«به نام خداوند بخشنده مهربان»
در کنگره 60 پیشکسوتانی حضور دارند که با حرکتهای خود، مسیر را برای سفر ما مهیاتر کردهاند ، این عزیزان با حضور خود و قدمهایی که در این مسیر برداشتهاند باعث ساختن ساختارهایی شدهاند، سرکار خانم کبیررضایی یکی از این عزیزان هستند که با حضور 13 ساله خود خدمات بیشماری را برای کنگره 60 و همسفران انجام دادهاند؛ امروز در خدمت ایشان هستیم و دقایقی از تجربه و علم ایشان استفاده و آن را با شما به اشتراک میگذاریم... .
همسفر زالی
خبرنگار اختصاصی سایت کنگره 60
|
لطفاً خودتان را معرفی نمایید؟
با سلام و احترام من سودابه کریمی امیر رضایی هستم همسفر جمال مدت 13 سال است در کنگره هستیم و 11 سال و 3 ماه است مسافرم به رهایی رسیده است. من در شعب مختلف خدمت کردهام؛ آکادمی,3 سال انقلاب,3 سال اصفهان,2 سال اهواز دو دوره مرزبان بودهام و الآن هم دستیار خانم آنی هستم.
چرا این همه سال بدون دریافت وجهی فعالیت کردهاید در صورتی که باید هزینه شخصی کنید تا به سفرهایتان بروید؟
به ریشه برمیگردد، ریشه کنگره سالم و صالح است، جناب مهندس و خانوادهشان این همه سال بیشتر از ما وقت میگذارند، خالصانه خدمت میکنند، به ما خدمت داده شد و به ما کمک داده شد، و تعهد گرفته شد که شما هم خالصانه خدمت کنید، متقابل این کمکهای رایگانی که به شما شده است و ما متوجه شدیم درهای برکت و رحمت به روی ما باز شد، ما چیزی هم به کنگره بدهکار هستیم با خدمت در کنگره مشکلات ما حل میشود. هر قدمی در کنگره برداریم قدم دیگر از خیرات و برکات در زندگی ما باز میشود؛ و آموزش و من هرگز فکر نمیکنم بهجایی رسیده باشم که به آموزش نیازی نداشته باشم و درهای جدید باز شد در این دو سال اخیر سی دیهای زیادی تولید شده است که وادیهایی که مهندس صحبت کردهاند شاید بگویم پردهای دیگر از اسرار وادیهای زیبا باز کردند که پر از لذت و آموزش است بارها خواستم از کنگره بروم مشکلاتی پیش آمده شرایطی پیش آمد که بروم جناب مهندس گفتند حالا برو تا فلان جا بعد حالا این کار را بکن بعد ماندم نه من دلم میآید بروم نه امواج کنگره دلشان میآید، محبت حضور در ما و آنها متقابلاً جاری است.
نگاه زیبای شما از کجا سرچشمه میگیرد؟
نمیدانم فکر میکنیم عشقی که در کنگره گرفتهام به دعاهای خیر رهجوها دل آنها را شاد کردم و شاید آنها از من راضی هستند و این رضایت باعث شده است در وجودم ذرات عشق بیشتر باشد من عاشق کنگره هستم.
چند تا رهجو را به مرحله کمک راهنمایی رساندهاید؟
حدوداً 14 تا رهجو به کمک راهنمایی رسیدهاند و شاید 100 تا رهجو رها شدهاند.
به فکر راهنمایی نیستید؟
بله پایان نامه دادهام
در چه رابطهای است؟
علل سقوط انسان بررسی نیم نگاهی به سقوط انسان
گاهی اوقات همسفرانی و افرادی هستند میگویند ما که ایرادی نداریم چرا باید جهان بینی کار کنیم؟
اگر ما ایرادی نداریم پس بارمان را در این دنیا بستهایم و اگر بار بسته شده باشد پس باید مرده باشد. اگر در این وادی هستیم پس باید جز علما باشیم اگر جز علما باشیم باز هم مراتبی داریم، مراتب آنها در ارتقا است کسی مثل جناب مهندس، نمیگویم ایشان ایرادی دارند جز علما هستند اینقدر روی خودشان کار کردهاند که آینه خودشان جماعتی را قرار دادهاند، جماعتی در مقابل خودشان قرار داده تا خودشان را ببینند باز برای تزکیه. ما همسر و بچههایمان را در مقابل خودمان میبینیم فکر میکنیم ما تزکیه شدهایم. من زمانی ایراد ندارم که آرامش داشته باشم غیبت میکنیم، خدمت میکنیم، حالا خوبی میکنیم، بدی میکنیم آیا تمام اعمال من باعث آرامش شده است؟ اگر در آرامش هستم من جز علما هستم آرامش دائمی نه لحظهای، حتی دقیقهای ناآرامی که این ناآرامی یعنی شدیداً یک سری از صفات دارم که باید تغییر بدهم این یک پیام است یعنی معیار ترک آرامش. چه وقت ما به آرامش میرسیم؟ وقتی وارد وادی 14 شده باشیم در هر صورت محبت را بلد شده باشیم ما بلد نیستیم، یا خودمان را خراب میکنیم و یا دیگران را، اگر من محبتم طوری باشد اگر در آرامش باشم باید در طوفانها آرام باشم در داشتن و نداشتن آرام باشم. آیا من هستم؟ کسی نمیتواند به خودش دروغ بگوید. کوچکترین به هم ریختگی نماد آن است که آن صفت باید بررسی شود نمیگوییم بد است کل نگاه کنیم ما بد نداریم عاملی برای تزکیه است. یک پیام است یک آموزش است، آیا همهی آموزشها را دیدهایم؟ اگر بگویم بله مدعی شویم.
ادعا نداریم باید ببینید چقدر میتوانند در کنار سختترین آدمها و کمبودهای زیاد، این دو مورد بزرگترین مشکلاتی است که آرامش را به هم میزند. آیا میتوانیم در کنار کسانی که مثل ما نیستند آرام باشیم؟ بله ما تزکیه شدهایم هر چقدر تزکیه بیشتر باشد وادی بیشتری در ما باز میشود.
نقابهایمان کنار میرود آگاهی پیدا میکنیم یک سری چیزهایی در ما وجود دارد که ما گمان میکردیم حسن ما است ولی وقتی آگاهی پیدا میکنیم باید آنها تغییر کنند یا زیاده روی بوده است یا کمی و کاستی بوده اصلاً میگوییم یک صفت خوب است خوبی میکنیم در وادی 14 وارد شود بتوانیم متعادل رفتار کنم آموزش میخواهد معنی ما از آموزش این نیست که همه پست و پلید هستند و فکر میکنند مسیر را درست رفتهاند به دلیل عدم آگاهیها است متأسفانه آنچه که ما فکر میکنیم آن نیست که حقیقت دارد یکی از مهمترین آموزشهای کنگره است. تفکر ما با حقیقت چقدر فاصله دارد آن فاصله اگر آینه بشود برای ما مدعی نیستیم.
آیا 12 سال در کنگره بودن شما را بازیگر کرده است؟
نمیدانم، ادعای من این است مسلماً دوست دارم یک بازیگر خوب باشم مورد پسند کارگردان، نمیتوانم نظر بدهم یا قضاوت کنم.
بازیگری بدین معنا است من در جهان بینی یاد گرفتهام قواعد بازی را آموزش بگیرم با قواعد بازی در زندگی و در جامعه بازی کنم؟
من نمیتوانم تصمیم بگیرم من مدعی هستم این ادعا است از دیدگاه جهل خودم، باید این از طرف کسانی که قانون گذار هستند دیده بشود.
جایگاه امروز نشانه از آن ندارد؟
نمیدانم درون من منیت، مد، پز، افتخارات است نمیدانم چه چیزی است این درونی است، یک وقتهایی فکر میکنیم با حقیقت یکی هستم و زمانی فکر میکنیم کیلو مترها فاصله دارم من در کنگره به این نتیجه رسیدهام در این 13 سال حتی در مورد عملکرد خودم نباید قضاوت کنم باید سرم را پایین بیندازم و حرکت کنم مهم نیست کجا میروم مهم این است بروم این را دوست دارم و به این فکر میکنیم. آیا از ته قلب همیشه این گونه هستم، نمیدانم. نه نتیجه صد در صد آن چیزی است که من فکر میکنیم. مثلاً حضرت نوح 950 سال نبوت کرد و قوانین خدا را اطاعت کرد فرزندش ناصالح بود حالا در مورد حضرت نوح ما چه قضاوتی میکنیم؟ آیا نوح از خودش راضی بود؟ آیا درونش مشکلی داشت که فرزندش اینگونه بود؟ آیا خطایی مرتکب شده بود که خداوند اینگونه با او کرد؟ هر انسانی عملکرد خودشان را دارد.
مثلاً من اگر در طول روز ده تا دروغ میگفتم و امروز بهجایی رسیده است که در سال یک دروغ میگویم معلوم است آرامشم بیشتر است نسبت به تلاش بزرگی که کردهام آیا این یک دروغ را بتوانم رفع کنم یا نه هنوز آرامش ندارم؟ این آرامش نسبی است تازه رو به جوانی میروم تازه به این میرسم در فکرم یک موقع دروغ میآید کی میبینم وقتی من تو لفظ دچار دروغ نمیشوم، پای همه چیز ایستادن در هر لحظه خیلی خوب است ولی نسبت به دیروزه نسبت به آینده خودم فکر میکنیم به ایده آل برسم آرامش دارم. شاید بهظاهر آرامش دارم نسبت به یک سری از صفات، درونم طغیان و طوفان نه آرامش
چرا؟
از اینکه تازه فهمیدهام نسبت به علمی که در هستی است و نسبت به قوانینی که در جهان جاری است چقدر عقبم و چقدر جاهلم هر چقدر به جلو میروم عطشم بیشتر و تشنگی بیشتر و صبرم کمتر میشود. ولع بیشتر، طوفانی در من به وجود میآورد.
جاماندگی در دنیا نقش بسزایی دارد. من فکر میکردم انتخاب کردم بله من نمیخواهم بگویم آرامش دارم میخواهم بگویم نسبت به آنچه روزی من هست در همین جهلم راضی هستم آرامش دارم ولی نسبت به اینکه وظیفه من نسبت به قوانین خداوند چیست؟ چقدر فاصله دارم، ناراضیام، دو قطب عدم رضایت و رضایت در من میشود طوفان؛ یعنی نسبی است هر چه پیش آید خوش آید باید پذیرفت چرا؟ چون میدانم نتیجه عملکرد خودت است مسیر آموزش در حد توان تو این است. حالا این تو باید حرکت کنی، حرکت کردن در چه مقصدی است نمیدانی. میخواهد یک هدفهایی را خدایا من رضایت تو را میخواهم، خدایا من عمل بر اعمال تو و قوانین تو را میخواهد؛ اما نمیدانم چه مسیری تا آماده رفتن میشوم فلان صفت را نداشته باشم درست در مقابلم مسیری باز میشود که میمانم آموزش نیاز دارم و اتصال به کنگره شاید همین تشنگیها است چون میبینم هر چه میرویم جلوتر با قوانین بیشتر آشنا میشویم و جواب این عطشها را میدهند دوست دارم باشم و ببینم کجا میخواهند بروند چون میدانم مسیر طولانی است دوست دارم من هم همراه این سیل این موج باشم.
آیا امروزه ابزارهای کنگره به شما داده شده است میتواند تا آخر عمر بدون وابستگی به کنگره زندگی کنید؟
نه کافی نیست، کنگره به من آموخت ماهی گیری کنم قرار است ماهی گیری کنم، وقتی به من میگوید ماهیگیر شدی برو 12 سال یادت دادم و انواع ماهیها را بگیر باید ماهی بگیرم بخور تا سیر شوم نگفته تمام شد این ماهی و این هم تو.
آیا ابزار اولیه کنگره کافی است؟
بله ولی امروزه میبینیم هر مطلبی میآموزیم میرویم جلوتر مطالب جدیدتر است مهندس قلابی که به من داده است قلاب اتوماتیک است بهترین نوع قلاب ولی مسلماً من از کنگره جدا شوم باید شروع کنم به ماهیگیری، بهجایی میرسم که نیاز را درک کنم قلاب من مثلاً مغناطیسی بشود فراتر برود مثلاً با موج ماهیگیری کنم ابزاری بسیار فراتر، قرار نیست کنگره به من ابزار داد، ماهیگیری یاد داد، فقط همین ابزار این ابزار اولیه و اساسی است.
همین طور در طول تاریخ هر پیغمبری میآمد پیامبر دیگر یک سری مطالب را برای تکمیل قبلی اضافه کردند تا به امامت رسید. الآن همه میگویند کس دیگری است امام منجی که قرار است بیاید و تکمیل کند. پس مسیر در تکامل است از این دنیا سفر میکنیم تکامل نیاز داریم. کنگره ابزار اولیه را به من نشان داد شاید من قبل از اینکه کنگره بیایم اینها را میدانستم خیلی از ما نسل به نسل شنیدهایم دروغ بد است ولی کنگره دارد این را متمرکز در من هدفمند پرورش میدهد چیز دیگری است همه ما خیلی از قوانین که در کنگره میگویند میدانیم باوجود آن دانستهها ما آلوده بودیم ما ناتوان بودیم در کنگره ما آمدهایم بهروز شدهایم و با یک دیدگاه دیگر همان قوانین را در ما پرورش میدهد ریشهایتر این همه یک مرحله است از کنگره هم جدا شویم اگر بخواهیم فقط به دنیا و کسب و کار مدعی باشیم از کنگره خوب گرفتهایم و 12 سال گرفت بس است؟ چون همین ابزار باید بهروز باشد برمیگردیم به 12 سال قبل که به کنگره آمدم حداقل 60% که میدانستیم اینجا در کنار هم قوانین را بررسی کنیم از دیدگاههای مختلف تا در ما ملکه بشود کجیها از بین برود. وقتی از بین رفتن کافی نیست هر چه جلوتر میرویم نقابها میریزد نیاز دارم اگر از کنگره جدا شدم باز بهجایی وصل بشوم انسان نیازمند ذکر است در قرآن آمده است انسان باید ذاکر باشد یعنی یاد آوری کند مسائل و قوانین الهی باید یاد آوری شود و تمام پیامبران برای یادآوری آمدهاند؛ و ما اگر از اینجا جدا شدیم باید به کتابی به کلاسی بهجایی وصل باشیم رها کنیم به ادعای آموختههایمان باز سقوط میکنیم. انسان ساکن نیست اگر در کنگره همه چیز را فرا گرفت حالا در این نقطه میایستم، انسان جاری وادی 13 همین را میگوید یا به بالا میروی یا پایین پس کنگره رفتی ابزار خوبی داری برای بیرون استفاده کردی این ابزار باید تفاوت پیدا کند اگر تفاوت پیدا نکرد بعد از مدتی ابزار دیگر به دردت نمیخورد چون فراموش میکنی و افت میکنی چون بهروز نشدی دین، خدا، قانون همان است اما در من نسبت به مشکلات و مسائل چه طور پیش برده میشود مسائل باید خیلی بررسی شود و یادآوری شود.
برای کسانی که میخواهند این مسیر را آغاز کنند چه پیشنهادی دارید؟
بپذیر، در وادی اول میگوید تفکر ساختارها را بسازد. کی میتوانیم ساختارها را بسازیم وقتی ساختارهای قبلی را بشکنیم. میخواهم یک تصمیم جدی بگیرم و باید بپذیرم ساختارهای قبلیم غلط است اگر این را نپذیرم و فکر کنم من مشکلی ندارم چه چیزی را باید بسازم؟ راضی هستم به این مسائل این حرکت اتفاقاتی نمیافتد «قدم اول: شکستن ساختارهای قبلی»
بپذیرم این ساختارها مرا به کجا رسانده کجا میتوانم بشکنم اگر ساختارهایم درست بود من اینجا چه میکنیم زندگیام اینگونه است نه از هم جدا نه از هم ناراضی من از ناچاری آمدهام این کلاس، دلیلی ناچاریم چه بوده، با صداقت همه را بپذیرم.
بعضی وقتها همسفرها جای خود را بهجای مسافر گم میکنند و میخواهند جای آنها سفر کنند و دائم در تمامی کارها سرک میکشند، برای اینکه اینگونه نشود چه باید بکنند؟
ما به دلیل عدم جهان بینی بهجای دیگری تصمیم میگیریم یک منیت بزرگ کسانی که در کنگره روی یک صفات سماجت کردهاند و اجازه ورود نمیدهند آنها آموزش پذیر نیستند، آموزش در مقابل منیت داشته باشیم یعنی نمیتوانیم آموزش بگیریم و شاید مسخره هم بکنیم
جایگاهها را بدانیم هرکس باشد پدر، مادر، فرزند، همسر و... نیاموختیم بهجای دیگران تصمیم بگیریم و چون یه جاهایی موفق بودهایم مثلاً همسر ما مصرف کننده بوده و دیوارش از ما کوتاهتر است و ما فکر میکنیم از او موفقتر هستیم و هر جا از ما تعریف و دلسوزی شده است که چگونه با یک مصرف کنند ه زندگی میکنیم باعث شده ما خودمان را گم کنیم و تمام مشکلات زندگی را به دوش بکشیم و حتی مسئولیتهای همسرمان را ما انجام دهیم و برای ما مایه افتخار شده است و نمیبینیم ما زیر بار این مسئولیت خرد میشویم فقط به تعریف دیگران اهمیت میدهیم و لذت میبریم. قانونی است به نام به تو چه؟ یعنی به تو چه در کار دیگران دخالت میکنی. اگر بتوانیم برای همسفر این را باز کنیم تو نمیتوانی کاری بکنی نه فرصت دادی آنها رشد کنند نه خودت رشد کردی تو برای خرید کردن، بار زندگی را بدوش کشیدن آفریده نشدی باید آموزش ببینی با حضور در کنگره در صورتی که یک مدیر خوب کار را تقسیم میکند چه عملی باشد چه تفکری. لا من به فرزندم بگویم برو میوه بخر و میوههای خوبی نخرد او باید این کار را انجام بدهد تا من به او بگویم تا دفعه بعد تکرار نکند و کسی که این را تجربه نکند متوجه نمیشود چگونه خرید کند ما به دیگران فرصت نمیدهیم و این اعمال بدی است که در ما وجود دارد و آموزش را در ما سختتر میکند و اگر اینها را یک همسفر متوجه بشود که چه فاجعهای در خود مسازد و این افتخارات هر کدام نقاب، یک زنجیر است که فکر میکند در حال رشد است بعد از اینکه پا به سن میگذارد متوجه میشود هیچ آموزشی نگرفته است و فقط به دنبال دنیا دویده است و چون همه کارها را انجام دادی غر میزنی، تمامی انسانها از غر زدن بدشان میآید و تمام انسانها عشق و محبت را دوست دارند خیلیها هستند در مسیر زندگی کارهایشان را باید انجام میدادند را بررسی نکردند اگر درست بررسی شود خیلی راحت برمی گردند. ما فکر میکنیم اگر به دیگران فرصت ندهیم همه چیز خوب است و یا برعکس فرصت بدهیم همه چی خوب است، تکنولوژی کنگره بر این اساس است که بعد از یک سال به ما میگوید برو لژیون کار شو ما چه چیزی بلد هستیم ولی این فرصت را به ما میدهد. جناب مهندس میتوانست خودش همه کارها را انجام دهد و فرصت خدمت به کسی نمیداد.
گنجایش را چگونه به دست بیاوریم که بتوانیم به دیگران فرصت بدهیم؟
پذیرش، این را بپذیرم که ما خطا میکنیم و خداوند به ما هم فرصت میدهد و اگر قرار بود خداوند با اولین خطا ما را مجازات میکرد الآن همه ما نیست و نابود شده بودیم متعادل بودن را نشان بدهیم. خداوند قوانین را به عدالت آفرید، میخواهی متعادل شوی این است در عین حالی که قانون عدالت را نمایش میدهد در کتابهای آسمانی ولی فرصت میدهد این رحمت است خداوند نمیگوید همه مثبت باشید خود ایشان شیطان را خلق کردند به شیطان فرصت داد و از وجود شیطان در من هم وجود دارد من این چیزها را نمیبینم و همیشه خود را مبرا میدانم من خوبم بقیه بد هستند.
اگر بپذیریم فرزند، همسر، مدیر در کنار هم هستیم برای آموزش دیگر خیط شدن معنی ندارد اگر خیط هم میشوم برای آموزش است چون بلد نبودم حتی اگر همه به من بخندند، خرده گرفتن در میسر آموزش از جانب خداوند بزرگ است این فرصت را به من میدهد تا من رشد کنم اگر هم خیط شوم علم داده اگر مسیر را خطا بروم معتاد میشوم، علم داده شده اگر من میخواهم خلاف کنم، عبادت نکنم، اطاعت نکنم و خیلی بیقانونیهای دیگر روزی حقارت دارد این جزو آن است بهراحتی بپذیرم از آن حقارت احساس ندامت معادل سکون من نشود و باعث متوقف شدن من اگر متوقف شو بپذیرم خطایی کردم راست میگویی بیام و جبران کنم باید پذیرفت، وقتی بیست باشم و اگر موقعی نوزده بگیرم و بچهام متوجه نشود که من علم ندارم عیب است تعریف من غلط است اگر این تعریف را اصلاح کنم آن موقع است که من نمیترسم چون که او میداند من هم ممکن اشتباه کنم مانند همه انسانها در کنار هم من مالک فرزندم نیستم من دنبال آن نیستم برای کنترل باید او فکر کند من هیچ عیبی ندارم و درعینحال که من کنترل میکنیم و چیزهایی که بلدم ممکن است اشتباه هم بکنم و این اشتباه من باعث نمیشه تو سوء استفاده بکنی وقتی من بپذیرم که اشتباه دارم دیگر نیازی نیست خودم را قایم کنم و عیبم را بپوشانم دروغ بگویم و زور بگویم ولی زمانی که نپذیرم همیشه مجبورم دروغ بگویم وقتی چند سال بعد بفهمد دیگر به من اعتباری نیست و بعد میگویید که تو بیسواد هستی و بیشتر از دور میشود.
بیشتر بچهها در سن بلوغ از خانوادهها دورتر هستند و به دنیای مجازی میروند چون آن جایگاهی که در کنار من باید داشت را ندارد وقتی وارد یک سری از آگاهیها میشود متوجه میشود با چه افراد جاهل و دروغگویی آشنا بودم چقدر به من ظلم کردند و آموزش اشتباه به من دادند چون ترسهای ما نمیگذاشت و ریشه این ترس از منیت است، چرا که ما فکر کردیم همیشه باید بیست باشیم.
یا کسی که ازدواج میکند فکر میکند از زمان ازدواج تمامی زندگی قبلی خود را باید فراموش کند و زندگی گذشته را از همسرش مخفی میکند و دروغ میگوید ولی بهمرور زمان تمام مخفی کاریها نمایان میشود و نسبت به هم بیاعتماد میشوند و دائم مشاجره میکنند سر دروغهایی که به هم گفتند، اگر من و خانوادهام قبل از ازدواج دارای یک سری صفات ناشایست بودهایم نباید آنها را پنهان کنیم، راستش را بگوییم یا میپذیرد و یا نه ما طمع میکنیم برای رسیدن به اهداف خودمان سر خودمان را کلاه میگذاریم و متوجه نیستیم که این ادامه همان مسیر است مانند مرگی است که وارد حیاط جدیدی شده است همه چیز تمام شده یا مانند کسی که خودکشی میکند فکر میکند الآن از همه چی خلاص میشود متوجه نیست که این ادامه همان است، هیچ چیز را ما نمیتوانیم یک دفعه قطع کنیم. تا این اینجا آموختهای بعد از ازدواج بقیه را یاد میگیری اگر اینها را بپذیرید ما دیگر ترس نداریم میپذیریم ما با کل خطاها در این دریا شناور هستیم قرار است به سمت زیباییها برویم حالا از کدام مسیر رد میشویم دستور ذرات و خواستههای ما است و بپذیریم مشکلات ما هم کمتر میشود بپذیریم که ما واقعاً جهل داریم و داشتن این جهل عیب نیست اگر در مسیر آموزش قرار بگیریم و بدانیم آموزش پایان ندارد و بپذیریم ما همیشه بهروز هستیم و همیشه جوان و شاگرد هستیم که لذت بخش است.
دستیار دیدهبان، ایجنت خانواده است؟
بله از امسال خانم آنی بدین گونه معنا کردهاند
امکان دارد مختصری از وظایف ایجنت خانواده برای ما بگویید؟
بله چون در دورههای اول است، بهصورت آزمایشی در حال اجرا است، در حال حاضر ایجنت آقایان هستند که بهطور ثابت در هر شعبه و خیلی کامل و کلیتر عمل میکنند ولی در قسمت همسفر لزومی به این همه مسیر و حضور نیست و حتی مرزبانها در قسمت آقایان پنج تا است و در قسمت همسفر دو تا است
فکر نمیکنید زمانی که شعب گسترش پیدا کند نیاز به حضور ایجنت همسفران بهطور ثابت در هر نمایندگی باشد؟
نه نیازی نیست، تعریف ایجنت یعنی انتقال دادن مسائل یک شعبه به مرکز وقتی قرار است من یک سری از مسائل را انتقال بدهم ماهی یک روز، کاری ندارد حضور دائم داشته باشد هر ماه ما چند شعبه را سر میزنیم به شکل متغیر که یک سری اخبار از لژیون، پرونده جمع آوری میکنیم و در جلسه عنوان میکنیم؛ و انتخاب دستیار بر اساس دیدگاهی که خانم آنی از همسفر ها دارد خودشان انتخاب میکنند ولی مسلماً در آینده انتخاباتی خواهد بود
کلام پایانی شما را میشنویم.
خوشحالم که شعبه کرج شعبه بسیار موفقی است بسیار منظم است و همه با هم دوست هستند مطیع قوانین هستند تا به حال این شعبه را ندیده بودم بیست سال کارهای آموزشی میکنیم من واقعاً لذت بردم هیچ کس برای پول کار نمیکند و تمامی اعضا قلبی و خالصانه خدمت میکنند و به شما تبریک میگوییم.
نگارنده: همسفر سایه
از سرکار خانم کبیر رضایی بزرگوار که قبول زحمت فرمودند و وقت خود را در اختیار ما قرار دادند صمیمانه سپاسگزارم.
شاد زی، مهــــرتان افزون
- تعداد بازدید از این مطلب :
3135