English Version
English

نگرانم نگران...

نگرانم نگران...
به نام خدا
 

این روزها هرکسی به دنبال موضوعی روان شده، بعضی‌ها از حلقه‌های عرفان بالا و پائین می‌روند و بعضی‌ها تو ایوان بودا قدم می‌زنند، بعضی‌ها از فلسفه دم می‌زنند و گروهی در مورد سرخپوستان و عرفان آنها سخن می‌گویند و برخی لاف خدمت به خلق را می‌زنند و حتی ارزنی از خدمت نمی‌دانند  اما به‌راستی گوئی همه ما در دایره‌ای می‌چرخیم و می‌چرخیم انگار که راه فراری نیست همه ما به دنبال آرامش درونی می‌گردیم اما شاید مفهوم آرامش را با آسایش تمیز نمی‌داریم. بعضی از ما بجای لذت حسادت می‌کنیم یا به دنبال پر کردن جای خالی کمبودهایمان هستیم یا عادت به فخرفروشی کرده‌ایم البته برای لذت بردن از زندگی قرار نیست همه با یک روش و راه جلو بروند اما شاید اشکال از جایی شروع می‌شود که ما می‌دانیم راه بهتری هست اما باز انگار که تو رودربایستی قرارگرفته باشیم، سعی می‌کنیم ادای دیگران را دربیاوریم، شاید بعضی از ما فکر کنیم همراهی با یک عده نشان از رشد و پیشرفت اجتماعی ما می‌باشد! مثلاً توجه داشته باشید اینترنت و سایت‌ها و وبلاگ‌های مختلف و مطالب درون آنها برای ارتقاء و پیشرفت دانش انسان‌ها طراحی شده‌اند و بسیار زیباست که ما در سراسر جهان باهم ارتباط داشته باشیم اما ما چقدر از این منابع، استفاده صحیح می نماییم. امروزه شبکه‌های اجتماعی مختلف و متنوعی راه‌اندازی شده است که به نظر نمی‌رسد که ما هنوز راه و رسم بهره‌برداری از آنها را تمام و کمال بدانیم. دلمان را خوش کردیم به اینکه یه کسی از توی گوشی موبایلش برای ما یک عکس یا یک پیام بفرستد و ما هم پس از رؤیت با شور و شوق فراوان آن را برای دیگری بفرستیم اما شاید تابه‌حال به این موضوع فکر نکرده‌ایم که چقدر این مطالب به دانش و توانائی‌های من افزوده است یا اینکه مطالب ضد ارزش و آلوده چقدر می‌تواند روی کیفیت زندگی ما تأثیر منفی بگذارد. وای از آن روزی که از خودمون غافل شویم و خیال کنیم که همه‌چیز را می‌دانیم! شاید بهتر باشد کمی فکر کنیم چقدر از نعمت‌های خداوند سود می‌بریم و مثلاً از یک پیام ارزشمند داخل موبایلمان چقدر در زندگی استفاده برده‌ایم. از یک فیلم احساسی و زیبا چه برداشتی داشتیم و چگونه از دیدن آن درس گرفتیم آیا قبل از اینکه مطالب را برای دیگری بفرستیم کمی در مورد آن فکر کرده‌ایم که اصلا این مطلب ارزش ارسال یا حتی خواندن را دارد، یا به‌صرف اینکه دیگران برای ما فرستاده‌اند می گوئی‌ام پس حتماً مطلب جالبی است. شاید وقت آن رسیده باشد که متوجه شویم شبکه‌های اجتماعی و اشتراک ما در آنها جایی برای دریافت و فرستادن تصاویر مبتذل و ضد ارزش نیست. شاید باید نگاهمان به این شبکه‌ها و برنامه‌ها تغییر کند. چرا نباید این شبکه‌ها باعث رشد و تعالی ما شود؟ چرا نباید استفاده از این برنامه‌ها باعث ایجاد آرامش در ما نشود؟ ولی ما متأسفانه با بی‌توجهی و بی‌ظرفیتی را به بیراهه می‌رویم و خود بر آن آگاه نیستیم. برای مثال توجه کرده‌اید چند سالی است فرهنگ استفاده از قلیان در جامعه رواج پیداکرده است بطوریکه پسر در کنار پدر، عروس در مقابل پدرشوهر و مادر شوهر و دختر در کنار خانواده خود قلیان می‌کشند و لذت می‌برند و جالب اینجاست که در مذمت سیگار مطالب زیادی می‌گویند اما نمی‌دانند که ضرر استفاده از قلیان چندین برابر سیگار است.

 

چگونه می‌شود که مادرانی که فرزندان بزرگ و بالغی هم دارند با عضویت در شبکه‌های اجتماعی از دریافت و ارسال هیچ پیام و تصویری ابایی ندارند و به‌راحتی در کنار فرزندان و اعضای خانواده گاهی این تصاویر را به دیگرآن‌هم نشان می‌دهند و به اشتراک می‌گذارند و از خاص و جالب بودن آنها هم کلی تعریف می‌کنند. آیا این موضوعات همان موضاعاتی نیست که والدین نگران آن بودند که فرزندانشان هنگام خروج از منزل با آنها مواجه نشوند؟ این موضوع مانند قلیان و سیگار است که می‌گویند شروع اعتیاد به مواد مخدر است. حالا می‌توان گفت شروع انحطاط اخلاقی خانواده و فرزندان، استفاده نامناسب ما از شبکه‌های اجتماعی است باور نمی‌کنید چند سال صبر کنید خواهید دید... آیا چون آب فراوان است باید خود را در آن غرق کنیم یا بهتر است به‌قدر نیاز بنوشیم و استحمام کنیم. گوئی که رنگ و لعاب تصاویر و نوع دریافت آنها ما را طلسم کرده است، خانواده‌ای را می‌شناسم که مادر خانواده یا مشغول آشپزی است یا با گوشی خود ساعت‌های متوالی کلنجار می‌رود، همسر او تلویزیون را جایگزین هم‌صحبتی با خانواده نموده است و فرزندآن‌هم همین‌طور، گوئی ما هرروز از همدیگر دور می‌شویم و شاید این بهای عصر مدرنیته باشد. شما چه فکر می‌کنید: دیگرکسی در کوچه هفت‌سنگ بازی نمی‌کند، الک‌دولک را کسی یادش نمی‌آید. سر کوچه نوجوان‌هایی را می‌بینیم که همه سرهایشان کنار هم و بر روی یک موبایل متمرکزشده‌اند و حسابی در حال آموزش هستند. شما هم این صحنه‌ها را تجربه کرده‌اید؟ به قول بزرگی همیشه ضد ارزش‌ها لذت‌بخش و رنگارنگ هستند و دسترسی به ارزش‌ها سخت است و توان و دانش فراوان می‌خواهد؛ اما آیا واقعاً ما قدر داشته‌هایمان را می‌دانیم یا از وسایلمون بهترین استفاده را می نمائی‌ام یا بدترین را؟

 

 

مادران و پدرانی را می‌شناسم که دوست ندارند فرزندانشان هرگز دچار اعتیاد مواد مخدر شوند. حال آنکه اعتیاد اعتیاد است و دزدی با دزدی فرقی نمی‌کند هرکدام هم تاوان خود را دارد، پدران و مادران مصرف‌کننده قرص‌های آرام‌بخش و خواب‌آور و امثال آن‌هم دچار اعتیاد به قرص هستند. دسترسی روزانه به شبکه‌های نامربوط و غیراخلاقی و پرداختن به مطالب ضد ارزش و اشاعه آن به دیگران هم یک اعتیاد محسوب می‌شود و آن‌هم تأثیرات و تبعات خود را دارد افسوس که ما تعریف درستی از اعتیاد نمی‌شنویم و اعتیاد و وابستگی را در قالب یک فرد سیاه که سرنگی در رگ دارد و کنار جوی آب به چرت زدن مشغول است تعریف می‌کنیم ولی واقعیت این است که مفهوم اصلی اعتیاد اشتغال ذهنی با اثرات حاصل از مصرف یک یا چند ماده و یا عملی است که درنهایت با پدیده‌ی عمل و تأثیرات آزاردهنده یا به‌ظاهر لذت‌بخش آن انجام می‌گردد برای روشن شدن این مطالب بهتر است فراموش نکنیم اعتیاد به کار، به ورزش و به قمار و روابط جنسی نیز جزء دسته‌بندی‌های اعتیاد محسوب می‌شود که در ادامه تأثیرات و تبعات خود را نمایان خواهد کرد حالا به نظر شما نباید نگران بود و احساس نگرانی کرد؟

من واقعاً نگرانم، نگرانم... نگران

 

نویسنده: مسافر علی صداقت

منبع کنگره60: وبلاگ مسافر علی صداقت

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .