فضولی و کنجکاوی هممرزند، بهطوریکه در پارهای از موارد نمیتوان آنها را از هم بهدرستی تفکیک کرد. درست مثل طیف نور، نوررنگ سفید زمانی که از یک منشور عبور میکند.
اما با تعریف کاربردی هرکدام از آنها مرز بین آنها را میتوان تعیین و تفکیک کرد و اثرات به کار بستن آنها را مطالعه کرد و یا بهره نگرفتن از آنها را در زندگی روزمره تعیین کرد.
تابهحال دیدهاید یا شنیدهاید که دو ماشین باهم تصادف کنند و یا دو نفر باهم زد و خورد کنند و در اطراف آنان جمعی جمع نشوند! واقعاً چه اساسی سبب شده است که مردم با اینهمه گرفتاریها در اطراف اینگونه حوادث جمع شوند و هرکدام نیز برحسب سلایقشان نظریهپردازی کنند و یا احتمالاً خودشان نیز وارد گود گردند.
دنیایی که هرلحظهاش که میگذرد و دیگر برنمیگردد، چرا باید ساعتهایش اینگونه تلف شود واقعاً این احساس کنجکاوی است که بدین گونه ثانیههای طلایی ما را به یغما از ما میگیرد یا از نوع مشابهش که بسیار هم مخرب است، این فضولی نیست که ما بدون اینکه مسئولیت قانونی، اخلاقی و دینی در مورد انجام و اجرای چیزی داشته باشیم، خودمان را در پرداختن به آن پاسخگو بدانیم و وقت عزیزمان را به بطالت بگذرانیم.
فضولی کردن پیامدهای حسابنشدهی زیان باری دارد که آسیبهای وارده از چنین ساختاری در درازمدت، موجبات بیحرمتی و بی کرامتی انسان را سبب خواهد شد. در دور کردن این سازوکار ضد ارزشی از تصویر ذهنی خود به جدیت کوشا باشید.
اما کنجکاوی لازمه خلاقیتها و کشف ابهامات و شفافسازی آنهاست. بهمنظور دستیابی به حقیقت امر، کنجکاوی دارای حدومرز قانونی، اخلاقی و دینی است و در چهارچوب اینگونه حدومرزها سازوکاری بسیار باارزش است.
بسیاری از کشفیات علوم و فنون بر اساس کنجکاوی انسانهای خلاقی صورت گرفته که به زیبایی توانستهاند از قابلیتها و ظرفیتهای کاربردی این ساختار ارزشی به بهترین وجه استفاده کنند.
پس کنجکاوی بله اما فضولی نه.
منبع کنگره 60 : وبلاگ همسفر نرگس ربیع
- تعداد بازدید از این مطلب :
2166