English Version
English

اگر حال خوش می‌خواهی اشتباهت را بپذیر

 اگر حال خوش می‌خواهی اشتباهت را بپذیر

  سلام بر همه دوستان کنگره:

بعد از سال‌ها درگیری که با خودم داشتم و یا دیگران که ثابت کنم دلیل اشتباهات من آنها بوده‌اند که زندگی من به اینجا کشیده شده و بعدازاینکه 6 ماه از آمدنم به کنگره 60 گذشت دوباره این حرف‌ها شروع شد. باحالی خراب و فشاری مضاعف شانه‌هایم را داشت درهم می‌شکست. به وادی پنجم که رسیدیم با خود گفتم یک‌بار هم که شده عمل کن به آنچه دیگران کرده‌اند، آنها راه را می‌دانند و صلاح تو در آن است. آن‌وقت پذیرفتم که اول من مسئول همه اتفاقات و نابسامانی‌هایی که چه در زندگی خود و چه در زندگی اطرافیانم رخ‌داده هستم و لاغیر. آنگاه احساس کردم بار سنگینی از روی دوشم برداشته شد و من سبک شدم خالی و تهی از هر کینه‌ای، از هر ناراحتی چون وقتی دیگران را مسئول می‌دانی شاید نبخشی ولی خود را می‌توانی ببخشی و به خود می‌گویی: اشتباهت را جبران کن و در آینده از دل آنها دربیاور.

آری من مسئول بودم در برآر پدرم، مادرم، همسرم و سال‌ها آنها را رنج دادم. مسئول بودم در برابر خواهر و برادرانم که من الگوی آنها بودم ولی به سیاهی کشیده شدم آری وقتی پذیرفتم اشتباهتم را آن‌وقت منیّت درونی خود را هم بیرون کردم و وقتی منیّت رفت، تازه خالی از هر چیزی شدم و آماده پذیرش آموزش.

این منیّت سال‌ها پرده‌ای جلوی چشم من بود برای دیدن حقایق. درواقع سلاحی در دست شیطان بود برای بردن من به قعر تاریکی. چون وقتی بگویم (من) درست می‌گویم و اشتباهی نکردم و دیگر فرشته خوبی هر چه در گوش ما نجوا کند فایده‌ای ندارد چون نفس اماره می‌گوید راهی که می‌روی درست است و هزاران دلیل و ادله برای تو درست می‌کند که شاید فقط خود من آنها را قبول داشته باشم. حالا در برابر تمام آنها که این مطلب را می‌خوانند دوباره  اعتراف می‌کنم که من سال‌ها کسانی را مقصر ناتوانی خود می‌دانستم و حتی آنها را نمی‌بخشیدم که آنها با همه مهربانی که داشتند  همان لحظه‌ای  که من اشتباه کرده بودم مرا بخشیده بودند و این بار سنگین به خاطر این بود که من به خودم دروغ می‌گفتم. چون ما نمی‌توانیم به خود دروغ بگوییم و انتظار و باور آن را از خود داشته باشیم، نمی‌توانیم از این موضوع فرار کنیم، به اطرافیان دروغ می‌گوییم، غیبت دیگری را می‌کنیم، تهمت می‌زنیم و هزار کار دیگر که خود را موجه کنیم و بگوییم دیگری مقصر است نه (من) و این (من) چقدر راحت بر من و عدالت وجودم فرمانروایی می‌کند بی‌آنکه خود بفهمم چون سال‌ها مرا  به خواب برده و انگار این خواب حالا به کمک کنگره 60 تمام‌شدنی است.

اینجا خواب را با لگد بیدار نمی‌کنند که یک‌مرتبه بپرد و با ترس به اطراف خود نگاه کند، اینجا با دستی که بامحبت به‌دفعات به تو می‌زنند و تکرار زیاد اسمت، هویتت و خود واقعی تو، به‌مانند مادری که فرزند خود را می‌خواهد بیدار کند و چند بار او را با دست تکان می‌دهد و نامش را تکرار می‌کند، بیدارت می‌کنند. مادر دست‌برسر بچه می‌کشد و می‌گوید وقت رفتن به مدرسه است و کنگره می‌گوید وقت آموزش دوباره در این مدرسه جدید و رسیدن به آنچه خود واقعی خود هستی  و آنکه اسیر مواد بوده و گوش به امر شیطان این راهی است که اول به خود می‌رسی و بعد از خود به خدای خود ولی قبل از آن مسئولیت کارهایت را بپذیر تا شیطان را خلع سلاح کنی و خود به آن حال خوشی که همه ما آرزو داریم برسی. انشاالله                                                                      

نویسنده: سید مهدی اکبری

 

منبع کنگره60: وبلاگ مسافر محمود بافنده

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .