در وادی راجع به سه نیروی مهم القاء، احیاء، تحرک صحبت شده است.
«القاء» انتقال انرژی و یا هر چیز مثبت و منفی به ما است، وقتی کسی مشارکت میکند، حس خوبش را به ما انتقال میدهد و اینیک نوع القاء است. ما باید مراقب باشیم در معرض حسهای منفی قرار نگیریم، حتی اگر آن شخص را نبینیم. پس سلام کردن و یک نگاه فرد میتواند حس خوب یا حس بد را به ما انتقال دهد، مثلاً بچه ما که از مدرسه به خانه میاید چهره و روی گشاده و خوب ما، میتواند خستگیهای او را کاهش داده یا بالعکس مضاعف نماید.
مابعد از دعای کنگره وقتی با بغلدستی روبوسی میکنیم، انرژی میگیریم و همان گونه هم باید خودمان انرژی بدهیم و این خیلی مهم است. ما باید مواظب القائاتی که در اطرافمان انجام میشود باشیم ونیز مواظب نیروهای منفی هم باشیم.
تبدیلات و تغییرات ما باید به سمت ارزشها باشد. زمانی که مسافران ما به کنگره نیامده بودند، این القائات به سمت ضد ارزشها بود و اکنونکه در کنگرهایم میتوانیم از طریق القائات مثبت برای خروج از تاریکیها استفاده ببریم.
هیچگاه زمان را نمیتوانیم حذف کنیم، چراکه آن کار و تبدیل و تغییر درست انجام نمیشود.
«احیاء» از حی میاید و یعنی زنده کردن و بزرگترین احیاء کننده خداوند هست. کسانی که در تاریکیها هستند، دقیقاً به مانند مردگان هستند ( البته ما هیچگاه به مسافرانمان اینگونه نگاه نکردیم)، البته این درجهبندی دارد، یعنی کسی که مصرفکننده است، خیلی از ویژگیهای انسان سالم را ندارد و مواد مخدر کاری کرده که آن شخص حسش سالم نباشد و ما انتظار یک فرد سالم از او داریم و این انتظار ما را داغان میکند پس باید او را رها کرد.
بعضی از مصرفکننده سرکار میروند و میتوانند مخارج خانه را تأمین کنند و این افراد یک امتیازی نسبت به بقیه دارند و باید بیرویه مصرف نکنند. همیشه باید ببینیم چه چیزهایی داریم و چه چیزها نداریم و برای چیزهایی که نداریم تلاش کنیم و دعا نیز بکنیم و نتیجه را با توکل به خدا بسپاریم، این کار به خود ما آرامش میدهد که زور الکی نزنیم.
آقای امین در سی دی «فلز وجودی و انرژی» میگویند، بعضیها از خودشان نوری ندارند و ما میخواهیم اینها صاحب نور شوند و ما مدام تلاش میکنیم و اینها مثل چاهی خشک میمانند که ما داخل آن آب بریزیم و باید مقدر شود و زمانش برسد تا این فرد نوری پیدا کند، این واقعیت تلخی است، اما هست.
«تحرک»، نماد "با حرکت راه نمایان میشود" است و هر موقع که انسان سکون داشته باشد سقوط اتفاق میفتد. انسانها باید بهطرف بالا و رو به نور حرکت داشته باشند وگرنه سقوط میکنند. تغییرات نیز باید درونی باشد و تکتک سلولها و مولکولها تغییر یابد. یک مصرفکننده هرچقدر به ظاهرش برسد آیا درونش همتغییر خواهد کرد، حال برای ما نیز اینگونه است، من هرچقدر بگویم دروغ بداست اما خودم دروغ بگویم، این خیلی تأسفآور هست.
حرکت خیلی مهم است که به کدام سمت باشد. کسی که در صراط مستقیم حرکت نکند، تغییری اتفاق نمیافتد. کسی که در تاریکی است کافی است که باکمی تفکر بهطرف روشنایی بچرخد.
شخصی با انسانهای خوب رفتوآمد دارد و رستگار میشود و اینیک حرکت است اما اگر با انسانهای بد برود به فنا میرسد، پس مهم است که چه حرکتی انجام گیرد.
منبع کنگره 60 : وبلاگ همسفر امینی
- تعداد بازدید از این مطلب :
2385