English Version
English

مراسم دومین سال تولد آقای مهدی جوان

مراسم دومین سال تولد آقای مهدی جوان
روز دوشنبه در سالن آمفی‌تئاتر سرای محله ایوانک، با حضور تعداد کثیری از مسافران و همسفران مراسم دومین سالگرد رهایی کمک راهنمای محترم  نمایندگی  شهرک غرب آقای مهدی جوان با شور و حرارت خاصی برپاگردید.

 

 

در این مراسم علاوه بر آقای علیرضا زرکش که به‌عنوان راهنما استادی جلسه را عهده‌دار بودند مسئولین و تعداد تنی چند از هیئت‌امنای سرای محله ایوانک در این مراسم حضورداشته و از انرژی و شور و حال آن بهره‌مند شدند.

خلاصه سخنان آقای مهدی جوان:

خدا را سپاس میگویم و همچنین از بنیان‌گذار کنگره و خانواده محترمشان و همه خانواده خدمتگزار کنگره 60 و راهنمای عزیزم آقای زرکش و همهٔ عزیزانی که نقشی در رهایی مسافران دارند، سپاسگزاری می‌کنم.

من فرد درون‌گرا و منزوی بودم و با اولین مصرف توانستم روابط اجتماعی را برقرار کنم و همین شد که از طرف دیگر بام افتادم و دیگر یک مصرف‌کننده شدم.

امروز دو سال از رهایی من می‌گذرد. امیدوارم مادرم اینجا حضورداشته باشد چون من نتوانستم رهایی‌ام را با حضور ایشان جشن بگیرم. ایشان  را که بسیار دوست می‌داشتم در زمان حیاتشان رهایی مرا شاهد بودند و از نگرانی رها می‌شدند، اما این امکان را نداشتم. کاش مادرم در زمان حیاتشان حداقل یک‌بار به من پرخاش می‌کردند و از من شکایت می‌کردند اما ایشان بسیار خوددار بودند. مادرم دچار بیماری شدند و من هم در شرایط سخت مصرف بودم و ایشان بسیار تحت‌فشار بودند و قبل از اینکه من راهی سفر کنگره شوم و حتی کنگره را بشناسم دار فانی را وداع کردند. بعدازآن حادثه من بسیار شکسته شدم و حالم بد و بدتر می‌شد. تا اینکه با اعضای خانواده‌ام که همیشه یاور من بودند به این نتیجه رسیدیم که کمپی را بیابیم که چک و لگد کمتری داشته باشد و به نسبت، مسیر ترک کردن در آن آسان‌تر باشد. من تمام وسایلم را جمع کرده بودم و آماده بودم که فردا راهی شوم. شب به خیابان آمدم و با خودم خلوت کردم؛ و از خداوند خواستم تا راهی را پیش پایم بگذارد. آن شب کنگره به من معرفی شد.

خب در ابتدای ورود به کنگره حالم خیلی بد بود و در دو ماه اول راهنمایم را خیلی اذیت می‌کردم و بد سفر می‌کردم؛ اما بعد با گوش دادن به راهنمایم و خدمت کمی بهتر و بهتر شدم.

حالا که رهجوهایم را می‌بینم و اینکه میگویند مادرشان نگرانشان است امید دارم که دعای مادرشان که کم‌کم از نگرانی درمیایند  مادرم را خوشحال کند.

من خانواده‌ام را خیلی اذیت کردم. اینجا همه‌شان حضور دارند. دو خواهرم که یادگار عزیز مادرم هستند خیلی همراهم بودند. از همین‌جا بابت سختی‌هایی که اعضای خانواده‌ام به خاطر من کشیده‌اند از آنها می‌خواهم مرا ببخشند.

 

 

سالروز این رهایی را به مهدی عزیز و راهنمای محترمشان و کلیه مجموعه کنگره 60 تبریک و تهنیت می‌گوییم.

 

منبع کنگره60: وبلاگ نمایندگی شهرک غرب

 

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .