روز پنج شنبه مورخ 94/5/15؛ ششمین جلسه از دور بیست و پنجم از سری کارگاه های آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی پرستار با استادی آقای علی اشکذری و نگهبانی احمد و دبیری محمد با دستور جلسه "عدالت، آیا همه افراد در کنگره با هم برابرند؟" راس ساعت 17 آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
دستور جلسه این هفته عدالت است که به نظر من بهتر است این دستور جلسه را اینطور بگویم که در هرجایی عدالت تعریف خودش را دارد، عدالتی که ما در کنگره عدالت میگوییم ممکن است با عدالت درجایی دیگر متفاوت باشد برحسب شرایط آنجا فرق میکند و اینطور نیست که عدالت باید در همهجا باید یکی و مثل هم باشد و جامعه برابر معنی ندارد، البته خیلی از جوامع سعی کردند که این مسئله پیاده کنند ولی باگذشت زمان همگی به شکست خوردند و به این نتیجه رسیدند که این عدالت نیست و به قول بزرگی میگوید: عدالت تقسیمبر دو کردند نیست عدالت درست تقسیم کردن است و عدالت این نیست که نصف برای تو و نصف برای من. ولی عدالت در کنگره تعریف دیگری دارد و کنگره میگوید: عدالت تقسیم به دو کردن نیست و به یکی اصلا نباید بدهیم و به یکی دیگر باید دو برابر دهیم و ملاک کنگره درست تقسیم کردن است و تقسیم به دو کردن نیست. حال میخواهیم بدانیم این ملاک چگونه به دست میآید؟ بر اساس معرفت و شاخت ما عدالتی را برای خودمان تعریف میکنیم که اگر در آن موضوع شناخت داشته باشیم، میتوانیم آن تعریف را درست تعبیر کنیم و آن چیزی هم که درنهایت به ما میدهد عمل سالم است ولی اگر معرفت و شناخت نسبت به آن موضوع نداشته باشیم درنتیجه عدالتمان هم بر اساس معرفت و شناخت نیست و عمل سام هم به دست نمیآید. ما دستور جلسهای قبلاً داشتیم به نام عمل نیک و عمل بهظاهر نیک که عمل بهظاهر نیک عملی است که الآن به نظر درست میآید و بهترین است ولی در آینده به درد نمیخورد که این را بزرگان بهصورت سود و سودمند تعبیر میکنند و میگویند سود الآن سود است ولی در ادامه اصلا خوب نیست مثل قضیه مواد مخدر، مواد مخدر سود است یعنی اول که مصرف میکنی نشئه میشوی مثل اوایل مصرف که برای همه ما خیلی خوب و پرسود بود و حتی وقتی هم که خارج از برنامه مصرف میکنیم خیلی حال خوبی به ما میدهد ولی آیا سودمند هم هست؟ آیا در آینده هم این قضیه برایت خوب است؟ و این عمل سالم و بهظاهر نیک به این برمیگردد که کاری که الآن انجام میدهم الآن به من خوش میگذرد یا در آینده هم هست؟ یا لذتی است که به ذلت ختم میشود؟ که اگر در قضیهای معرفت داشته باشیم میتوانیم سودمند را انتخاب کنیم و اگر معرفت نداشته باشیم در اکثر جاها سود را بهجای سودمند انتخاب میکنیم، در مثلث کنگره میگوید معرفت، عدالت، عمل سالم که اگر در مسئلهای معرفت داشته باشیم، میتوانیم عدالت را اجرا کنیم و عدالتمان عدالتی نیست که به نظر درست بیاید و آن عدالت درست خودبهخود عمل سالم را به همراه خواهد داشت؛ که در همه این جلساتی که شرکت میکنیم میخواهیم به معرفت و شناخت برسیم که بتوانیم عدالت را اجرا کنیم.
به نظر من از همان اول که انسان بهطرف مواد مخدر میرود به دلیل همین عدالت است که اگر بخواهیم این قضیه را بهتر بررسی کنیم برمیگردد به عدالت وجودی که در عرفان بحثی داریم در مورد چاکراها و تقسیم انرژی که انرژیهایی که در بدن تولید میشود چگونه تقسیم میشود؟ اگر شخص یا صاحب جسم ازنظر شناخت به مرحلهای رسیده باشد، خودبهخود چاکراها هم درستکار میکند یعنی عدالت وجودی هم دارد و تقسیم انرژی هم بهدرستی در بدن او صورت میگیرد درنتیجه در یک قسمت کم و در یک قسمت زیاد نمیآورد و ما هم خودمان درگیر این مسئله بودیم و اگر این مشکل را نداشتیم اصلا سراغ مواد نمیرفتیم و اگر به سمت مواد مخدر رفتیم بهاینعلت است که در یکجاهایی کمبود انرژی و در یکجاهایی انرژی زیاد داشتیم. آیا شبه افیونی یا سیستم ایکس ما تولید نمیکرد؟ به نظر من تولید میکرد، مشکل اساسی سر تولید نبود، مشکل سر تقسیم بود چون درست تقسیم نمیشد و در یکقسمتی زیاد صرف میشد و در یکقسمتی اصلا مصرف نمیشد درنتیجه برای جبران آن مجبور بودیم دست به دامن مواد مخدر بیرونی شویم.
ما در جهانبینی به این مرحله میرسیم که اول باید عدالت وجودی را به وجود آوریم یعنی وقتی تفکر ما درست میشود تقسیم انرژی در قسمت چاکراها هم درست میشود درنتیجه در همهجاها به میزان لازم مصرف میشود و به تعادل میرسد و درنتیجه رفتار من متعادل میشود. حال اگر بخواهم تعادل را داشته باشم باید چهکار کنم؟ باید در قسمت رفتار یا جهانبینی این قضیه را درست کنم و وقتی در قسمت جهانبینی این قضیه درست شد خیلی از سلولها به آن عدالت میرسند و تکتک سلولها، تکتک غدد و تکتک چاکراها به تعادل میرسند و درنتیجه شخص متعادل میشود.
یک شخص شیشهای چون سطح دوپامین در بدنش خیلی بالا میرود این تعادل در بدنش به هم میخورد درنتیجه در رفتارش تعادل ندارد چون تقسیم در قسمت چاکراها بهخوبی انجام نمیشود. در مورد مسئله چاکراها اشاره میکنیم برای اینکه موضوع را بهتر متوجه شویم و این نیست که بگوییم که قضیه چاکراها را قبول داریم یا نداریم و در جزوه جهانبینی آقای امین هم اشارهشده است. چاکراها سیمهای ارتباطی مجازی در بدن هستند که انرژی را در کل بدن منتقل میکنند که این انرژی در چاکراها تحتانی بدن تولید میشود و به قسمتهای بالایی بدن منتقل میشود و اگر عدالت در بدن برقرار نباشد این انرژی در قسمت تحتانی بدن میماند و به قسمتهای دیگر منتقل نمیرسد درنتیجه رفتار من متعادل نیست یعنی تکتک سلولهای من متعادل کار نمیکنند. هر یک سلول از انسان میتواند رفتار کل انسان را توضیح دهد.
پس با جهانبینی خودبهخود این عدالت در بدن برقرار میشود و فقط باکم کردن مواد این قضیه اصلا درست نمیشود و وقتی 5/1 مواد کم میشود یک 5/1 سطح جهانبینی هم باید بالا برود وگرنه به آن تعادل نمیرسیم ما بر این عقیدهایم که در هیچ گروهی تعادل بهاندازهی کنگره 60 وجود دارد یعنی کسانی که در کنگره 60 رها میشوند ازنظر تعادل رفتاری از همه گروههای دیگر بالاتر هستند که این قضیه برمیگردد به جهانبینی و عدالت وجودی که با جهانبینی از پرت انرژی جلوگیری میکنیم. ما خیلی مسائل در کنگره کار میکنیم مثل منیت، کینه و حسادت و غیبت که همه اینها ابزارهایی هستند که انرژی از ما میگیرند و وقتی انرژی میگیرند در قسمتهای دیگر انرژی کم میآوریم. مشکل اساسی ما در نبود انرژی نبود در خرج کردن انرژی و تقسیم انرژی بود مثلاً در اقتصاد خانواده، مشکل درآمد نیست مشکل خرج کردن است. در زمان مصرف هیچکس مواد را مفت به ما نداد و خرج فقط در قضیه مادی و پولی نیست. خرج کردن اول، به مسئله تفکر برمیگردد. شما برای مصرف یک مقدار محدود دارید اگر جهانبینیتان خوب باشد میدانید آن را چطور مصرف کنید در غیر این صورت وقتی شربت میخورید فقط به این فکر میکنید که چگونه حال فلانی را بگیرم و همه انرژیتان صرف فکر کردن به فلانی میشود و انرژی صرف بازسازی خودتان نمیشود.
شاید افرادی که تازه به اینجا میآیند بگویند حسادت چه ربطی به مواد دارد. به نظر من کسی که حسود نباشد و یا منیت نداشته باشد سمت مواد نمیرود و شخص باید منیت داشته باشد تا معتاد شود. منیت در این قضیه به این صورت است که وقتی دفعه اول مصرف میکند، میگوید: من با بقیه فرق میکند. آیا همه ما این حرف را نگفتهایم؟ اگر این را نمیگفتیم نمیتوانستیم راحت مصرف کنیم.
وقتی میخواهیم وارد معبد اعتیاد شویم باید حتماً حسد، کینه و منیت داشته باشیم و برای خروج از این معبد فقط یک خروجی دارد و آن جهانبینی است و اگر جهانبینی را درست نکنید، درست است که مواد کم میشود ولی حال خوبی ندارید چون پرت انرژیدارید.
به همین دلیل بیشترین تکیه ما بر جهانبینی است که از این پرت انرژی جلوگیری کنیم. در مثلث کنگره معرفت یعنی جهانبینی، یعنی شناخت یعنی اینکه وقتی میگویند باید ببخشی، میداند که برای چه باید ببخشی. اگر کسی یک بدی به شما کرد اگر بدانید که برای چه باید ببخشید میتوانید بهراحتی ببخشید و اگر ندانید که برای چه باید ببخشید هر چه هم بگویند باید ببخشید میگویید من تا انتقام نگیرم، نمیگذرم و تمام انرژیتان را صرف انتقام میکنید و نمیتوانید بخوابید چون تمام انرژی خوابتان را صرف آن میکنید.
وقتی نسبت به کسی حسادت دارید برای آن شخص انرژی میفرستید و او قویتر میشود و انتقام هم به همین شکل است انرژی که صرف انتقامگیری میکنیم اگر صرف اصلاح خود کنیم اوضاع خیلی بهتر میشود.
در قرآن هم میگوید قصاص هست ولی اگر میتوانی ببخش. بخشیدن توان میخواهد و انسان باید بزرگ باشد تا بتواند ببخشد و آدمهای کوچک نمیتوانند ببخشند و باید انسان بزرگشده باشد تا بتواند ببخشد یا بهطورکلی به قول جناب آقای مهندس: خان بودن خرج دارد و بخشنده بودن همخرج دارد و باید داشته باشی تا بتوانی بدهی که این داشتن برمیگردد به ضلع معرفت که بدان چرا باید ببخشی. بخشیدن مثل این است که یک نفر یک لیوان زهر به شما داده یا یک بدی به شما کرده شما با بخشیدن آن لیوان زهر را به خودش برمیگردانید. وقتی به این معرفت رسیده باشیم که بخشش به نفع ماست خیلی راحت میبخشیم. در قسمت جهانبینی اگر به این مرحله رسیده باشیم که بتوانیم انرژی که داریم را مدیریت کنیم هیچگاه دچار کمبود انرژِی نمیشویم. مدیریت همان جهانبینی است و هرقدر جهانبینی بهتر شود زندگی را بهتر میتوانیم، مدیریت کنیم و مسئلهی اصلی ما مدیریت است که اگر مدیریت زندگیمان را بلد باشیم در زندگی به خیلی مسائل و مشکلات برخورد نمیکنیم یا بهطورکلی رنج ما با جهل ما برابر است و این عدالت است.
جهل اصولاً در ابتدا به شکل یک نقطه است و قابل روئیت نیست و در وجود انسانهاست و بهصورت آگاهی نفس است سپس آرامآرام به صفحه ذهن میآید و بهصورت تصویر درمیآید و سپس آرامآرام وارد رفتارمان میشود و کمکم قابلدیدن میشود چون نقطهها کمکم در اثر تکرار به هم متصل میشوند و ایجاد سایه میکنند و در جهان فیزیک چیزهایی را میتوانیم ببینیم که سایه ایجاد کنند و هر چیزی که فاقد سایه باشد قابلدیدن نیست. هر کار دیگری هم اینگونه است هر کاری که سایه ایجاد نمیکند قابل پنهان کردن است.
همیشه میگوییم گناهکاری که هیچگاه به رستگاری نمیرسد گناهکار پنهان است و در قسمت اعتیاد هم آنهایی که بهصورت نامرتب مصرف میکنند هیچگاه به رستگاری نمیرسند چون هنوز به مرحله قابل دیده شدن نمیرسند. همه دوستان که سفر میکنند حتماً این موضوع را تجربه کردهاند که روزهای اولی که کنگره آمدهاند از مصرف مواد خیلی لذت میبرند چون از پنهانکاری خارجشدهاند و بدون پنهان کردن موادشان را مصرف میکردند و یکی از دلایلی که ما تأکید به حضور همسفر در کنگرهداریم این است که از این مشکل پنهانکاری خلاص شویم. وقتی این قضیه پنهانکاری حل میشود انگار یک فشار مضاعفتی از روی افراد برداشته میشود و چهرهشان باز میشود؛ و فلسفهی اعلام سفر این است که وقتی در کنگره به شخص میگوییم اعلام سفر کن برای این است که از پنهانکاری بیرون بیاید.
وقتی سطح انرژی بالا باشد شخص دروغ نمیگوید و دزدی و ظلم نمیکند، شخص ظالم و باجگیر سطح انرژی پایینی دارد. افرادی که سطح انرژی بالایی دارند افراد باشهامتی هستند و اگر اشتباهی را هم مرتکب شوند معذرتخواهی میکنند یا عواقب آن را هم بر عهده میگیرند برای مثال مسافری که گریز میزند و بعد اعتراف میکند، آیا از ترسش است؟ نه از شهامتش است. ولی انسان ترسو گریز میزند ولی چون شهامت اعتراف را ندارد همیشه حالش خراب است. در کنگره بهترین رهاییها افرادی هستند که باشهامت هستند و افراد ترسو همیشه در حال در جا زدن هستند.
همه این قضایایی که در قالب جهانبینی صحبت میکنیم برای این است که میخواهیم ضلع معرفت را درست کنیم که اگر ضلع معرفت درست شود، دو ضلع دیگر هم خودبهخود درست میشوند.
نگارنده: همسفر الهام