بسم الله الرحمن الرحیم
امین محمدی
«(میبینی یک روز، بدون اطلاع قبلی تو را روی صحنه نمایش، پرتاب کردهاند، بعضی از ما موفق میشوند، نقش اول را به دست آورند. بعضیها هم فقط سیاهی لشکر میشوند. عدهای هم هنوز پرده اول تمام نشده از صحنه خارج میشوند و یا اینکه ترجیحمی دهند پایین بروند و از روی صندلیهای سالن، نمایش را تماشا کنند. بخندند، گریه کنند، خسته شوند، بستگی به اجرای نمایش دارد.»
داستان خیلی سر راست است. مثل قصه چند خطی ترک کردن اغلب معتادهایی که شنیدهایم. کسانی که از بچگی یا بعدتر شروع کردند به مصرف و در عرض چند سال به معتادهای درجه یکی تبدیل شدند اما بنا به دلایل گوناگونی برگشتهاند و از نو شروع کردهاند. کلیت قصه این طور آدمها تقریباً همین است. با کمی بالا و پایین. داستانی که در این سالها این قدر تکرار شده که شاید بازگو کردنش دیگر جذابیتی نداشته باشد؛ اما آن چیزی که این داستانها را خواندنی میکند و این جور آدمها را از هم تمایز میدهد، حاشیههای ریز و درشتی است که مصرف کنندهها از دوران اعتیادشان میگویند. حرفهای کمتر شنیده شدهای که حتی پدر و مادرها هم از شنیدن و بحث درباره آنها واهمه دارند. اطلاعاتی ناب و دست اول که مورد به مورد در این آدمها فرق دارد و وقتی به کنه ماجرا میروی، تازه میبینی که انگار هر مصرف کنندهای که از ته دره برگشته، داستان مجزا و شنیدنیای دارد. دقیقاً عین عباس امیرمعافی، همان مصرف کننده معروفی که چندین سال پیش در «ماه عسل» علیخانی چهره شد و الآن از بانیان مهم کنگره 60 است و از قضا مشاور همین احسان قصه ما هم بوده. داستان اعتیاد و ترک کردن احسان جلیلیان هم عین مشاورهاش در کنگره 60 پر از حاشیههای شنیدنی است. جوان ایرانی این شماره داستان یک سیاهی لشکر در صحنه نمایش زندگی است. با این تفاوت که او نخواسته تا پایان پردههای این نمایش سیاهی لشکر باقی بماند. با قدرت برگشته و سعی کرده این بار نقش اول را به دست بیاورد.
جرقههای اولیه اعتیادش وحشتناک است و دود از سر آدم بلند میکند. از پارک شروع کرده، آن هم در 12 سالگی.از همان سن شروع کردم به مصرف حشیش فوقالعاده راحت مواد گیر میآوردم. تو یک نوجوان را فرض کن که 12-10 تومان روزانه پول تو جیبیاش است. با این 10 هزارتومان هیچ فعالیتی نمیتواند بکند. ولی با همین 10 هزار تومان میتواند چندین مواد مخدر را بگیرد و مصرف کند. باورت میشود تنها چیزهایی که نمیتواند بخرد، کوکائین و قرصهای روان گردان است؟!» به گفته خودش نه مشکل خانوادگی داشته نه کمبود و نه هیچ خلل دیگری که برای آن به مواد رو بیاورد. تفریح! عامل اصلیاش برای رو آوردن به حشیش تفریح بوده.«من را یک نوجوان فرض کن. نیاز به تفریح داشتم و متأسفانه اشتباهی رفتم. البته کنجکاوی دوره نوجوانی هم خیلی مؤثر بود. کنجکاو بودم ببینم اینی که میگویند چیست. چون میشنیدم دوستانم میگفتند تفریح خیلی جالب و خوبی است مهمتر از آن لذت زیادی دارد.» میپرسم جور کردن مواد برای یک کودک 12 ساله اینم قدر راحت است، جواب میدهد «تو اگر در همین پارک دو دقیقه بچرخی، خود به خود آن مواد فروش میآید به سمتت. فرمولش همین بیکار چرخیدن است. با این کار میتوانی خیلی راحت پیدا کنی.»
لذت دوران نامزدی
«ما دستهای داریم به نام نامزدهای مواد مخدر. آن کسی که بهش میگویند معتاد، عقد کرده با مواد مخدر. کسی که مواد مصرف کردنش تفریحی است در اصل نامزد است و این دوران نامزدی قطعاً به ازدواج ختم میشود. تا یک جایی تفننی است. از یک جایی حرفهای میشوی.» بر اساس همین قاعده خودش تا 24 سالگی فکر میکرده که فقط نامزد است و قرار هم نیست هیچ وقت ازدواج کند اسم مصرف کننده روی خودش میگذاشت و میگفت من که تفریحی
میکشم، اما ای دل غافل که در آن سن به تعبیر خودش چند تا بچه هم داشته و خبر نداشته! با اسم «معتاد» راحت نیست و اعتقاد دارد کلمه مناسبی به شمار نمی زود.«معتاد لفظ خوبی نیست برای مصرف کننده به کسی که زیاد فست فود میخورد هم معتاد میگویند. مصرف کننده برای ماها تعبیر بهتری است؛ یعنی کسی که دارد مواد مصرف میکند.» میگوید تصویری که صدا و سیما و جامعه از مصرف کننده به ما ارائه داده، اصلاً تصویر کامل و دقیقی نیست.«جوری القا میشود که انگار مصرف مواد مال آدمهای خاصی است و کسی که تزریق کننده است و کارتن خواب لب خیابان است، مصرف میکند. در خالی که آن کسی که توی مهمانی مواد میزند یا با دوستانش میرود شمال و چهار دود میگیرد او هم میتواند معتاد باشد.»
زردی، تغییر رنگ و باقی مسائل
اعتیادش رفتهرفته جدیتر میشود. با علائم آشکاری که خودش میگوید. حالت زردی، تغییر رنگ و گودی چشم، با زیادتر شدن مصرفش کمکم از خانواده و جو آن فاصله میگیرد، جوری که «بعد از مدتی خانه برایم شد یک خوابگاه. صبح بیدار میشدم میرفتم بیرون، شب میآمدم تا بخوابم و صبح باز بیرون، شاید بهندرت پدر و مادرم را میدیدم و حتی سلام و علیک میکردم!» خانواده اولش متوجه تغییر رفتارش نشدند اما بعد از مدتی شستشان خبردار میشود که احسانشان دیگر آدم سابق نیست. دوست بازیهایش زیاد شده و شب بیرون ماندنهایش غیرقابل تحمل.«اوایلش خیلی روی من حساس بودند و مرا دکترهای روانشناس بردند، اما جوابی نگرفتند. بعد سه، چهار تا روانشناس بهجایی رسیده بودم که توانستم راحت درد و دل کنم. میگفتم که حشیش مصرف میکنم و روانشناس طبق رابطه اعتمادی که بینمان بود، به خانوادهام نمیگفت و فقط شروع میکرد به قرص دادن.» از دکترهای ترک اعتیاد و روانشناسها دل خوشی ندارد. میگوید کسانی که میآیند کنگره 60 اغلب کسانی هستند که از دکترها جواب نگرفتهاند و متدهای دکترها اغلب منطقی نیست.«یکسری قرص میدادند برای تپش قلب و بالا بردن تمرکز. دیدم این داروها واقعاً برای من کاری نمیکند. به جایی رسیدم که خودم گذاشتمش کنار. چون فقط میرفتم دکتر و دوز داروهایم زیادتر میشد. قرصها هم اضافه میشد به اعتیاد من؛ یعنی مصرف خودم را داشتم و اینها هم اضافه شد.»
پروسه آراستگی گل به سبزه
احسان، مصرف کننده قهاری میشود. حالا 6 سال از مصرفش میگذرد و در 19 سالگی تصمیم میگیرد برود دانشگاه آن هم فقط شمال.«درس خواندم چون خودم دوست داشتم دانشگاه بروم شمال. دنبال مصرف مواد بودم که آنجا برایم راحتتر بود.» حالا مصرف برایش راحتتر هم شده آزادانهتر و دور از دید خانوادهای که هزینه اجاره خانهای در رامسر را به میداده.«همه فکر میکنند که مصرف مواد یک پولی میخواهد که نمیشود ساپورتش کرد. ولی اصلاً چنین چیزی نیست، من آن موقع ماهانه 200 هزار تومان پول تو جیبی از خانواده میگرفتم که فقط 100 تومانش خرج مواد میشد. با باقیاش هم زندگی دانشجوییام میچرخید.» تحصیل در رشته الکترونیک دانشگاه رامسر فصل جدیدی را در زندگی احسان آغاز میکند.«اوایل دانشگاه جلوی هم رویمان نمیشد بگوییم سیگار میکشیم. من همان اول با یک ظرافت خاصی آمدم کفتم بعضی موقع ها سیگار میکشم. بعد رفیقم که بعداً یکی از همخانهایهایم شد گفت منم بعضی موقع ها میکشم؛ اما خیلی حال میدهد، بردار بیار بکشیم!»
نصف لوستر و مهتابی در محل
پنج سال و نیم، مدت زمان دانشجویی احسان، خانهاش را تبدیل میکند به مکانی برای خودش و دوستانی که «اهل» اش بودند؛ که شبی یکی از همخانهایهایش به علت مصرف برنج خود کشی میکند.«مشهدی بود. شروع کرد به قرص روان گردان مصرف کردن. چه حادثه وحشتناک و تأسف باری بود. حالا که فکر میکنم، میبینم خدا خیلی مرا دوست داشت.» برای یک سال و نیم در همان رامسر ماند برای دخل و خرجش کارهای برقی میکرده. سیم کشی و کارهای
ساختمانی، نصب لوستر و مهتابی در محل!
اکسیر عشق، بر مس ام افتاد...
در جزء به جزء صحبتهایش دائماً از «کنگره 60» اسم میبرد. از کارهایی که برایش کردهاند. از کارهایی که در کنگره برای دیگران انجام میدهند.«با دوستم آمدم کنگره 60 و دیدم حرفهایی که میزنند روشهایی که دارند و دیدی که نسبت به مصرف کننده از آن صحبت میکنند، با جاهای دیگر متفاوت است. خیلی زود جذب شدم."دیری نمیگذرد که او هم در کنار دوستش عضوی از کنگره 60 میشود. بهمن 91 به شکل جدی درگیر این کنگره میشود و طی دوره ثابت درمانی یازده ماهه آنها، به شکلی که خودش باور نمیکرده، رها میشود. رفت در کارگاههای مختلف و در دورههای مختلف آموزشی کار طراحی دکوراسیون را در موسسهها یاد گرفت تا الآن بشود یک طراح موفق. کسی که دوست دارد بعد از اینکه کار و بارش سکه شد، ازدواج کند اما نه مثل ازدواجی که در 24 سالگی تجربهاش کرد.
درباره کنگره 60، این جای مهم برای کسانی که قصد ترک کردن دارند
سفر به خیر!
بیشترین کلمهای که در مصاحبه با احسان جلیلیان بین ما ردوبدل شد کنگره "60" بود. کنگره 60 یک NGO برای مواد درمانی است که مصرف کنندگان مواد مخدر را کاملاً رایگان و با شیوههای جالبی درمان میکند. در این قسمت تمام حرفهای داغ و جامانده ای را که احسان درباره این کنگره زد و میتوانست مفید باشد، آوردیم تا هر چه بیشتر آشنا شوید.
پروسه درمان این گونه است شما اولش که به عنوان مصرف کننده میروید کنگره 60 در بدو ورود مشاوره میشوید. راه و روش درمان، داروهایی که باید مصرف کنید و زمانهایی که باید اینجا حضور داشته باشید را میگویند و بعد از این مشاوره شکل حرفهایتری به خود میگیرد. درمان به شکل گروه درمانی که به اصطلاح بهش میگویم "لژیون". هر لژیون یک راهنما و یک کمک راهنما دارد که با هر کدام که حسی ارتباط بهتری برقرار کنید با او ادامه خواهید داد. او میشود استاد شما به شما دفترچه میدهد داروهایتان را تیپر میکند میگوید چی مصرف میکنید و کجاها مصرف میکنید.
اساتید اینجا و راهنماها دکتر نیستند، بلکه همه کسانی اند مثل من. اعتیاد را تماماً لمس کرده و همه مسائلش را از نزدیک دیدهاند. ما خودمان یک تجربهایم و به عنوان کسانی که این راه را رفتهاند مشاوره میدهیم و راهنمایی میکنیم.
کسی که اینجا به مرحله راهنمایی میرسد باید کلی مطالعه داشته باشد و امتحانهای بعضاً سختی را پشت سر بگذارد و به این راحتیها مصرف کنندهای که رها شده، راهنما نمیشود.
با هر نوع و هر اندازه از مصرف مدت زمان درمان در اینجا یازده ماه است. این را حتماً بگویید که در کنگره 60 درمان قطعی برای اعتیاد به هر ماده مخدری وجود دارد. آن هم با روشهای اصولی و درست. این موضوع را خیلی از مصرف کنندهها نمیدانند که باعث میشود دیر به فکر بیفتند.
فرد مصرف کننده که میآید اینجا و شروع به ترک کردن، دیگر به او معتاد یا حتی مصرف کننده نمیگویند. اسمش میشود «مسافر». خانمهایشان که با آنها هستند «همسفر» لقب میگیرند. به دوره درمان در این جا «سفر» گفته میشود. این طوری که مثلاً فلانی در دورهای که سفر بوده....
- تعداد بازدید از این مطلب :
2832