English Version
English

عشق در سایه عقل و ایمان

عشق در سایه عقل و ایمان

وقتی عقیده و باور، همراه بامحبت و عشق باشد تازه معنی محبت را می‌فهمم و متوجه می‌شویم قبل از داشتن آن مانند ظروف تهی بوده‌ایم و وقتی محبت را لمس و ابراز می‌کنیم در حالتی قرار داریم که بزرگی انسان را لمس کرده و به اشرف مخلوقات بودنمان پی می‌بریم.

انسان برای رسیدن به کمال باید جایگاه‌های خاصی را تجربه کند و هر جایگاهی دارای درجه‌های متفاوت است و از پس دیگری با حرکت در صراط مستقیم به دست می‌آید چراکه پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است. یکی از چیزهایی که باعث حرکت در این سمت و رسیدن انسان به درجات بالا می‌باشد اضداد است که از بودن ضدها در کنار هم‌صحبت می‌کند. مثلاً اگر شب نباشد روز نمی‌آید اگر بد نباشد خوب معنا ندارد و ... و درواقع تکانه‌ای هستند برای بیداری انسان‌ها. آن‌ها در ابتدا می‌خواهند تخریب کنند مثل نیروهای شیطانی و نیروهای بازدارنده که در ابتدا نقش بازدارنده دارند و بعد نقش تخریبی ولی درنهایت نقش مکمل دارند چرا چون انسان به‌ناچار برای گذراندن آنان و رسیدن به خط دیگر باید آگاهی خود را بالا ببرد و عقلانی رفتار کند و درواقع زمانی اضداد کم‌رنگ شده و از نیروهای تخریبی کاسته می‌شود و به صلح و آرامش نزدیک می‌شوند و امواج عشق در کائنات یکدیگر را جذب کرده خطی بزرگ از عشق را می‌سازد. در مرکز تمام هستی عشق است حتی یک جزء از کائنات در انسان هم مرکزی بنام قلب است که جایگاه عشق می‌باشد.

برای پژوهش در کائنات ما به عشق نیازمندیم پس قدرت مطلق از انشعاب تا برگشت کامل انسان‌ها، نیروی عشق و امواج محبت را به حرکت درآورده است. برای این منظور باید از خود بگذری و این خصوصیت عشق و عاشق است و بدون عشق نمی‌توان از عشق سخن گفت. عشق بامحبت شروع می‌گردد و محبت صورت‌مسئله و عشق جواب آن که مانند انفجار باروت است و کتاب عشق هیچ‌گاه بسته نخواهد شد و در ژرفای عشق بودن یعنی رسیدن به خود، به حقیقت یعنی توحید. قدرت مطلق برای ابراز عشق خود تصمیم به خلق کائنات و موجودات کرد و آن را جولانگاه عشق و مخلوقین الهی منزلگاه آن و محبت اسباب و نشانهٔ آن است. حال برای پیدا شدن عشق در دل ما باید چیزی یا دلیلی وجود داشته باشد که عاشقان باشیم هم در بعد مادی هم در بعد معنوی که به آن سایه‌ها می‌گوییم.

ما باید عاشق صور آشکار و پنهان خود باشیم تا عاشق خود بوده و درنهایت کائنات. سایه صور آشکار، جسم ماست و سایه صور پنهان اجزاء آن مثل روح، آرشیو و ... می‌باشد و با شناخت آن‌ها و عاشق بودنمان به خود و دیگران آسیب نرسانیم و ما با دانایی و شناخت خود و کائنات و در کل عشق درنهایت عقل و ایمان می‌توانیم در افکار و رفتار و کردارمان چرخشی به وجود آورده و آن دلیل یا سایه را جذب کنیم و به قدرت جاذبه به‌عنوان یک نیروی لازم ایمان آوریم. چون آن جاذبه همان جذابیت عاشق و معشوق می‌باشد و برای لمس کردن و باور کردن ما، باید ابزاری اصلی را برای وجود عشق بایستی چیزی وجود داشته باشد که به آن سایه میگوییم و آن سایه دارای قدرت جاذبه است که هر چیزی را جذب نمی‌کند مگر از جنس خودش و تمام این بده بستان‌ها و مبادلات توسط حس انجام می‌گیرد چون گیرنده ایست و اولین قوه به‌کارگیری عشق و عقل و ایمان می‌باشد و به‌طور کل حس کتاب است و عشق و عقل و ایمان متن هستند. مثلث عشق هم سایه‌ها و جاذبه و حس و همه و همه بااهمیت به هم مرتبط هستند و در عشق دانایی نقش مهم دارد و از آن مهم‌تر سیستم ایکس.

حال در ارتباط حسی و تبادل امواج محبت اگر همه‌چیز سر جایش قرار داشت بین دو نفر محبت پدید می‌آید و باگذشت زمان به اوج می‌رسد و عشق بین آن دو برقرار می‌گیرد؛ یعنی عشق مخلوق به مخلوق.

عشق دیگری هم هست عشق مخلوق به خالق و چون قدرت مطلق در کل هستی و موجودات متجلی می‌باشد؛ بنابراین عاشق به تمام سایه‌های هستی به نشانه‌ای از خداوند عشق می‌ورزد و این‌زمانی است که انسان در مرحلهٔ عشق و عقل و ایمان و خمر به جایگاه خوبی رسیده و مرحلهٔ عشق به مخلوق را گذرانده یعنی انسان‌ها را دوست دارد. در این موقع از جهان هستی شناخت دارد و درک دیگری را پیداکرده آنگاه از مرحلهٔ عشق خصوصی به عشق خالق می‌رسد و آنجا عاشق را حساب با عشق است نه با معشوق؛ زیرا عاشق مثل خورشید نورش را به هستی می‌تاباند و انتظار نور ندارد. مثل عشق خود خالق به مخلوقات و اگر ما بخواهیم به عشق خداوند برسیم باید با تزکیه و پالایش تا به درک سایه‌های خداوند که همان مخلوقات او می‌باشد برسیم و در این مرحله فرد به‌جایی می‌رسد که همه را دوست دارد و به دید مثبت نگاه می‌کند.

حال زمانی پیش می‌آید که قدرت مطلق عاشق مخلوق خود می‌شود و همین عشق پایدار در وجود کسی می‌تواند به وجود آید که با ادامه تزکیه و پالایش و بکار گیری 11 حس، عشق سالم، عقل سالم و ایمان سالم همه‌چیزش را به عاشق یا قدرت مطلق پیش کش می‌کند و راستی را پاس می‌دارد، هستی را دوست داشته همواره در صلح است و به همه کمک می‌کند و همه این‌ها را بدون تلاش مضاعف انجام می‌دهد. مثل خورشید به همه نور می‌دهد بدون اینکه تلاش کند برای تابیدن و عشق خدا در بنده متجلی می‌گردد و در این حالت خود هم عاشقی هم معشوق، هم مخلوقی و هم خالق.

ولی یادمان نرود که این عشق در سایه عقل و ایمان سالم محیا خواهد شد. چراکه عشق بدون عقل و ایمان خود شیدایی مستان است. پس بیاییم عشق، خود، کائنات را بشناسیم و درنهایت عاشق شویم که عشق و عاشقی برازندهٔ ماست نه تنفر.

با احترام مسافر کمک راهنما همایون سالخورده
منبع : وبلاگ نمایندگی آکادمی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .