English Version
English

بخشش ، یک قانون

بخشش ، یک قانون

تو این روزهای زیبای محرم و سروصدای عزاداری در افکارم غوطه‌ور بودم که یاد صحبت‌های استاد گران‌قدر آقای مهندس حسین دژاکام پایه‌گذار و تئوریسین کنگره 60 افتادم که در تمام سی‌دی‌ها از بخشش محبت صحبت می‌کنند.

نمی‌دانم از کجا و چگونه باید شروع کنم ولی یادمه که توی سی دی پرداخت بها آقای مهندس می‌فرمایند که در جهان هستی که ما در آن زندگی می‌کنیم برای به دست آوردن هر چیزی باید بهای آن را بپردازیم و اگر بهای چیزی را که به دست آوردیم پرداخت نکنیم یعنی قدر آن را ندانستیم و دوباره از ما گرفته خواهد شد.

من خودم به‌شخصه به این موضوع خیلی فکر کردم که واقعاً همین‌طور است.

دنیایی که ما در آن زندگی می‌کنیم بسیار هوشمند و حساب‌شده است و گاهی اوقات اگر انسان نداند که چرا پا به این هستی گذاشته و موجودیت اصلی خودش را فراموش کند تاوان‌های سختی را پس خواهد داد و همه انسان‌ها توان تحمل کردن این تاوان‌ها را ندارند.

من همیشه فکر می‌کردم برای اینکه بتوانم چیزی را ببخشم باید از وضع مالی خوبی برخوردار باشم. البته این قضیه به نظر درست است.انسان تا چیزی را نداشته باشد نمی‌تواند آن را به دیگران هدیه کند ولی به نظر من این‌یک توجیه است برای افرادی که نمی‌توانند ببخشند.

هر انسانی در زندگی خودش چیزهای ارزشمندی را دارد که دیگران فاقد آن هستند و شاید به آن میزان نداشته باشند و می‌توانند چیزهایی را که دارند ببینند و به دیگران بخشش کنند تا سلامتی برکت به زندگی‌شان بیاید.

من زمانی مصرف‌کننده مواد مخدر بودم و حداقل روزانه 50 هزار تومان خرج مصرفم می‌شد و این درزمانی بود که من هیچ درآمدی نداشتم.

از روزی که وارد کنگره60 شدم و راه درمان را پیش گرفتم این مبلغ روبه کاهش رفت و به‌جایی رسید که دیگر نیازی نبود روزانه 50 هزار تومان بپردازم و این فقط از جنبه مادی قضیه بود و در عوض این 50 هزار تومان 50 میلیارد تومان ازلحاظ سلامت جسمی و روانی و خانوادگی جلو افتاده بودم.

ولی باز بااین‌حال وقتی‌که حالم خوب شده بود اکثر چیزها را فراموش کرده بودم ونمی توانستم حتی سبد را حمایت کنم. این مشکل در طول سفر اولم اتفاق افتاد و با خودم می‌گفتم حالا که حالم بهتر شده باید قناعت کنم وزندگی آینده‌ام را بسازم.

زمان ورودم به کنگره بیکار بودم درصورتی‌که در حال درمان سرکار رفتم و دستم بازشده بود ونمی‌دانستم این موضوع به خاطر خیروبرکتی است که کنگره در زندگی من به وجود آورده است.

ندانستن آسیب زیادی به من وارد کرد و چون من بهای سلامتی را که به دست آورده بودم نتوانستم بپردازم دوباره‌کارم را از دست دادم.

هرچه فکر می‌کردم کمتر می‌فهمیدم.

تا اینکه روزی که حال مطالعه کتاب 60 درجه زیر صفر بودم موضوعی نظر من رو به خودش جلب کرد.

خیلی روی یک کلمه عقل وایمان فکر کردم و معانی جفتش رو خوب دقت کردم تا بفهمم و به مشکلی که در درونم بود پی بردم.

متوجه شدم کنگره به من سلامتی را برگشت داد ولی من قدرناشناس بودم و اولین ضربه‌ای که از بابت ناسپاسی خودم خوردم بیکار شدنم بود.

با خودم عهد کردم در هر جلسه قسمتی از پولی رو که توی جیبم داشتم رو به سبد بی اندازم.تا شاید قسمتی از چیزی رو که گرفتم رو بپردازم.

هرچه جلوتر می‌آمدم متوجه می‌شدم که بدهی من به این سیستم خیلی بیشتر از این حرفاس که فکر می‌کنم.

همیشه سعی کردم تا می‌توانم توی سیستم کنگره 60 کاری رو انجام بدم تابه‌حال خوش برسم و می‌دانستم تمام‌ کارهایی که در کنگره انجام می‌شود فقط برای آموزش من به‌عنوان یک مسافر است.

سعی کردم قسمت کوچکی از آن چیزی را که کنگره به من بخشیده را به‌نوعی ادا کنم. از روزی که چنین تصمیمی را گرفتم هیچ‌گاه برکت از خانه وزندگی‌ام نرفته.

همیشه شاد و خوشحال در کنار خانواده‌ام هستم.آ رامشی را که دارم با هیچ‌چیزی در دنیا عوض نمی‌کنم.

درست است که در کلام‌الله شریف گفته‌شده است انسانی که معاش ندارد معاد هم ندارد ولی به نظر من انسان باید برای داشتن معاش مناسب اول باید ظرفیت آن را به وجود بیاورد.

درکنگره 60 گفته می‌شود که اگر انسان در صراط مستقیم بتواند حرکت کند تمام نیروهای هستی به کمک او خواهند آمد و هیچگاه در زندگی دچار مشکلات بزرگ نمی‌شود.

این واقعیتی است که انسان می‌تواند باایمان به خداوند بزرگ و عقل خود بر همه مشکلاتش چیره شود بدون اینکه از چیزی بترسد.

من اگر به‌عنوان یک مسافر بتوانم ببینم کنگره چه چیزهایی را به من هدیه کرد که سال‌ها سال به دنبالش بودم هیچ‌گاه موقع رسیدن سبد و خواندن قانون یازدهم از جلسه بیرون نمی‌روم.

اگر بتوانم ببینم که با پرداخت کردن سهم خودم چگونه حالم تغییر می‌کند و به سمت روشنایی هدایت می‌شوم دیگر از بخشیدن هراسی ندارم.

خداوندا توان دیدن و تشکر کردن را به همه بندگانت بیاموز که اگر من نفهمم که برای تشکر از تو اول باید از مخلوقاتت تشکر کنم هیچ‌چیزی را در زندگی‌ام نفهمیده‌ام؟

به نظر من اگر زمانی من بتوانم هر چه دارم با دیگران قسمت کنم آن موقع می‌توانم به آرامش برسم.

اگر بتوانم زمانی که ندارم نیمی از آن چیزی را که دارم ببخشم هنر کرده‌ام. نه زمانی که صد هزار تومان در جیب‌دارم و 1000 تومان از آن را می‌دهم.

اگر سپاس گذار باشم و بدانم که سیستم کنگره 60 و عزیزانی که در این مکان مقدس به انسان‌های دربند کمک می‌کنند یک نعمت الهی است که سر راه من قرارگرفته است دیگر ناسپاسی نمی‌کنم.

اما نمی‌دانم این چه حکمتی است که من انسان فراموش‌کارم؟

نمی‌دانم چه حکمتی است که من حریصم؟

نمی‌دانم چه حکمتی است که ناسپاسی می‌کنم؟

نمی‌دانم چه حکمتی است که فکر می‌کنم همه در قبال من مسئول هستند و من هیچ وظیفه‌ای در قبال کسی ندارم؟

با تقدیم احترام مسافر محسن زرگری.

منبع : وبلاگ نمایندگی خمین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .