English Version
English

فرماندهی یعنی چه؟

فرماندهی یعنی چه؟

چرا باید اول فرمانبردار بود تا به‌فرماندهی رسید؟

فرماندهی یعنی چه؟

فرماندهی در معنا این است که یک انسان به یک سری از نیروهای درونی و بیرونی احاطه داشته باشد و قادر باشد کاری را که از خود می‌خواهد، به انجام برساند و همین طور اگر کاری را از دیگران بخواهد، به انجام برسانند.

در زمان سو مصرف من فرمانبردار و مطیع مواد مخدر بودم و این مواد بود که به من دستور می‌داد چه بکنم و چه نکنم، وقتی وارد کنگره شدم و شروع به سفر کردم تصمیم گرفتم مطیع و فرمانبر راهنمای خودم باشم چون اول خواست درمان داشتم گوش به‌فرمان شدم هر چه راهنما برنامه داد مو به مو اجرا کردم تا به رهایی رسیدم و این شد که توانستم به مواد مخدر بعد از رهایی به‌راحتی نه بگویم و تفکرم را تغییر دهم، و فرماندهی جسم و روان خودم را در دست بگیرم.

فرمان‌برداری یک اصل در همه امور برای رسیدن به‌فرماندهی می‌باشد همان طور که یک فرزند دختر تمام اصول خانه داری را در کنار مادر خود می‌آموزد ، انسان‌های مصرف کننده هیچ فرماندهی نسب به اعضا خود ندارد برای مثال پای شخص بدون اختیار پرش می‌کند ، یک فرد مصرف کننده برای رسیدن به‌فرماندهی باید با فرمان‌برداری حرکتی آرام و خزنده را آغاز کند و با استفاده و ممزوج نیروهای پنهانی عقل خود را از بند و زنجیر مواد مخدر رها کند و عقل خود را با تزکیه و پالایش تبدیل به عقل سلیم نماید تا بتواند در آینده از فردی باحال خراب و آشفته به فردی رها و فرمانده صور آشکار و پنهان خود تبدیل شود ، در انتها اگر فردی در سختی و مشکل است باید بداند با عبور از مشکل و سختی آبدیده می‌شود و به ارتقاء می‌رسد.

همه ما باید بدانیم اگر می‌خواهیم حداقل در کنگره موفق شویم و راه خودمان را پیدا کنیم باید اول فرمانبردار خوبی باشیم تا فرمانده لایقی شویم، شخصی که وارد یک سیستم نظامی می‌شود مثلاً ارتش، از همان روز اول سر لشکر نمی‌شود باید مراحل ابتدایی آموزشی را طی کند به‌تدریج از یک نیروی معمولی و آموزش‌هایی که در طول دوران می‌گیرد به درجات بالاتر برسد تا به‌فرماندهی برسد.

این فرماندهی در یک انسان سالم با یک انسان دچار بیماری (مخصوصاً بیماری اعتیاد) کاملاً متفاوت است. اگر انسان سالم، چیزی و یا کاری را بخواهد انجام بدهد، بدون اشکال اجرا می‌شود در حالی که حتی متوجه فرماندهی درون خود نمی‌شود اما در انسانی که بیمار است، فرماندهی از بین می‌رود. برای مثال: فردی که بیماری دیابت دارد، دیگر نمی‌تواند قند یا شیرینی بخورد و یا شخصی که بیماری اعتیاد دارد بعد از مدتی متوجه می‌شود که دیگر نمی‌تواند کارهایی که قبلاً انجام می‌داده را انجام دهد و چیزهایی که قابل اجرا بود حالا به‌صورت نسبی اجرا می‌شود. او دستور می‌دهد ولی انجام نمی‌شود.

کسی که دچار بیماری اعتیاد می‌شود فرماندهی خود را از دست می‌دهد زیرا این خاصیت مواد مخدراست که به نحو احسن این کار را انجام می‌دهد و احساس ناتوانی، بدبختی و ... را به وجود می‌آورد. وقتی که شخص مصرف کننده می‌خواهد حرف بزند نمی‌تواند چون تارهای صوتی فرمان نمی‌برند. در فکر او چیز دیگری است، اما زبان چیز دیگری می‌گوید و یا هر غذایی را نمی‌تواند بخورد چراکه فرماندهی از او سلب شده است.

پس اگر بخواهد به اجرا در آورد باید مواد جدید استفاده نماید و یا مواد مصرفی خود را بیشتر کند. مثلاً به‌جای تریاک از شیره تریاک استفاده کند. در واقع مصرف کنندگان این کار را انجام می‌دهند تا فرماندهی را به دست آورند.

امیدوارم همه‌ی ما در راستای صراط مستقیم بتوانیم گوش به‌فرمان باشیم تا به‌فرمان عقل برسیم و فرمانده قابلی باشیم.

مسافر علی فروغی

منبع : وبلاگ نمایندگی میرداماد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .