English Version
This Site Is Available In English

بخشش یکی از صفات خداوند است

بخشش یکی از صفات خداوند است

سلام دوستان زهره هستم همسفر کمک راهنمای لژیون ششم

خداوند را شاکر و سپاسگزارم که به من فرصت داد تا این حس زیبا و غیرقابل‌توصیف را تجربه کنم. شکر شکر شکر، گذشتن از پول سخت است چرا که مشغله‌های زندگی و مشکلاتی که در زندگی انسان‌ها وجود دارد نقش نیروهای بازدارنده را بازی می‌کنند. زمانی که تصمیم می‌گیریم برای دل خودکاری انجام دهیم یا حتی چیز کوچکی برای خود بخریم این نیروها فعالیت خود را شروع می‌کنند که به طرز عجیبی انرژی و توان ما را از بین می‌برد. من شخصاً این مسیر را تجربه کرده‌ام؛ زمانی که تصمیم به شرکت در لژیون را گرفتم چند مسئله باهم برایم به وجود آمد که به پول زیادی نیاز داشت. خدا را شکر به‌واسطه آموزش‌های کنگره من و مسافرم بهتر از گذشته قدرت تشخیص و شناخت نیروهای بازدارنده را داشتیم و تصمیم گرفتیم در هر شرایطی تفکر خود را به اجرا درآوریم. باوجود وقفه‌ای که در انجام این عمل صورت گرفت ولی حال من خوب بود چون صدای دل‌نشین آقای مهندس دائماً در گوش من بود که می‌فرمایند: تمام صفات خداوند در انسان وجود دارد. خداوند اقیانوس و ما قطره‌ایم. بخشش یکی از صفات خداوند است که در روز چندین بار من آن را تکرار می‌کنم، برای هر حرکتی بسم‌الله الرحمن الرحیم به زبانم می‌آید. به نام خداوند بخشنده بخشایشگر. آقای مهندس می‌فرمایند: این کلمه بسیار گفته می‌شود ولی به معنی آن توجه نداریم. بخشنده بخشایشگر، ولی من در فکر انتقام هستم، بخشنده بخشایشگر، ولی از یک حرف نمی‌گذرم، بخشنده بخشایشگر، ولی قدرت بخشیدن پنجاه یا صد هزار تومان را به کسی که نیاز دارد ندارم. قدرت بخشندگی با تغییر تفکر و جهان‌بینی یعنی با بالا رفتن دانایی در انسان تقویت می‌شود. خدا را شکر در کنگره این اتفاق برای من هم افتاد و توانستم ببخشم. به خودم ببخشم، به مسافرم ببخشم، به زندگی خودم ببخشم. چه چیزی به ما بخشیده شد؟ حس و حال خوب، آرامش، قدرت، توانایی و با این حرکت کوچک هرروز در زندگی من تغییرات شادی‌آفرینی به وجود آمد که قابل توصیف نیست. بابت تمام این فرصت‌ها و خوب بودن‌ها خداوند را سپاسگزارم و برای آقای مهندس و خانواده محترمشان بهترین‌ها را از خداوند خواستارم و امیدوارم بتوانم حال خوش جایگاه دنور و پهلوان را تجربه کنم.

سلام دوستان زهرا هستم همسفر لژیون 22

هنگامی‌که گذشته‌ی خود را در ذهنم مرور می‌کنم، خود را در هاله‌ای از تاریکی و سیاهی می‌بینم، کسی که در ضد ارزش‌ها، منیت، حسادت و...غوطه‌ور بود ولی خود را پاک و عاری از آن‌ها می‌دانست. زمانی که به‌واسطه‌ی سفر مسافرم وارد کنگره ۶۰ شدم، مدتی طول کشید تا شرایط خودم را بپذیرم و قبول کنم که در تاریکی هستم و برای رسیدن به آرامش فقط باید خودم را تغییر دهم. منتظر تغییر دیگران برای رسیدن به شادی نباشم. آموزش‌ها همچون نوری‌ بود که بر قلب من می‌تابید و یخ وجود من را کم‌کم آب می‌کرد. هر چه بیشتر در کنگره می‌آموختم بیشتر به وجود واقعی خود پی می‌بردم و متوجه می‌شدم که نه‌تنها چیزی نمی‌دانم که آنچه می‌دانستم توهم دانایی بیش نبود.

 من آموختم تنها خودم می‌توانم به خودم کمک کنم، باید صبر کنم، ایمان داشته باشم، به دیگران محبت کنم، پذیرای آنچه برایم اتفاق افتاده باشم که درواقع خودم خواستم و باید مشکلاتم را در این بُعد حل کنم در غیر این صورت حل‌نشده برایم باقی خواهد ماند تا روزی که بتوانم آن‌ها را خودم حل کنم. آموختم که گنج درون خود را پیدا کنم تا همیشه در آرامش و آسایش باشد. آنچه من در کنگره آموختم بسیار تا بسیار والا و گران‌بهاست، چیزهای فراتر از حد تصور و ارزشمندتر از تمام گنج‌های روی زمین که قابل قیاس و ارزش‌گذاری در برابر هیچ گنجی نیست. درواقع من با کنگره توانستم به گنج واقعی درون خودم پی ببرم و به آرامش واقعی برسم و بهای این آرامش و آسودگی چقدر است؟ چه‌بسا ثروتمندانی که در آرزوی رسیدن به آرامش و حتی در آرزوی یک‌شب خواب راحت هستند.

 کنگره به من یاد داد که نعمت‌ها و داشته‌هایی را که دارم باید ببینم و شکرگذار آن‌ها باشم در غیر این صورت اگر شکرگزار واقعی نباشم کفر ورزیده‌ام و ناسپاسی کرده‌ام و می‌دانیم شکر نعمت نعمتت افزون کند، کفر، نعمت از کفت بیرون کند و من نمی‌خواستم این گنج ارزشمند را به‌راحتی از دست بدهم. برای شکرگزاری واقعی باید خدمت کیم، باید از خودم بگذرم، باید ببخشم. طبق گفته‌های استاد امین: بخشش هم باید مادی باشد و هم معنوی. طبق خواسته‌ای که از قبل در من برای عضویت در لژیون سردار شکل‌گرفته بود سعی کردم در جهت آن خواسته تلاش کنم و برای شکرگزاری از تغییرات مثبتی که به جهت آموزش‌های کنگره در من شکل‌گرفته بود آن خواسته قوی‌تر شد تا این‌که توانستم و این سعادت نصیب من شد تا بتوانم در این جایگاه قرار گیرم و درواقع آموزش‌های کنگره و رسیدن به آرامش در این مسیر بود که من توانستم به این مرحله برسم و همچنین از بزرگانی که در این جایگاه‌های بخشش هستند یاد گرفتم که اگر ببخشی نه‌تنها چیزی از تو کم نخواهد شد که اندوخته‌های عظیمی به دست خواهی آورد به قول آقای مهندس در «سی دی کوله‌پشتی» یکی از چیزهایی که می‌تواند برای بُعد دیگر کوله‌پشتی تو را غنی کند بخشش و گذشتن از خود است. قرار گرفتن در این مسیر حس و حال خاصی دارد که تا وقتی در آن قرار نگرفته‌ای تجربه نخواهی کرد و وقتی من آن را تجربه کردم به آرامش خاصی دست پیدا کردم. شادی زائدالوصفی به من دست داد که حاضر نیستم این نشاط درونی را با هیچ‌چیز دیگری عوض کنم. حس اینکه چیزی را ازدست‌داده باشم در من شکل نگرفت که برعکس خود را بسیار توانمند دیدم و توانایی خاصی را در وجودم احساس کردم. حس دوست داشتن دیگران و لذت بردن از زندگی هم در من قوت گرفت.

خداوند را بسیار شاکرم و از جناب آقای مهندس به خاطر ایجاد چنین بستری بسیار متشکرم که به‌واسطه‌ی چنین جایگاه‌هایی می‌توانیم به حس‌هایی ناب دست پیدا کنیم. مطمئناً یکی از بزرگ‌ترین خواسته‌های من این است که بتوانم همیشه در این جایگاه و جایگاه‌های بالاتر بخشش (دنور، پهلوان) قرار گیرم. امیدوارم که بتوانم هر چه بیشتر ببخشم و خدمتگزار واقعی کنگره باشم.

سلام دوستان آرزو هستم همسفر لژیون 17

سال گذشته جلسه دوم تازه واردین بودم که جشن گل‌ریزان بود وقتی‌که وارد شعبه شیخ بهایی شدم خیلی حس و حال خوبی به من دست داد اولین باری بود که با چنین حسی وارد جشنی می‌شدم و ازآنجایی‌که مسافرم برایم گفته بود که جشن گل‌ریزان چیست و چگونه است و اینکه برای انجام کار خداپسندانه، اعضای کنگره ۶۰ به این مکان مقدس هزینه‌هایی پرداخت می‌کنند من هم آن روز در آن جشن حضور داشتم و من با اجازه‌ای که از خانم نگین عزیز ایجنت محترم گرفتم مبلغ ناچیزی را که برای خرید مایحتاج خودم داشتم به جشن گل‌ریزان اهدا کردم و همان لحظه اولین باری بود که چنین تصمیم عاقلانه می‌گرفتم و چنین مبلغی را پرداخت می‌کردم و می‌بخشیدم، همان لحظه که مبلغ به‌حساب کنگره واریز شد به وجد آمدم از خوشحالی اشک از چشمانم جاری شد و خدا را شکر کردم که من امروز چه‌کار خداپسندانه‌ای انجام دادم من اصلاً در مورد سردار، پهلوان و دنور چیزی نمی‌دانستم در آن لحظه گفتم خدایا این‌قدر به من ببخش تا بتوانم ببخشم و از آن روزی که مبلغ ناچیزی پرداخت کردم همیشه این صدا درون من به صدا درمی‌آمد که در قبال این کار بزرگی که جناب آقای مهندس عزیز به من و مسافرم کرده است من نباید بی‌مسئولیت باشم و باید بتوانم گوشه‌ای از زحمات آن بزرگ‌مرد را جبران کنم و به لطف خداوند آن خواسته‌ای که داشتم مبلغی را پس‌انداز کرده بودم برای روز مبادا؛ آن روز مبادا الآن بود که در جشن گل‌ریزان پرداخت کنم اصلاً برایم مهم نبود که از این پول بگذرم و این پولی که من‌من خواسته آن را در ذهن خودم تصور کرده بودم نیمه‌ای بود از طرف خداوند برای مسافرم؛ من از جان‌ودل از این پول گذشتم چون می‌دانم هیچ کار خداوند بدون حکمت نیست و از خداوند می‌خواهم آن‌قدر به من ببخشد تا من بتوانم ببخشم و انشا الله به‌زودی دنور خواهم شد و این خواسته قلبی من همسفر است و از خداوند می‌خواهم که این حس و حال شامل همه همسفران عزیز گردد.

سلام دوستان عالیه هستم یک همسفر لژیون 12

سختی گذشتن از پول مربوط به زمانی است که من آگاهی و دانایی لازم را نداشتم و حتی از کمک به قانون یازدهم نیز امتناع می‌نمودم. اما پس از حضور مستمر در کنگره و دریافت آموزش‌های لازم به این درک رسیدم که در این دنیای خاکی هیچ‌چیز ماندگار نیست و همه اموال و دارایی من مربوط به شخص خودم نمی‌باشد و زمانی خواهد رسید که خواه یا ناخواه تمام این دارایی را از دست خواهم داد پس چه‌بهتر است که از این فرصت پیش‌آمده استفاده نمایم و امانتی را که در دست دارم به دیگران هدیه دهم تا با این کار خود قدمی هرچند کوچک برای دیگران بردارم و هرگز نباید فراموش کنم که در چه مرحله‌ای و چه شرایطی زندگی می‌کردم، پس با مقایسه این دو قطعاً به این نتیجه می‌رسم که این حال خوش امروز را هیچ‌گاه با هیچ مبلغی نمی‌توانم جبران نمایم، پس با گذشتن از این مرحله و ورود به لژیون سردار مطمئناً سرشار از انرژی و شعف خاصی شده‌ام.

با احترام تعدادی از اعضای لژیون سردار

همسفران نمایندگی شیخ بهایی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .