جلسه هفتم از دور چهارم سري کارگاههای آموزشي عمومی کنگره ۶۰ ويژه مسافران و همسفران شعبه شهرك غرب روزهاي شنبه مورخ۲۶ مهرماه ۹۳ با دستور جلسه "وادي دوم و تأثیر آن روي من" با استادي آقاي احمد حکیمی، نگهباني آقاي محمد حيدري و دبيري آقای بهروز رأس ساعت 17 آغاز بكار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
مثلث جهالت سه ضلع دارد اما برای ورود به تاریکی یکی از اضلاع پر رنگتر میباشد. یکی از اضلاع مثلث جهالت منیت است. به دلیل رسیدن به خواستهها وقتی انسان نمیتواند مسیری را تداعی کند و علیرغم تمایل شدید که به تحقق خواسته خود دارد بستری را برای رسیدن به آن نمیبیند و خواسته به او فشارمی آورد دچار حقارت پنهان میشود. دچار ناامیدی میشود.
ناامیدی حس حرکت کردن را از فرد میگیرد و بهتدریج حس برقراری ارتباط با اطراف و اشیا کمتر میشود. در ناامیدی انسان اطراف خود را دوست نمیدارد . داراییهایش را نمیبیند و افرادی که میگویند ناامید هستیم ،چیزی نداریم، من از ایشان میپرسم آیا قلبت سالم است؟ کلیهات سالم است؟ کبد چرب نداری؟ یعنی وقتی فیزیک بدن نسبتاً سالم باشد یعنی خیلی چیزها داریم. وقتی یک نفر دیالیز میشود بدنش در نوسان است و از حالت طبیعی خارج است.
کلیه سالم خیلی میتواند امیدبخش باشد.بعد از تفکر ،این وادی مطرح شده است. که هیچ مخلوقی جهت بیهودگی به حیات نمیآید. مسائل در ناامیدی بدین گونه است که فرد میگوید چرا خلقت من در این خانواده بوده؟ چرا باید پدر و مادر من این افراد باشند و سؤالات دیگری که بیجواب میمانند . فرد دنبال جواب در بیرون از خود است و به آنها نمیرسد. این وادی میگوید بهعنوان انسان با زبان خود این مسیر ر ا پیمانی که باقدرت مطلق بستی حرکت را آغاز نمودی و حرکتی صورت گرفته است. امیدوارم این نیستی که در وادی آمده است را درست برداشت کنیم. یک موقع در گفتگوها در مورد یک فرد سوم میگوییم ایشان آدم بدی نیستند یعنی این آدم معقول است و اینجا در وادی میگوید ما به هیچ نیستیم یعنی خیلی هستیم. در هستی، نیستی نداریم. چون ما هست را با چشم سر میخواهیم ببینیم و چیزی که با چشم سر دیده نمیشود نیستی مینامیم. نیستی نداریم. بخشی که دیده نمیشود نیستی نیست .
انسان بهعنوان موجود بسیار توانمند و نیرومند و قابل تغییر میتواند به گونهای عمل کند که بهترین شکل حیات را داشته باشد و قطعاً باید مدارجی را از نظر جهان بینی طی کند. وقتی در حوزه اعتیاد قدم برمیداشتیم نمیدانستیم چه مسیری را رقم میزنیم حالا که میخواهیم از اعتیاد خارج شویم باید فرآیند معکوس را کامل طی کنیم .این حرکت برعکس هیچ ارتباطی به سواد، جایگاه اقتصادی و شغلی ندارد . حرکت از ناآگاهی به آگاهی باید در درون اتفاق بیفتد و در بیرون خودش را نشان دهد.
پیام تولد آقای خاور:
شما با خدمت در جایگاههای گوناگون، زمینه تبدیل شدن به چشمه جوشان را فراهم نمودید و در ادامه با حرکتهای سالم ، روییدن شکوفهها را در 60 درجه زیر صفر مشاهده نمودید
سخنان آقای حکیمی راهنمای آقای خاور:
آقای خاور به مدت 10 سال و یک ماه که وارد کنگره شدهاند . راهنمای ایشان آقای حمید عباسی بودهاند.
به آقای محمد خاور تبریک و خدا قوت میگویم که بعد از چندین سال که در جایگاههای مختلف مرزبانی خمت کردهاند به جهت اینکه در سالیان دور افرادی که مصرف غیر تریاک داشتند خیلی با تریاک سفر انجام نمیدادند . به این جهت 4 سال پیش آقای مهندس دستور انجام سفر ایکس را به آقای خاور دادند و من در خدمت ایشان بودم . و شاهد اینکه چقدر دگرگونی در ایشان به وجود آورد. در بخش آموزش به نظر من بالاترین مرتبه ، مرتبه راهنمایی است . قبل از رسیدن به راهنمایی، فرد کمک راهنما میشود و بعد از مدت زمان معین با دفاع از آغاز نامه و تأیید آن ، راهنما میشود. راهنما مانند یک شمع است که راه را نمایان میسازد.
فردی که میخواهد سفر کند باید کاملاً مطیع راهنما باشد چون در تاریکی است باید از کسی که راه را یافته است بپرسد. بقیه اراده،خواست تعقل و حرکت رهجو است که با این نور شمع به رهایی برسد .راهنما باید فضای امیدبخشی برای رهجوی تازه وارد ایجاد کند.
تا به حال پرندهای را نجات دادهاید یا فردی که در حال غر ق شدن باشد را کمک کردهاید؟ وقتی به شمعی تبدیل میشوی که فرد را از ظلمت به نور کمک میکنی وقتی رها میشود حس و حال رسیدن به رهایی رهجو حس یگانهای است. راهنما و رهجو هیچ دینِی به یکدیگر ندارند. راهنما کاملاً به وظیفهاش عمل میکند .اگر من بهعنوان راهنما آموزش میدهم برای خودم وقت میگذارم که بجای اینکه مهم باشم مفید باشم.
در تغییر،خواست درونی است که مهم است و بعدازآن علم تغییر اهمیت دارد .روشی که برای تغییر انتخاب میکنیم مهم است چون انسانهای زیادی میخواهند که از این ظلمت رها شوند اما علم آن را دارند . URD لباس علم به تن دارد اما علم نیست. قدر و انداز کاری که در کنگره انجام میشود را بدانیم که بستری وجود دارد که با انتقال آموزش و انجام آن، تغییر میتواند در من ایجاد شود تا به مرحله بعدی برای تبدیل شدن از مصرف کننده به رهایی برسم و این فرایند زایش و تولید اندیشههای نوین است که فرد تبدیل به راهنما، مرزبان و سفر دومی میشود. وقتی فردی در سیستم رها میشود مدیون زحمات عزیزان است. به خانواده آقای خاور و خانواده کنگره تبریک میگویم امیدوارم رهجوهای بسیاری را به رهایی برسانید.
آرزوی آقای خاور: آرزو میکنم لیاقت خدمت کردن در کنگره 60 را داشته باشم
سخنان آقای خاور:
محمد هستم یک مسافر. تشکر میکنم از حضور همه دوستان و دوستانی که از راه دور آمدهاند. از آقای حکیمی ممنونم که پذیرفتند و اینجا حضور دارد ندو همچنین از خانم آذر تشکر میکنم
چیزی را که شما در ظاهر امروز من و همسرم در رفتار و گفتارمان میبینید کاملاً متفاوت است با روزی که به کنگره آمدیم. من دو عکس به آقای مهندس داده بودم و سه صفحه از زندگینامهام که به سایت دادم. وقتی عکس قبل از کنگره و عکس رهاییام را درحالیکه ورزش باستانی انجام میدادم دیدم خودم گیج شده بودم که اینقدر تفاوت در عرض 2 سال چطور اتفاق افتاده است. آن زمان سفر ما 2-3 سال طول میکشید. سال 83 که وارد کنگره شدم تخریب بسیار زیاد داشتم طوری که نمیتوانستم راه بروم و زیر بغلم را میگرفتند و به کنگره میآمدم.
از نظر زندگی خانواده و روابط اجتماعی همه چیز متلاشی بود . 2 ماه قبل از اینکه به کنگره بیایم مدت زمانی بود که به خاطر سختیها و ناراحتیها شبها دعا میکردم و از خدا میخواستم که کمکم کند و دو ماه قبل از ورود به کنگره یک شب خوابی دیدم که باهمسرم به طواف خانه خدا رفتیم. پرده کعبه به کنار رفت و دری باز شد و به من گفتند داخل بیا. دست همسرم را گرفتم باهم برویم ایشان گفتند شما را صدا کردهاند . به داخل که رفتم یک مقبره طلایی دیدم به من گفتند زیارت کنم. آن زمان من کابوس بسیار میدیدم ولی این خواب بسیار روشن بود . در خواب توجه ام به سقف کعبه معطوف شد که خیلی بلند بود. خواب را برای همسرم تعریف کردم و ایشان گفتند سقف هم بزرگی خدا را دارد . ناامید نباش.
سه سال رهجوی راهنمایم آقای حمید عباسی بودم . بعد رهجوی آقای حکیمی بودم . 5 سال است که کمک راهنما میباشم و سه -چهار دوره مرزبانی داشتهام. از اینکه در کنگره هستم راضیام و از خدا میخواهم اجازه خدمت را داشته باشم منتی به هیچ کس ندارم. هر کاری میکنم برای خودم است . کنگره به من زندگی دوباره داد از آقای مهندس تشکر میکنم .
تشکر ویژه دارم از مرزبانان و مسئولان و کمک راهنمایان که در این مدت باجان و دل در این شعبه خدمت میکنند اینجا همه چیز بجاست محبت بهجای خود و اجرای قوانین بجا است. من 10 سال است در کنگره هستم. همیشه هر خدمتی باشد ترجیح میدهم آن را بگیرم .ابتدا از آقای مهندس و خانم آنی تشکرمیکنم که زندگی دوباره به من بخشیدند . اشتباه کردم اما آقای حکیمی با بردباری مسیر را برایم باز کردند و از ایشان تشکر میکنم از خانم آذر تشکر میکنم . مهربانی و صبر ایشان الگوی ماست. از همسرم خیلی ممنونم. از همه بیشتر همسرم آسیب دیده است و امیدوارم بتوانم رضایتش را جلب کنم.
صحبتهای خانم آذر راهنمای همسفر:
از همگی عزیزان و حضور گرمتان سپاسگزارم . این روز را به جناب آقای مهندس، خانواده محترم و آقای حکیمی تبریک میگویم من در این مدت که آقای خاور در کنگره هستند شاهد تغییراتشان بودهام . خوشحالم که هر دو از خدمتگزاران هستند امیدوارم شالهای رنگارنگ بر گردنشان ببینم .ممنونم که اینجا هستید که اگر شما نبودید من نمیتوانستم بفهمم محبتی در درونم است. اگر خدمتی میکنم برای ارتقا خودم است . آنچه کرامت و شرافت آموزش میدهم آیا در خودم است؟ مهندس میگویند رهجو عین راهنمایش میشود. همیشه در سفر هستیم اگر ایمان به سفر و مقصد داشته باشیم هر ناممکنی در این سفر عشق آسان میشود . به امید دیدن تکتک شما در پایان این سفر
صحبتهای خانم فاطمه همسفر آقای خاور:
خوشحالم بچههای شهرک غرب را میبینم. از آقای مهندس و همسرشان، از خانم آذر پور و استاد حکیمی و آقای حمید عباسی تشکر میکنم و امیدوارم در راه کنگره مصممتر از پیش باشیم.
من پاداشم را گرفتهام . خدا در قران فرمودند اگر بدی کنید بدی میبینید اما اگر خوبی کنید چند برابر خوبی میبینید من و همه همسفرها بسیار اذیت شدهایم .بدانید که نسیهای در کار نیست و پاداشش هست. من از جوانی خودم خاطره خوبی ندارم . این اذیتها کلیدی بوده است که دری باز شده و نگاهم به دنیا عوض شود .من در اجتماع شاغل بودم و فکر میکردم خیلی میدانم .در کنگره فهمیدم نادانم و 50 درصد در این مشکلات خودم سهم داشتم .من حتی در بدتر شدن اعتیاد همسرم نقش داشتم الآن خیلی خوشحالم که نگاهم عوض شده و اعتیاد را در مقابل مشکلات دنیا یک مسئله جزئی میبینم .
روزی را به خاطر دارم که خانم آنی میگفتند 30 درصد مشکل ما اعتیاد است و آن زمان در دلم میخندیدم که همهی مشکل من اعتیاد است اما امروز میگویم 10 درصد مشکلات اعتیاد میباشد . بزرگترین مشکل ما جهالت خودمان است . من همیشه قرآن و کتابهای اخلاقی میخواندم اما در کنگره بود که اینها برایم تفسیر شد و یاد گرفتم که توجه کنم و گوش کنم نه اینکه فقط بشنوم . از خدا ممنونم امیدوارم در صبرتان بیصبری نکنید و بدانید پاداشتان را خواهید گرفت و حتماً راضی میشوید بیشتر از آنچه که انتظار داشتید.
منبع : وبلاگ نمایندگی شهرک غرب
- تعداد بازدید از این مطلب :
4334