English Version
English

بيماری مرموز (بخش پايانی)

بيماری مرموز (بخش پايانی)

در بخش اول گفتيم  در حاليكه روز به روز دانش كنگره ي 60 نسبت به بيماري اعتياد بيشتر مي شود و بر تعداد رها يافتگان از بند اعتياد در اين جمعيت احياي انساني اضافه مي شود هنوز عده ي زيادي بر اين باورند كه اعتياد بيماري مرموز و پيچيده ايست كه قابل شناخت نيست.در بخش دوم هم به گوشه اي از باورهاي كنگره در مورد بيماري اعتياد اشاره كرديم.در بخش پاياني به موضوعات جسم،روان،جهان بيني و ارتباط آنها با هم مي پردازيم.  

بدن انسان جزئي از طبيعت است و به كمك طبيعت به رشد و نمو ادامه مي دهد تا به بلوغ جسمي برسد و بعد از آن هم براي بقاي خود از طبيعت بهره مي جويد.در طبيعت مواد بسياري وجود دارند كه همه ي آنها  تركيباتي از صد و چند عنصر شيميايي هستند.جسم انسان به تنهايي،از ماده ساخته شده است.هر ماده اي از قوانين مربوط به ماده پيروي مي كند.اين قوانين در علم فيزيك وشيمي و نظاير آنها مورد بررسي قرار مي گيرند.يكي از اصلي ترين اين قوانين ،قانون تعادل است.

هر جسمي براي اينكه بقا داشته باشد بايد در حالت تعادل باشدتمام چيز هايي كه در طبيعت وجود دارند در حالت تعادل هستند.تعادل زير شاخه هاي مختلفي دارد.مثلا تعادل ديناميكي،تعادل استاتيكي،تعادل ترموديناميكي،تعادل شيميايي وغيره.

براي اينكه يك جسم به وجود بيايد و خلق شود،بايد قوانيني بر آن حاكم باشد.اين قوانين همان تعريف آن جسم هستند.مثلا وقتي مايعي بخواهد خلق شود كه زلال باشد،در فشار اتمسفر در دماي صد درجه بجوشد و در دماي صفر درجه هم يخ بزند،بتواند به سادگي بسياري از عناصر را در خود حل كند،اگر در ظرفي روباز باشد هر چه كه به آن گرما بدهيد دمايش از صد درجه بيشتر نشود و فقط سرعت تبخير آن بيشتر شود،با عبور دادن جريان برق از آن به هيدروژن و اكسيژن تجزيه شود،وقتي بخواهد مايعي با تعاريف فوق خلق شود به آب مي رسيم.اين تعاريف همان قوانين حاكم بر آب مي باشند.بنابراين لازمه ي وجود داشتن يك جسم مجزا اين است كه قوانيني بر آن حاكم باشند.وقتي هيچ قانوني بر جسمي حاكم نباشد، آن جسم وجود نخواهد داشت.

بدن انسان پيچيده ترين جسميست كه در جهان آفرينش تا به امروز شناخته شده است.در بدن انسان سيستم هاي بسيار زيادي وجود دارند كه تا وقتي همه ي آنها به درستي كار كنند ،جسم انسان در حالت تعادل است.يعني نه دل درد دارد،نه سر درد دارد،نه مي لرزد و نه غش مي كند.مواد موجود در طبيعت در تقابل با بدن انسان داراي 3 وضعيت هستند.يا به متعادل شدن انسان كمك مي كنند،يا تاثيري بر بدن انسان ندارند،يا تعادل انسان را بر هم مي زنند.فرض كنيد شخصي دلش درد مي كند.گياه ناشناخته اي را مي بيند و آنرا مي خورد.اين گياه يا دل درد او را خوب مي كند،يا تاثيري بر دل درد او ندارد،يا دل درد او را شدت مي بخشد.يكي از شرايط لازم براي اينكه بدن انسان نسبت به ماده اي واكنش نشان دهد اين است كه آن ماده براي بدن تعريف شده باشد و يا بدن بتواند آنرا به موادي تجزيه كند كه برايش قابل شناخت باشند و يا مشابه آن ماده توسط خود بدن توليد شود.  

 

در بدن انسان سيستمي وجود دارد كه موادي را توليد مي كند كه اين مواد كنترل كننده ي فعاليت هاي بدن و حالت هاي رواني انسان است.اين سيستم براي اولين بار در كنگره ي 60 مورد شناسايي و بررسي گسترده قرار گرفت ونحوي عملكرد آن بيش از 10 سال بر روي نمونه هاي انساني مورد آزمايش قرار گرفت.به علت اينكه اين سيستم هنوز كامل شناخته نشده است به آن سيستم ايكس مي گويند.مغز،نخاع،غدد فوق كليوي،غده ي هيپوفيز و تمام غدد درون ريز بدن جزئي از اين سيستم مي باشند.سروتونين،انكفالين،دوپامين ودي نورفين تعدادي از موادي هستند كه توسط اين سيستم توليد مي شوند.مشابه اين مواد كه به آنها مواد شبه افيوني گفته مي شود در طبيعت هم وجود دارند.بشر به مرور زمان مشابه اين مواد را در طبيعت پيدا كرده است يا در آزمايشگاه ها توليد كرده است كه امروزه به آنها مواد مخدر مي گوييم.با وارد كردن اين مواد به بدن،سطح آنها در خون بالا مي رود و بسته به نوع ماده ي مصرفي حالت به خصوصي در انسان به وجود مي آيد.به اين حالت اصطلاحا نشئگي مي گويند.مثلا بالا رفتن سطح سروتونين موجب شادابي و نشاط مي شود و انسان احساس سرخوشي مي كند.اين ماده در طبيعت در برگ ها و گل هاي برخي از انواع  گياه شاهدانه وجود دارد و با مصرف آن به صورت تدخيني وارد بدن انسان مي شود و ايجاد شادي و سرخوشي مي كند.

مهلك ترين ضربه ي اعتياد در قسمت جسم به همين سيستم ايكسي كه وظيفه ي توليد مواد شبه افيوني را به عهده دارد زده مي شود.با مصرف مداوم مواد مخدر،بخش هاي توليد كننده ي مواد شبه افيوني در بدن انسان از كار مي افتند و مواد مخدر خارجي جايگزين آنچه كه بدن انسان توليد مي كرد مي شوند.كنگره ي 60 براي باز سازي سيستم ايكس روشي را ابداع نمود و نام آنرا دي.اس.تي گذاشت.اين روش بر پايه ي مصرف پله كاني داروي شربت ترياك در مدت زمان يازده ماه طبق الگويي خاص بنا نهاده شده است و بعد از اين مدت در صورتي كه شخص در جلسات آموزشي كنگره شركت كرده باشد و دستورات راهنما را اجرا كرده باشد سيستم توليد كننده ي مواد شبه افيوني بدن او به نحو مطلوبي بهبود خواهد يافت.

روان انسان نيز به طور مستقيم تحت تاثير نحوه ي كاركرد سيستم توليد كننده ي مواد شبه افيوني بدن قرار دارد.تمام خلقيات انسان توسط اين مواد كنترل مي شوند.تمام حالت هاي رواني با بالا و پايين شدن اين مواد در بدن تقويت و تضعيف مي شوند.خشم،آرامش،صبر،بردباري،هيجان،تمركز،اضطراب،افسردگي،ميل به پيشرفت و امثال آنها به طور مستقيم تحت تاثير مقدار مواد شبه افيوني در خون قرار دارند.همانطور كه در قسمت جسم،غذا به عنوان سوخت مورد نياز بدن مورد استفاده قرار مي گيرد،دربخش روان يا همان صُور پنهان انسان موضوع "انرژي" مطرح مي شود.انرژي،سوخت صور پنهان انسان است.ممكن است شخصي غذاهاي خوبي بخورد و تمام مواد غذايي مورد نياز بدن را به جسمش برساند اما سطح انرژي او در صور پنهانش پايين باشد.وقتي سطح انرژي شخصي بالا باشد ،اين شخص داراي صبر و طاقت زيادي خواهد بود و به راحتي عصباني نمي شود،نسبت به انسانها و محيط پيرامون حس خوبي خواهد داشت،احساس رضايت و آرامش دارد حتي اگر مشكلات زيادي داشته باشد و در شرايط دشواري قرار داشته باشد،مهربان است و مي تواند از خطاهاي ديگران چشمپوشي و گذشت كند.سطح انرژي در صور پنهان به طور مستقيم با سطح مواد شبه افيوني در خون در ارتباط هستند.

 ميزان مواد شبه افيوني در خون ما كه تعيين كننده ي مقدار انرژي ما در صور پنهان هستند بيش از همه تحت تاثير افكار و اعمال ما هستند.درست همينجاست كه ضلع سوم مثلث درمان اعتياد يا جهان بيني خود را نشان مي دهد.چه اعمال و افكاري باعث مي شوند كه سطح مواد شبه افيوني در بدن بالا و پايين شوند؟اگر ما آنها را بشناسيم مي توانيم از آنها به نفع خود استفاده كنيم.

در ابتداي اين نوشتار گفتيم كه هر چيز براي خلق شدن نياز دارد كه ابتدا تعريف بشود و اين تعريف قوانين حاكم بر آن چيز را نشان مي دهد.صور پنهان انسان هم كه شامل عقل،نفس،حس،كالبد هاي هفتگانه،آرشيو ذهن و روح مي باشد ،براي اينكه موجود باشند بايد قوانيني بر آنها حاكم باشند.پايبندي به آن قوانين و حركت در جهت آنها باعث متعادل بودن صور پنهان مي شود و حركت در جهت مخالف آن قوانين باعث از تعادل خارج شدن آنها مي شود.به علت نامرئي بودن صور پنهان ،كشف قوانين حاكم بر‌ آنها كاري دشوار است ،اما جالب اينجاست كه از ابتداي ورود انسان به زمين همواره افرادي بوده اند كه انسان را دعوت به انجام برخي امور مي كرده اند و آنها را از انجام برخي كارهاي ديگر منع مي كرده اند.اين افراد كه پيام آوراني بوده اند كه پيام خلق كننده ي صور آشكار و پنهان را به انسانها مي رسانده اند در واقع قوانين حاكم بر صور پنهان را در طول تاريخ به شكل ها و زبان هاي مختلف بيان كرده اند.يكي از اين قوانين اين است:"دروغ نگو".

 در مورد جسم انسان پزشكان مي گويند از مصرف زياد نمك خودداري كنيد.اين به آن دليل است كه مصرف زياد نمك موجب بر هم خوردن تعادل طبيعي بدن مي شود و خلقت جسم انسان به گونه اي است كه مصرف زياد نمك آنرا تخريب مي كند.دروغ گفتن هم كاري مشابه را با صور پنهان انسان انجام مي دهد.قوانين حاكم بر صور پنهان انسان به گونه اي است كه دروغ گفتن تعادل آن را از بين مي برد.شناخت قوانين حاكم بر صور پنهان انسان و حركت در جهت آنها باعث بهبود  عملكرد سيستم توليد كننده ي مواد شبه افيوني مي شود و به اين ترتيب هم در جهت جسم و هم در جهت روان تعادل بر قرار مي شود.براي شخصي كه تعادل مواد شبه افيوني در بدنش به هم خورده است و دچار اختلالات جسمي و رواني شده است دو راهكار عمده وجود دارد.راهكار اول اين است كه اين مواد را به صورت خارجي وارد بدن خود كند تا كمبود آنها را درخون جبران كند.در اين صورت براي هميشه به آن مواد وابسته مي ماند و با مصرف نكردن آنها دوباره به حالت قبل يا حتي شرايطي بدتر از قبل بر مي گردد.اين همان كاريست كه بسياري از روانپزشكان با بيمار خود انجام مي دهند و آنها را به داروهاي اعصاب وابسته مي كنند و يا درمان هاي نگهدارنده ي اعتياد به مواد مخدر هم بر پايه ي اين روش طراحي شده اند.راهكار دوم حركت در جهت قوانين حاكم بر صور پنهان است.عمل به اين قوانين باعث مي شود كه سطح مواد شبه افيوني به گونه اي تنظيم شود كه خلق و خوي فرد متعادل باشد.اما حركت در اين مسير راهي بسيار پر فراز و نشيب و هم سهل و هم سخت است.اين راه نياز به استادي دارد كه به انسان قوانين و نحوه ي عمل به آنها را بياموزد.

پايه ي درمان اعتياد در كنگره ي 60 بر دو راهكار فوق گذاشته است و تركيبي از آنهاست.كنگره ي 60 با آزمايشات وسيع بر روي مدل انساني به اين نتيجه رسيد كه متعادل شدن جسم ،خود به خود باعث متعادل شدن روان مي شود.براي متعادل شدن جسم ابتدا بايد به كمك دارويي شفا بخش سيستم هايي را كه در اثر سالها مصرف مواد مخدر از كار افتاده اند باز سازي كرد و جسم را به يك تعادل نسبي رساند و براي باقي ماندن اين تعادل بعد از قطع مصرف داروي شفابخش،بايد قوانين حاكم بر دنياي درون انسان و دنياي بيرون را فراگرفت و با حركت در جهت آنها تعادل صور آشكار و صور پنهان را حفظ كرد.شناخت دنياي درون و دنياي بيرون اصلي ترين مبحث جهان بيني در كنگره ي 60 است.

در جهان بيني با سه مقوله ي عمده سر وكار داريم.اول قدرت مطلق يا خالق،دوم انسان و صور پنهان او،سوم نيرو هاي بازدارنده.قدرت مطلق قوانين حاكم بر صور پنهان انسان را در غالب فرمانهايي در كليه ي اديان الهي بيان كرده اند.دزدي نكن،خيانت نكن،به عهد خود پايبند باش،زنا نكن،ظلم نكن،سوال كننده را از خود مران،به خود مغرور نشو،با ديگران با خوش خلقي برخورد كن،از كساني كه دستورات مرا به تو ياد مي دهند پيروي كن،علم بياموز،در خلقت آسمانها و زمين تفكر كن و دستوراتي مانند اينها كه بارها و بارها به گوش همه ي ما خورده است.در جهان بيني موضوعي به نام دانايي مطرح مي شود كه به افراد مي آموزد تا چطور بدون زور و اجبار به دستورات فوق عمل كنند.همچنين در مورد نيرو هاي بازدارنده هم بحث  هايي مطرح مي شود.نيروهايي در نظام خلقت وظيفه دارند تا تعادل انسان را به هم بزنند و با شناخت كاملي كه اين نيرو ها نسبت به خلقت انسان و توانايي هاي موجود در او دارند،از اين توانايي ها عليه خود شخص استفاده  مي كنند و جلوي فرآيند رشد دانايي او را مي گيرند.

به اين ترتيب مي توان گفت كه جهان بيني مهم ترين ضلع مثلث درمان اعتياد است كه نياز به تلاش زيادي براي فراگيري وعمل به آن وجود دارد و بدون پيشرفت در آن،رهايي از بند اعتياد ممكن نيست.در نوشتارهاي بعدي در مورد گوشه اي از جهان بيني كنگره صحبت خواهيم نمود.

 

بیماری مرموز؟ (بخش اول)

بیماری مرموز؟ (بخش دوم)

مسافر: حسام عظيمي

 

منبع کنگره60: وبلاگ نمایندگی تهرانپارس

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .