اعتياد يكسري ویژگیهای خاصي در فرد مصرفکننده به وجود میآورد مانند ترس، حقارت، نفرت، دروغ، اضطراب، كينه؛ اين ویژگیها اکثر اوقات توسط خود فرد معتاد و يا جامعه معتادين در ميان مردم و جامعه جاافتاده است و اين ویژگیها سبب میشود كه معتاد نگاه روشني نداشته باشد. ترس فرد معتاد به او اجازه نمیدهد كه درست تفكر كند و دنبال آن گفتار درستي نمیتواند داشته باشد درنتیجه نمیتواند كردار درستي داشته باشد. درنتیجه اين ترس مانع حركت فرد معتاد در جهت انجام امورات زندگي میشود. نفرت يك معتاد به او اجازه نمیدهد كه به ديگران عشق بورزد.
دروغگویی معتاد باعث میشود كه ديگران به او اعتماد نكنند فرد معتاد نسبت به مسائل گذشته حال و آينده بیتفاوت هست درواقع تمام اتفاقاتي كه در اطراف او میافتد برايش اهميت ندارد. همه اين نگاهها از ناآگاهي سرچشمه میگیرد و اين نگاه ناآگاهانه معتاد سبب میشود كه به اعماق تاریکیها فرو برود. معتاد چون همهچیز و همهجا را تیرهوتار میبیند نمیتواند زیباییهایی را كه خداوند در طبيعت قرار داده مانند دشتهای سرسبز آسمانهای آبي و کوههای بلند و دریاهای زيبا را ببيند بنابراين آنطور كه بايد از زندگي لذت نمیبرد درنتیجه همه تاریکیهایی كه معتاد در آن غرقشده است سبب میشود كه او هدف روشني نداشته باشد؛ و در جهل و ناداني و بیهدفی زندگي كند.
سفر يعني حركت از يك مبدأ به يك مقصد براي رسيدن به هدف و مسافر يعني كسي كه براي رسيدن به هدف حركت میکند.
سفر يعني ايجاد تغييرات در جسم و روان.
وقتیکه يك مسافر شروع به حركت میکند اول جسم او به تعادل میرسد بعد روان او و درنتیجه نگاه يك مسافر نگاه و ديد روشني است چون با آگاهي براي رسيدن به هدف مشخصی كه همان رهايي از دام اعتياد و ضد ارزشهایی كه او را احاطه كرده و مانع حركت و رشد او شده است هست.
مسافر ديد و نگاهي بهتر و آگاهانهتر از معتاد دارد چون راهنمايي شده و آگاهي كسب كرده است و بر دانش خود افزوده است. همين واژه مسافر به فرد اعتمادبهنفس میدهد كه اين اعتمادبهنفس به او اجازه حركت میدهد و رشد میکند و اين رشد كردن بر نگاه مسافر اثر مثبت میگذارد.
جهانبینی يعني بهتر ديدن و دنبال چيزهاي خوب بودن. مثلث دانايي تشکیلشده است از تفكر و تجربه و آموزشي كه مسافر با تفكر كردن و آموزش ديدن تجربههای خوبي را كسب میکند و دانايي خود را به دانايي مؤثر تبديل میکند. همين دانايي مؤثر سبب میشود كه مسافر بااحتیاط بيشتري حركت كند و باتجربه و آگاهي كه كسب كرده در دام ضد ارزشها اسير نشود ولي معتاد درگير مثلث جهالت هست ترس و منيت و نااميدي كه هرکدام از اين اضلاع اجاره رشد كردن به فرد را نمیدهد.
درنتیجه نگاه و ديد او هیچوقت عوض نخواهد شد تا زماني كه تصميم بگيرد حركت كند و اعتياد خود را درمان كند فرد معتاد چون جسم او تعادل ندارد درنتیجه روان او هم تعادل ندارد با حركت در كنگره اول جسم او بعد روان او به تعادل میرسد و جهانبینی او تغيير میکند و در اين مسير با حركت از ظلمت به نور از ناداني به دانايي از كفر به ايمان و از نفرت به عشق و درنهایت از قهر به مهر و میتواند خود را تزكيه و پالايش دهد تا نگاه و ديد او هم بهتر و روشنتر شود و اینکه هرروز معتاد مانند روز قبل يا بدتر از روز قبل هست درحالیکه مسافر هرروز بهتر از روز قبل هست و اين به خاطر نگاه او هست.
منبع کنگره 60 : وبلاگ نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
3461