در کنگره 60 از عبارت «تزکیه و پالایش» بسیار استفاده میشود؛ اما معنای تزکیه و پالایش در کنگره چیست ؟
به پاسخ این سؤال، از طریق سخنان استاد امین دژاکام در سی دی «حس» دست مییابیم:
معنای تزکیه این نیست که اگر کششی مرا جذب میکند مقاومت کنم، چون یک فنر را در حالت کشش نمیتوان نگه داشت. نگه داشتن فنر نیازمند نیرو است؛ یعنی باید انرژی زیادی صرف کرد تا فنر را در آن حالت نگه داریم و زمانی خواهد رسید که تحمل و انرژی ما تمام میشود و آن را رها میکنیم و فنر به حالت اولیه باز میگردد. پس این تعبیر، نمیتواند به معنای تزکیه و پالایش باشد.
زمانی که ما شرایطی را فراهم کردیم و ذرات ناخالصی را از وجودمان خارج کردیم یا جنس آنها را تغییر دادیم، تزکیه و پالایش هم صورت میگیرد. به عبارتی، تزکیه و پالایش زمانی انجام میشود که ذرات آهن به مس یا نقره تبدیل شود که در چنین شرایطی اگر تحت تأثیر مغناطیس یا آهن هم قرار گرفتیم، جاذبهای به وجود نخواهد آمد.
میتوان در شهر وجودی، برادههای آهن را مثل افراد خلافکار در نظر گرفت که هر کدام خواستهی نامعقولی دارند. این ذرات ناخالصی، هوشمندند و طبق قانون اول که «در جهان هر چیز، چیزی جذب کرد. سرد، سردی کشید و گرم، گرم»؛ ذراتی که از یک جنس هستند، در کنار هم قرار میگیرند و آنهایی که خواسته مشترکی دارند به هم نزدیک میشوند. اگر شرایط مناسبتری فراهم شد، این ذرات ناخالصی یک سیستم را تشکیل میدهند که بسیار متحد و یکپارچهاند و به آن «ساختار» اطلاق میشود. ساختارها در ابتدا قدرت زیادی ندارند، اما با گذشت زمان و انجام دادن یک سری اعمال، نیرومند میشوند. به تدریج این ساختارها شروع به فعالیت میکنند؛ آنها روشهایی دارند که به آن میتوان حقه گفت. آنها سعی میکنند که فرمان عقل را به دست بگیرند. اگر این اتفاق رخ دهد و به خواستههای خود برسند کار اصلی شروع میشود.
هر انسانی در یک سطح دانایی قرار دارد. این سطح دانایی فقط میتواند یکسری از مطالب را درک کند. اگر از آن سطح پیچیدهتر شوند قابل درک و تشخیص نیست. به عبارتی حقهها اگر شکل پیچیدهتری بگیرند ما نمیتوانیم جوابگو باشیم. این خواستهها میتوانند با کمک نیروهایی خاص، حقههایی را به وجود بیاورند و در ساختار عقل رسوخ کرده و فرمان و خواسته خود را به اجرا میگذارند. فرض کنید که ساختاری در ما به وجود آمده و با حقههایی که به کار برده به خواستههای خود رسیده و چند سال هم از به وجود آمدن این ساختار گذشته است. هر فرمان غلطی که اجرا گردد یک مقدار انرژی به حساب این ساختار واریز میشود و این ساختار با انرژی که جذب میکند ذرات ناخالصی دیگری را نیز جمع کرده و قدرت بیشتری را کسب میکند و بعد دوباره فرمانهای غلط به اجرا درمیآید و بعد در طول یک بازه زمانی، ساختاری با قدرت و انرژی خیلی زیاد در درون ما شکل میگیرد و در تمام قسمتها شعبه زده و فعالیت میکند.
و حالا ساختاری که ده سال در درون انسان بوده و قدرتمند شده میتواند در یک لحظه در انسان حسهای مخرب زیادی ایجاد کند مثل حس خشم و نفرت و عدم امنیت، چون با قدرت و انرژی خود، هر آن میتواند با احساس انسان بازی کند. مثلاً میخواهد شما نسبت به راهنما احساس بدبینی داشته باشید، خیلی راحت در شما این حس را به وجود میآورد. پس ساختاری که در وجود انسان است فقط یک موجودیت خالی نیست، هر زمان که شرایط، لازم بود و احساس نیاز کرد، شروع به مخالفت و مبارزه میکند؛ چون او برای حفظ و بقای خود تلاش میکند.
ما فرض میکنیم که کسی این مراحل را گذرانده و به این تشخیص هم رسیده باشد و توانایی حل مسئله را هم داشته باشد، حالا میرسیم به حس. عقل تحت تأثیر حس عمل میکند یعنی اگر حس آلوده شده یا درست نباشد، عقل هر چقدر هم که قوی باشد، نمیتواند درست عمل کند و تمام محاسبات ما اشتباه خواهد شد.
اگر در کنگره 60 شخصی درست حرکت کرده و از درون و بیرون هماهنگ عمل کرده باشد، همه چیز شکل دیگری پیدا میکند و حس به حالت طبیعی و تعادل برمیگردد. البته باید بدانیم که حس خالص نمیشود چون پالایش همچنان ادامه دارد.
منبع: وبلاگ همسفر آرزو خلجی
- تعداد بازدید از این مطلب :
6088