English Version
English

اتو بیوگرافی مسافر سعید نمکی؛ بخش اول

اتو بیوگرافی مسافر سعید نمکی؛ بخش اول

اتو بیوگرافی:

به دلیل 14 سال مصرف مواد مخدر از نوع حشیش، تریاک، کراک و قرص می‌توانم تجربیات خودم را به همراه آموزش‌های علمی و کاربردی که از کنگره 60 در جهت درمان و احیای دوباره خود کسب کرده‌ام را به‌عنوان اتو بیوگرافی به نگارش درآورم. من سعید نمکی در اول فروردین 1351 در یک خانواده متوسط در تهران به دنیا آمدم، متأهل و دارای دو فرزند پسر هستم.

بعد از گذشت دوران کودکی، از زمانی که خودم را شناختم تا کنون زندگی من به سه بخش تقسیم شده است که عبارت‌اند از:

دوران قبل از اعتیاد، ورود به اعتیاد و مرحله خروج از اعتیاد (درمان و تعادل)

که در ادامه به شرح مختصری از دوره‌های مختلف زندگی‌ام پرداخته‌ام.

اصولاً برای پی بردن به ارزش‌ها باید ابتدا ضد ارزش‌ها را شناخت؛ چون جهان بر مبنای اضداد می‌باشد. برای پی بردن به هر مقوله‌ای و برای کشف حقیقت به نظر من دو راه وجود دارد: علم تئوری و علم تجربی که اصولاً با به وجود آمدن مشکلات و معضلات، انسان‌ها در پی حل آن بر می‌آیند.

چون بحث ما در مورد بیماری اعتیاد و درمان اعتیاد می‌باشد و در این مورد خاص که جامعه جهانی هزینه‌های بسیار زیادی چه در پیشگیری و چه در مهار و چه در درمان آن، هم از نظر اقتصادی و هم اجتماعی و هم انسانی می‌پردازند سعی خواهم کرد به آن بپردازم. معضلی که امروزه به‌صورت یک بیماری، جامعه جهانی با آن درگیر می‌باشند و با توجه به تلاش‌های فراوان و هزینه‌های بسیار، متأسفانه علم تئوری هنوز راه به‌جایی نبرده است و فقط بار اعتیاد را در جوامع مختلف سنگین‌تر و پرهزینه‌تر کرده است و نادیده گرفتن صور پنهان و آشکار مواد مخدر و انسان، راه را برای این عزیزان بسیار تا بسیار دشوار و دست نیافتنی کرده است. به نظر من با توجه به همه این تلاش‌ها و تحقیقات، این عزیزان مسئله درمان بیماری اعتیاد را بسیار دستکم گرفته‌اند که این چنین به بیراهه می‌روند و معتادی که از همه جا درمانده است را به مسلخ می‌کشانند و تا کنون این سؤال مطرح نشده است که چرا وقتی یک مصرف کننده با خواست خودش اقدام به ترک می‌نماید و تمام هزینه‌های ریالی، جسمی و روانی را می‌پردازد بعد از مدتی دوباره شروع به مصرف می‌نماید؟

چون هنوز به این مسئله تردید دارند که آیا مشکل جسم است یا روان! و شاید هم هردوی آن‌ها! از این روی شروع به تولید و تجویز داروهای ترک بسیار خطرناک و روش‌های بسیار خطرناک‌تر مانند سم‌زدائی سریع و فوق سریع کرده‌اند که نه تنها مشکلی حل نشده بلکه با هزاران مشکل دیگر برخورد کرده‌اند.

به گفته بزرگی یک اشتباه به تنهائی یک اشتباه است اما اگر هزار راه اشتباه برای حل آن بدهیم می‌شود هزار و یک مشکل که این مصداق اعتیاد و درمان آن است، پس «باید بدانیم، آنچه را که نمی‌دانیم» و برای حل مسئله بیماری اعتیاد ببینیم که به‌راستی بهترین راه کدام است؟

وقتی برای اولین بار در سن 19 سالگی حشیش مصرف کردم تمام دیدگاهم نسبت به مواد مخدر و اعتیاد تغییر کرد. تا قبل از شروع مصرف، از مواد مخدر و اعتیاد و تا حدودی از مصرف کنندگان، زیاد خوشم نمی‌آمد و سرگرم کار کردن و ورزش بودم و حتی سیگار هم نمی‌کشیدم، دوران نوجوانی را به‌سلامت گذرانده بودم. در این دوران از زندگی‌ام، نوجوانی و جوانی پرانرژی، سرحال، اما از درس و مدرسه فراری و ورزشکار بودم. آن‌قدر به ورزش علاقه‌مند بودم که صبح‌ها انفرادی می‌دویدم و بیشتر اوقات خود را با ورزش کردن سپری می‌کردم. در رشته ورزشی کشتی کچ به درجه کمک مربیگری رسیده بودم و با شرکت در مسابقات مختلف، به مقام‌هایی نیز دست یافته بودم، به کار کردن برای امرار معاش و کسب درآمد علاقه‌مند بودم. بعد از ترک تحصیل فقط ورزش می‌کردم و کار و تفریحات سالم، از نظر فیزیکی و روحی و روانی، جوانی متعادل بودم، اما از نظر تفکر و تعقل و تصمیم گیری‌های مهم زندگی حدوداً ضعیف و ناکارآمد و ناآشنا به قوانین زندگی و به‌راستی از مواد مخدر اصلاً خوشم نمی‌آمد.

تا اینکه در سال 1368 به خدمت اعزام شدم، در آنجا با مصرف حشیش از اولین دروازه ورود به اعتیاد گذشتم تا جایی که در طول اعتیاد از تعادل جسمی و روانی و تفکری خارج شدم و فراموش کرده بودم که از مواد مخدر بدم می‌آید.

در آنجا بعد از طی کردن دوره آموزشی با یک اتفاق و یا یک دروغ ساده حشیش مصرف کردم. به یاد دارم

که از همان روز اول مصرف، با توجه به نگاهم به مواد مخدر و اعتیاد، هر روز حشیش مصرف می‌کردم. از آنجائی که می‌گویند دروغ نگو، پاگیر خودت می‌شود، در جمع دوستان هم خدمتی خودم در پادگان شهدا در شهرستان ایرانشهر که بحث و صحبت به کشیدن مواد رسیده بود من هم به دروغ از مصرف خیالی حشیش گفتم و همان باعث شد که مورد دعوت آنان قرار بگیرم و تا به خودم آمدم دیدم که حشیش را مصرف و نشئه شده‌ام و جالب اینکه نظرم به‌یک‌باره در مورد مواد مخدر و اعتیاد عوض شد و به خودم گفتم که این که می‌گویند مواد مخدر بد است ما که بدی ندیدیم، حتماً منظورشان چیزهای دیگری است، مثلاً هروئین! شاید اینجا یک تصویر و تعریف غلط از اعتیاد و معتاد در ذهن من با توجه به مشاهداتی که داشتم شکل گرفته بود، به گمان من، معتاد فردی بود که کارتن خواب است و یا معتاد کسی بود که همه او را ترد کرده‌اند و یا کسی که ژولیده و به هم ریختگی او مشهود است. نکته‌ای که باید به آن اشاره کنم این است که: از حالت‌های نشئگی مصرف حشیش و تریاک، یک احساس بسیار خوبی به من دست داده بود و خود را بسیار خوشبخت احساس می‌کردم.

این روند ادامه داشت تا جایی که بعد از شش ماه مصرف حشیش و تریاک با هروئین آشنا شدم و اولین باری که هروئین مصرف کردم به‌صورت دودی بود و لذت آن به حدی بود که باز به خودم گفتم که تمام نشئگی آن شش ماه یک طرف، این یک‌بار مصرف هروئین هم یک طرف و اینجاست که این کلام زیبا از کتاب عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر برایم مفهوم پیدا می‌کند که:

«شیطان همیشه به زیباترین شکل وارد افکار و اندیشه انسان می‌شود»

بله! به خودم آمدم دیدم که حشیش، هروئین و تریاک می‌کشم. به هر روی دوران خدمتم با شروع مصرفم به پایان رسید، غافل از اینکه چه چیزی را به دست آورده‌ام و قرار است چه چیزهایی را از دست بدهم.

اما نکته مهم این است که؛ تمام اطلاعات من در مورد مواد افیونی اصلاً مرا مجاب به مصرف نکردن، نکرد و بسیار زیرکانه این چرخه به نفع مواد مخدر چرخید و بعد از پنج سال مصرف مداوم تازه متوجه شدم که مصرف کننده مواد شده‌ام. در این مدت از مصرف مواد مخدر، اعتیاد سایه خود را بر من سنگین‌تر می‌کرد اما باز هم توجهی به این نداشتم که در مسیر اعتیاد پا گذاشته‌ام و هر روزی که می‌گذرد، شرایط بر من سخت‌تر و حلقه اعتیاد تنگ‌تر می‌شود. باز هم تکرار می‌کنم که در این مدت خود را فردی موفق و دارای شرایطی ایده آل می‌دانستم ...

ادامه دارد ...

 

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .