English Version
English

سه روز غیرت و مردانگی!

سه روز غیرت و مردانگی!

خجالت نمی‌کشی ! مگر تو مرد نیستی ! بی‌غیرت ! فکر آبرویمان باش !بی‌عقل ! کاری نداره که یک یا علی بگو و تمام !

این‌ها دیالوگ‌های روزمره یک فرد مصرف کننده با اطرافیان خود می‌باشد ، شخص باوجود بسیاری از مشکلات جسمی می‌بایست بار سنگین توهین و حقارت را بر دوش بکشد ، چرا ؟؟ و صدها چرای دیگر !

شخص در مرحله علم‌الیقین می‌داند که اعتیاد به مواد مخدر و مصرف مواد می‌تواند او را با مشکلات بسیار جدی روبه رو کند ، او در عمق تاریکی با تخریب‌ها و تحقیرهای اعتیاد آشنا شده و تلاش می‌کند رویه خود را تغییر دهد.

شخص می‌کوشد از این تاریکی خارج شود ، چنگ به هر ریسمانی میزند و از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کند ، در این راه همه و همه می‌خواهند به او کمک کرده و او را از چاه ظلمات نجات دهند ، تصاویر و پیشنهادها بسیار سهل و آسان به نظر می‌آیند و شخص را مجاب می‌کنند تا دست به آزمایش غیرت و اراده خود بزند!

یکی از این پیشنهادها این است ، اگر سه روز مصرف نکنی همه چیز درست می‌شود! بسیار عالی !

تدارکات دیده می‌شود ، مرخصی گرفته شده و با خود اتمام حجت می‌کند که می‌خواهم مواد مصرف نکنم !

ترک آغاز می‌شود ، ماراتون عقربه‌ها ، در ساعت‌های اولیه خود نمایی می‌کند ، آرام‌آرام ، درد و سیم کشی شروع می‌شود ، درد تا مغز استخوان رسوخ می‌کند و تعریق به اوج خود می‌رسد ، عطسه‌های پی در پی امانش رامی برد ، آبریزش بینی ، لرز و اسهال و بی‌خوابی تعریف خماری را برایش به ارمغان می‌آورد ،میل به خوردن هیچ چیز ندارد ؛ تهوع و زرد آب تنفس را برایش دشوار می‌کند ، هرچه اوضاع سخت‌تر می‌شود ، زمان دیرتر می گذر!

به خود امید می‌دهد که تمام می‌شود ، فقط دو روز دیگر مانده است ، من می‌توانم ! اما شب در اوج تعجب با بی‌خوابی کلنجار می‌رود ، اگر هم لحظاتی به خواب رود با مشکلات ، مسائل و ناتوانی جنسی درگیر می‌شود و ناامیدی در او رخنه می‌کند ، تصاویر پر رنگ می‌شود و سؤالات یک به یک مطرح می‌شود !

چرا من ؟ مگر من چکار کرده بودم ؟ چرا فلانی ؟ و صدها چرای دیگر !

خاطرات او را به سال‌های سلامتی می‌رود ، آنجا که جوانی زیبا ، ورزشکار ، محصل و یا نوجوانی بازیگوش بود ، تصاویر دوستان در کنار هم ، کوه ، پارک ، دریا و ..... افسوس و افسوس ! من دیگر نمی‌توانم به آن زمان برگرم ! گریه‌ها آغاز می‌شود ، ناامیدی او را تا خود کشی می‌برد و بر لب پرتگاه پوچی رها می‌کند !

سه روز غیرت و مردانگی تمام می‌شود ، درد استخوان ، سیم کشی  ، آب ریزش بینی ، اسهال و تهوع کمی بهتر شده است ، اما میل به زندگی روز به‌روز کم‌تر می‌شود ، بی‌خوابی همچنان ادامه دارد ، عصبانیت و خشم جزئی از وجودش شده است ، قادر به انجام کارهای روز مره خود نیست ، خسته و ناتوان در گوشه‌ای می‌نشیند ، زندگی می‌شود رؤیا !

هفته اول ، هفته دوم ، ماه اول ، ماه دوم ، پس چرا اوضاع درست نمی‌شود ، چرا حوصله هیچ کاری ندارم ، چرا نمی‌توانم بخوابم ، چرا مشکلات جنسی‌ام درست نمی‌شود ، چرا زود خسته می‌شوم و چرا ....!

تکلیف چیست ؟ او که تمام این مشکلات را تحمل کرد ، مردانگی و غیرت به خرج داد ، پس چرا حالش خوب نمی‌شود؟

جواب اینجاست : با تفکر ساختارها آغاز می‌گردد و بدون تفکر آنچه هست رو به زوال می ورد .

در تعریف تفکر آمده است ، حرکتی است جهت دار برای رسیدن از یک مجهول به یک معلوم و یا از یک مبدأ به مبدأ دیگر ، این کار توسط عقل صورت می‌گیرد ، برای ارتباط برقرار کردن بین داده‌ها.تفکر خود یک مثلث کامل است.

در ابتدای کار به دلیل مشخص نبودن مبدأ حرکت ، شخص با این حجم مشکلات رو به رو می‌شود ، مبدأ تفکر بسیار حائز اهمیت می‌باشد و در غیر این صورت است که به بیراهه می‌رویم .

این مبدأ در کنگره 60 برای ما روشن شده است ، عدم تعادل سیستم ایکس یا همان سیستم تولید کننده مواد شبه افیونی . اگر تفکر من فقط مصرف نکردن مواد مخدر باشد در ادامه به بسیاری از ضد ارزش‌ها گرفتار خواهم شد و به قولی به چاه دیگر خواهم افتاد.

حال که مبدأ مشخص شده است ، شایسته است مقصد را که بازسازی سیستم ایکس می‌باشد را مشخص نمایم و در این راه با حرکت خواهم دانست که نیروی القاء ، احیا و تحرک هم موجود می‌باشد ؛ به این صورت می‌توانم مجموعه‌ای را به وجود آورم که ذرات آن خواسته و حس مشترکی خواهند داشت ، مجموعه‌ای که جهت تحقق اهدافشان تلاش می‌کنند ، هدفی با نام تعادل .

نقشه‌ای دقیق و حساب شده خواهم رسم نمود تا هیچ راهی به عقب نداشته باشد ، انگیزه و انرژی‌ام را نگیرد و بدانم قرار نیست از فردا ترک اعتیاد کنم ، می‌خواهم خود را برای مبارزه‌ای سخت با اعتیاد آماده کنم ، به یاد داشته باشم رسیدن به تعادل ،  فقط مصرف نکردن مواد مخدر نیست ،باانگیزه  تمرین می‌کنم ، فوت و فن را فرا می‌گیرم و آن را در زمان خودش به کار می‌بندم.

نقش من در این خلقت که همه چیز با نهایت دقت برنامه ریزی شده و یک نیروی مافوق بر آن نظارت دارد چیست ؟ در راه ارزش‌ها تلاش کنم و یا با تفکر بیهوده خود را دچار هزاران بیماری کنم ؟

می‌توانم باکمی تفکر ، چشم و دل خود را باز کنم و آن نیروی مافوق را حس کنم ، ایراد نگیرم و بدانم چون در مسیر ارزش‌ها در حرکت هستم آن نیرو به‌صورت خودکار ، چه بخواهم و چه نخواهم مرا یاری خواهد نمود .


با احترام کامران رک

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .