English Version
This Site Is Available In English

به جرم عاشقی

به جرم عاشقی

ما بر آن هستیم که درخت نخل خانه خویش را به خوشه های رطب آباد کنیم و از شهد آن شربتی بسازیم که از آن همه سیراب شوند و در دراز مدت در ذهن بسیاری از انسانها باقی بماند. همسفر خانه دل را روشن کن که خانه دل چراغ خود و نور تابنده ای را به خانه خدا می دهد.

قبل از هر چیز هفته همسفر را به بنیان و نگهبان کنگره 60 و سرکار خانم آنی، اولین همسفر کنگره 60 و دیده بان کنگره، آقای امین دژاکام اولین همسفر آقا و همچنین سرکار خانم آنی کماندار و خانم شانی همسفران نگهبان کنگره و کلیه همسفران آقا و خانم کنگره 60 تبریک و تهنیت عرض می نمایم. آنگونه که بنیان و نگهبان کنگره 60 از خاطراتشان در بدو شکل گیری کنگره 60 می گویند، در روزهای اول شکل گیری کنگره، جلسات با حضور تعداد کمی مسافر تشکیل می شد. در همین اثنا خانواده هایی که مسافرشان را به کنگره می آوردند بیرون از کنگره منتظر مسافران خود بودند و هر روز به تعداد مسافران و همسفران افزوده می شد. جناب مهندس با سعی و تلاش کنگره را گسترش دادند تا همسفران هم بتوانند حضور پیدا کنند و آموزش بگیرند. همسفر در کنار مسافر راهش را ادامه داد.
طبق بند هشتم قوانین داخل کنگره 60 واژه همسفر به کسی اطلاق می گردد که سابقه اعتیاد ندارد و برای تعالی اهداف کنگره 60 تلاش می نماید. البته این تعریف به همسفرانی که مسافر ندارد نیز اطلاق می گردد اما اینجا منظور ما از همسفر کسانی هستند که به همراه مسافرشان به کنگره می آیند. حال می خواهیم بدانیم مفهوم همسفر بودن چیست و این همسفر چه کارهایی باید انجام دهد؟ همانگونه که از واژه آن پیداست کسی است که مسافر را در سفر همراهی می کند. همسفر نمی تواند بار اعتیاد مسافر را به دوش بگیرد یا بجای او باز پرداخت بدهی و سختی ها را به عهده بگیرد بلکه تمام سختیها بر دوش مسافر است نه همسفر و نه هیچ انسان و یا موجود دیگر نمی تواند بجای مسافر این بار را حمل کند. در نوشتار نگهبان جلسه همسفران آمده است که دوستان ما خانواده ها همسفر مسافرانی هستیم که سفر خود را از تاریکی ها به طرف روشنایی ها آغاز نموده اند بنابراین خود را همسفر معرفی می کنیم زیرا ما نیز سفر خود را آغاز نموده ایم بنابراین همسفر کسی است که خودش نیز سفرش را برای همراهی مسافر آغاز کرده است.
البته منظور سفر با اوتی و درمان اعتیاد نیست بلکه سفر آنها قرار گرفتن در پروسه آموزش کنگره 60 برای رسیدن به تعادل است. بعضا همسفرانی هستند که در زمان ورود به کنگره 60 تعادل چندانی ندارند و از حال خوبی برخوردار نیستند بنابراین همسفر در کنگره 60 ابتدا برای اینکه خودش به تعادل و حال خوب برسد لازم است به درستی تحت آموزشهای کنگره 60 قرار بگیرد و نیز پی به شناخت اعتیاد و انسان ببرد تا بتواند همسفر خوبی برای مسافرش  باشد و قطعا در این حالت حضور و همراهی او برای مسافر نوعی اعتماد به نفس و قوت قلب را ایجاد می کند، در غیر اینصورت حتی ممکن است از روی جهل و نادانی و در راه رسیدن مسافر به درمان و رهایی مانع نیز ایجاد کند.

برای مثال: بعضی از خانواده ها دائما مسافر خود را زیر ذره بین می گذارند و کوچکترین تغییرات او را از روی بدبینی و شک ارزیابی می کنند. دائما به چشم گنهکار به او نگاه می کنند و هر حرکت او را از زاویه منفی نگاه کرده، حکم صادر می کنند که او سفرش را خراب کرده و از برنامه خارج شده است یا حتی ممکن است مثل یک بازرس یا یک مفتش جیبها و لباسهای او را بازرسی و گوشی او را چک کنند. این حرکتها ناشی از آموزش ندیدن و عدم شناخت خانواده نسبت به درمان اعتیاد می باشد. در فضای بی اعتمادی و زمانی که مسافر دائما خود را گناهکار ببیند حتی اگر درست هم سفر نکند طبیعی است که آن حس و انگیزه لازم را نداشته باشد. البته ممکن است مسافری هم پیدا شود که با حرکتهای نادرست و درست سفر نکردن اعتماد خانواده را از بین ببرد و در چنین شرایطی دیگر همسفر به مسافر اعتماد نمی کند. یک همسفر خوب آموزشهای خود را دنبال می کند و آنقدر صبر می کند تا روزی مسافر او نیز درست سفر کند. به نظر من یک همسفر خوب با آموزش می تواند مسافری را از ته چاه تاریک با آموزشی که گرفته و طناب محکم و ابزاری که در دست دارد او را بالا بیاورد و برعکس یک همسفری که آموزش ندارد نمی تواند او را از تاریکی چاه بالا بیاورد و طناب بریده می شود این عمل در اثر دریافت نکردن آموزش صحیح است. مسافر و همسفر خوب یک سفر خوب و استاندارد دارند، مسافر خوب و همسفر بد یک سفر سخت اما موفقیت آمیز دارند، مسافر بد و همسفر خوب یک سفر سخت و طولانی اما در نهایت موفقیت آمیز دارند و مسافر و همسفر بد بهتر است هر دو بروند و کار خودشان را ادامه بدهند. همسفران یک بال پرواز مسافران و کنگره هستند و بدون آنها تعادلی در مسافر وجود نخواهد داشت پس بحث را به گذشته و امروز همسفر خوب می برم.
در دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم شاید هیچ چیزی به زیبایی تشکر و شکرگزاری آن هم از جنس عشق و محبت وجود نداشته باشد. کسانی که قلب یا مرکز حس شهر وجودیشان با محبت و شکرگزاری عجین می شود انسانهای پیشرفته و تکامل یافته ای هستند. چه زیباست سرودن ثانیه هایی که در تاریکی با نور درآمیزد و سرآغاز تازه ای شروع شود، سرآغازی که وجودت را پر از عشق و شور می کند تا گامهایت را استوارتر و کاملتر برداری تا به صعود برسی، این زیباترین حرکت برای همسفر است.

درست است که همه ما همسفران در کنار مسافران خود خیلی چیزها را تجربه کرده ایم و دانستیم که اعتیاد صاعقه ای است که قدرت شگفت انگیزی دارد و همه چیز را می سوزاند و خاکستر می کند اما قدرت پروردگار همیشه انسان را مورد آزمایش قرار می دهد و عظمتش چیز دیگریست زیرا وعده خداوند هرگز دروغ نیست. اکنون هم که به حال خوب و آرامش رسیده ایم ممکن است مورد آزمایشهای زیادی قرار بگیریم پس هر چقدر علم خود را بالاتر ببرید و آن را به عمل تبدیل کنید آسیب نمی بینید. سه پارامتر مهم است که باعث می شود همسفر به مفهوم عشق پی ببرد. الف) نقش همسفر ب) احساس همسفر ج) آموزش همسفر است. درست است که وقتی وارد کنگره می شود کوله بار سنگین و غیر تحملی با خودش حمل می کند و برزمین می گذارد، مانند کویری خشک در میان شنزارهای داغ خسته و ناتوان گیر کرده و به دنبال جرعه ای آب است تا لبی تر کند و خستگی را از تن ناتوان خود بیرون کند، این هنر راهنمای تازه واردین و کمک راهنما است تا بتواند او را درک کند و در جایگاه قبل خودش ببیند چون باور ندارد که این مکان کجاست؟! آیا مثل ان جی اوهای دیگری که قبلا رفته و ناامیدش کردند از چراها و نگرانی ها به دنبال راهکار و نجات خود می گردد.
در چشمها و درونش دنیایی سوال است، می خواهد زود نتیجه بگیرد و از رنج و دردهایش صحبت کند، به نقطه پایان رسیده اما بعد از سه جلسه مشاوره جرقه ای در درونش می زند، به درون خود می رود، قبلا واژه هایی مثل حقه های نفس، مکانیزم شرک و نیروهای تخریبی را نشنیده و با دنیایی از کینه، نفرت و نگاهی متفاوت و بلا تکلیف می خواهد جواب بگیرد که آیا اعتیاد درمان دارد و اصلا اعتیاد چیست؟ ذره ذره راهنما انتخاب می کند ، دوست دارد راهنما به او کمک کند تا بداند هدفش چیست؟! با آموزش وارد راه جدید می شود. قدم اول را برمی دارد، اعتیاد را می شناسد و امروز پی به اعتیاد او می برد، اعتیادی که همه دنیا در برابرش زانو زدند تا کنار بگذارد به شناخت، آگاهی و آرامش نسبی می رسد. اعتیاد پوسته ضخیمی به دور مصرف کننده پیچیده و توسط نیروهای تخریبی خیلی قوی که قابل شکافتن نیست او را احاطه کرده، مانند تار عنکبوتی به دور خود تنیده است. روزها، هفته ها، ماهها و سالها با کمبود انرژی نیز مواجه می شود. اما نکته بسیار مهم اینست، کنگره 60 کاری که انجام می دهد نقطه مشترک بین همسفر و مسافر را زیاد می کند. هدف کنگره احیای جسم، جان، روح و روان است. انسانهایی که در بند تاریکی ها هستند ارزشمند است که درمان شوند و هدف والاتری جز این نیست، در نتیجه برای همسفر بسیار مایه مباهات و افتخار است که حامی و پشتیبان و باور فردی باشیم که می خواهد تمام خصوصیات کامل انسانی خود را تغییر بدهد. آیا عمل سالم و صالح و احیای انسانی بهتر از این در دنیا سراغ دارید؟ پس من افتخار می کنم که یک مصرف کننده یا یک مسافر داشتم، او قهرمان زندگی من شد اما امروز با اینکه او در کنارم نیست افتخار می کنم که هر چه در کنگره دارم از اوست. با اینکه حضور دنیوی ندارد و به دنیای دیگری سفر کرده است او را همیشه در کنارم احساس می کنم و به عنوان همسفر اگر مسافرم نبود و سفر نمی کرد امروز معلوم نبود چه سرنوشتی داشتم. شکرگزار خداوند و سپاسگزار مسافرم هستم که بال پرواز قوی داشتم و اکنون قویتر هم شده ام و می شوم برای آرامش روح مسافر عزیزم. پس همسفر با نام بال پرواز برای مسافرش اگر باشد این یک سمبوتیک است، برای بال پرواز شدن و اوج گرفتن تا سماوات تا آنجایی که انشعاب یافته ایم.

زخم آنجایی است که نور از آن عبور می کند، آری همسفر می دانم که زخمهای عمیقی در قلبت وجود دارد اما در کنار مسافر می توانی با عشق مرهمی را بر روی آن بگذاری بنام همسفر. چه زیباست واژه همسفر در کنار مسافر ماندن اما همسفر بدون مسافر دلگیر است و تنهایی بدون مسافر سخت است. اولین سالی است که مسافرم تنها سفر کرد و من در جشن همسفر در کنارش نیستم اما افتخار می کنم که تا امروز در کنارم بوده و هست، بله سفر به تنهایی دلگیر است. سفر به تنهایی دلگیر است اما می دانم تصمیمات الهی اسرارآمیز است ولی هیچ چیز به صلاح ما نیست و مورد آزمایشهای زیادی قرار می گیریم، کارهای نیکمان محفوظ می ماند که پاداشی مضاعف دارد. کنگره مکانی است که همه به آن ایمان داریم. دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ / ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ / دانی که پس از عمر چه ماند باقی / مهر است و محبت است و باقی همه هیچ، آری همسفر اگر در پی عشق واقعی و ناب باشی به سمتت خواهد آمد و وقتی تزکیه و پالایش را شروع کنی به عشق واقعی میرسی و صدای پای استاد را می شنوی.

همسفر فرشته ای از طرف خداوند است و برای مسافر یک هدیه الهی است. انسانهایی که مقاومتشان فرابشری است فرشته هایی که فقط بالهای خود را در جهان دیگر به امانت گذاشته اند و آمده اند تا در کنار مسافر به جرم عاشقی زندگی کنند، محکومیتشان زندانی تن در کنار مسافر است و در پایان هفته زیبای همسفر را به تمام همسفران عزیز تبریک عرض می کنم. همینطور مسافران عزیز که ما همسفران را با کنگره 60 در این مرز و بوم و سرزمین دانایی آشنا کردند که ما بال پروازشان باشیم. مقوله دوم، تشکر جلوه ذات انسانی است که انسان با موجودات دیگر متفاوت است، تشکر کردن یکی از موهبتهای الهی محسوب می شود. هفته همسفر، هفته تشکر و قدردانی کردن از همسفران است که طی سالهای مصرف و در طول درمان همگام و همراه مصرف کنندگان بودند و برای حفظ این رابطه تلاش کردند و می کنند.
هفته همسفر بر همه عزیزان مبارک
نویسنده: همسفر صدیقه آتش‌بار
تایپ: همسفر اشرف لژیون یازدهم(کمک‌راهنما همسفر آرزو)
عکس و ارسال: همسفر سونیا لژیون هفتم(کمک‌راهنما همسفر سهیلا)
همسفران نمایندگی ابن سینا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .