English Version
English

زمان سختی؛ نوشته ای از مسافر محسن زهرائی

زمان سختی؛ نوشته ای از مسافر محسن زهرائی

در زمان سختی و مشکلات مثل شرایطی که افراد نمایندگی اقدیسه دارند، مشخص می شود که چند مرده حلاج هستیم. برای تک تک ما این یک حس بد است که ما سرپناه نداریم. حتی اگر در شرایطی که اکنون هستیم هم جناب مهندس دژاکام هر دستوری بدهند،من با جان و دل می پذیرم. زیرا هدف خود را می شناسم و برای من فرق نمی کند که زیر سقف باشم یا در پارک یا در یک آلاچیق.

برخی تصور کردند با شرایط حاضر نمایندگی اقدسیه تمام شده است. در صورتی که نمایندگی اقدسیه تک تک ما هستیم، نه یک جا و یک مکان. فردی برای دیدن یک دکتر و درمان حاضر است به طرف دیگر دنیا برود. تا سلامتی خود را بازیابد حالا ما برای به دست آوردن سلامتی، جان، آبرو، تفکر و اعتبار از دست رفته خود باید هر کاری که لازم است را انجام دهیم.

ما اگر دچار مشکلات پولی نشویم که به دنبال کار نمی رویم.حال شرایط ما هم اینگونه است اگر ما را از سرای محله بیرون رانند، ما باید خدا را شکر کنیم زیرا سبب می شود تا فکری برای خودمان کنیم.البته آنها پاسخگوی اعمال خودشان هستند و ما هم پاسخگوی اعمال خود.

 

چند روز قبل آقای مهندس دژاکام در مورد شعبه اقدسیه پرسیدند که شرایط چگونه است؟ من هم گفتم که شرایط بد نیست. ایشان فرمودند: در این شرایط هر کس باید بیایید می آید و هر کس که نه ، نباید می آمده. من هم گفتم: با شما موافقم و اصلا نگران این مسئله نیستم  زیرا همان طور که می گویید و در وادی سوم هم آمده است هر کس باید خودش به داد خودش برسد. اگر فردا روزی زلزله بیاید و تمام افراد کنگره دیگر نباشند، مسافر باید با یک جلد کتاب عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر به درمان برسد. ما زیادی درگیر برخی مسائل حاشیه ای هستیم و بعد از 6 ماه تازه درگیر این هستیم که گریز بزنیم یا نه.

در مورد اراده هم بسیار صحبت می‌شود اما اراده نیز معنی خود را دارد. اراده به این معنی نیست که ما 500 کیلو وزنه را بلند کنیم یا اینکه یک‌ماهه به یک میلیارد تومان پول برسیم یا فردی که 3 گرم شیره و تریاک مصرف می‌کند، بگوید بااراده دیگر مصرف نمی‌کنم. ما می‌گوییم این روش غلط است؛ زیرا بدن را در معرض شوک بیولوژیک قرار می‌دهد و ممکن است دچار سکته مغزی، فلج موضعی یا حسی شود و این فرد هم به‌زور مواد مصرف نمی‌کند اما همیشه در فکر مصرف مواد مخدر است حتی در خواب. اراده درجایی معنی پیدا می‌کند که عقل، منطق و قوانین واقعی حضورداشته باشد.

عقل و منطق می‌گوید یک‌پنجم از مواد را طی 21 روز می‌توان کاهش داد و این کاملاً در حد توان افراد است. البته سختی دارد  اما در حد اراده فرد است و سختی آن تا 3 روز است اما بعد از 3 روز کم شدن مواد  فرد  سرحال‌تر است. اگر کسی طی پله‌ها این حس را ندارد، جایی دچار مشکل است.

من به‌عنوان راهنما اصلا نمی‌گویم از رهجو توقعی ندارم. بلکه در مورد مسائل موجود در چارچوب پروتکل DST،  از رهجو توقع دارم و این توقع کاملاً واقعی و منطقی است چون راهنما در برابر آموزشی که به رهجو می‌دهد، از او انتظار دارد. یک تازه‌وارد که تازه آمده است از او توقعی برای حفظ حرمت‌ها نداریم اما پس از مدتی که حرمت‌ها را فراگرفت این توقع از او وجود دارد که مثلاً در جلسه عمومی میان حرف دیگری نپرد. این توقعی است که آموزش ایجاد می‌کند و اتفاقاً توقع به‌جایی است.

در وادی محبت انسان‌ها باید به مرحله بی توقعی مطلق و بی چشم‌داشتی برسند. اگر محبت فرد بی توقع باشد از جنس طلاست و اگر ناخالصی داشته باشد، دیگر طلا نیست. راهنما بابتِ خودش چیزی از رهجو نمی‌خواهد و اگر رهجو اشتباهی هم انجام دهد بازهم از محبت او کم نمی‌شود. البته ممکن است این محبت در هرجایی شکل متفاوتی داشته باشد. مثل خداوند که در هر جایگاهی که فرد باشد، آن رویش را به او نشان می‌دهد؛ یکجا روی بهشتی و یکجا روی جهنمی. اینکه خدا گل بی‌خار است، غلط است. جهنم خار خداوند است. خداوند جایی که می‌خواهد بنده خود را به راه درست بیاورد، روی خار خود را نشان می‌دهد. جایی که بخواهد از بنده قدردانی کند، روی گل خود را نشان می‌دهد.

راهنما کار خود را بدون هیچ چشم‌داشتی انجام می‌دهد؛ مانند پدر و مادر که فرزند چه باادب باشد و چه بی‌ادب چه درس‌خوان و چه درس نخوان، از عشق آنها چیزی کم نمی‌شود؛ اما بابت آموزشی که راهنما به رهجو می‌دهد، توقع ایجاد می‌شود چون بعد از دادن آموزش؛ فرد دارای جایگاه می‌شود. در شهر پر از مصرف‌کنندگان مواد مخدر است اما آیا کسی به آنها می‌گوید، مسافر؟ خیر. چون کسی از او توقع ندارد ولی وقتی کسی وارد کنگره می‌شود و لقب مسافر می‌گیرد، دارای جایگاه می‌شود و این یعنی شرح وظایف به دنبال آن می‌آید و اگر مسافر کار غلطی بکند، راهنما باید پاسخگوی رفتار رهجو باشد همان‌طور که وقتی وارد شعبه جدید می‌شوید، می‌پرسند رهجوی چه کسی هستی؟ هر چه جایگاه راهنما بالاتر باشد، به‌صورت اتوماتیک توقع بیشتری از آن رهجو وجود دارد تا نسبت به کمک راهنمایی که تازه لژیون تأسیس کرده است.

رهجو باید تصور کند راهنمای او بهترین راهنمای دنیاست و بهترین و دقیق‌ترین و داناترین راهنماست. همان‌طور که من تصور می‌کنم که راهنمای من بهترین راهنمای دنیاست و واقعاً این تفکر درستی است زیرا من با او به نتیجه رسیده‌ام. با همه وجود دیدم و حس کردم که عمل او با حرفش یکی است.

یک مسافر اگر بخواهد به داد خود برسد و کاری برای خود بکند باید به‌طور کامل انجام دهد، نه نصفه‌نیمه. ما باید برای تهیه مکانی برای نمایندگی خودکار کنیم. تک‌تک ما باید احساس مسئولیت کنیم و وارد انجام عمل شویم. این مسئولیت باید آگاهانه باشد و بهتر است کسی مسئولیتی را نپذیرد تا اینکه مسئولیت را قبول کند و آن را نیمه‌کاره انجام دهد.

 

 


منبع کنگره60: وبلاگ مسافر محسن زهرایی

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .