی سخاوتمند مبارک و پرشگون باد، ممنون از اینکه به من فرصت خدمت دادید.
سپاس از شما بابت وقتی که در اختیار ما قرار دادید.
تهیه و تنظیم گزارش و ارسال مطلب: همسفر زینب، رهجوی همسفر پرستو (لژیون پنجم)
همسفران نمایندگی فردوسی
- تعداد بازدید از این مطلب :
1113