در رابطه با سی دی طلب ظلم یک و دو از بنیان کنگره 60، آقای مهندس حسین دژاکام، و ظلمی که انسان در ابتدا به خود و طبیعت میکند و تأثیر آن ظلم به انسان همسفر فاطمه از همسفران نمایندگی صالحی مطلبی را تهیه کردهاند که در ادامه باهم میخوانیم.
ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
همه از بحر تو سرگشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
من چه میدانستم که طبیعت هوشمند است و نباید مثل یک شيء بیجان با او برخورد کرد؛ هر چند آن شی بیجان هم دارای جان است و بیحساب و کتاب نیست. حتی نوع برخورد ما با او هم بیحساب و کتاب نیست.
همه پدیدهها و همه هستی هست ، چون آنها هم مثل ما دارای مأموریت و تکلیف و مسئولیتی هستند. هستی هست تا ما از آن بهره ببریم.
جناب مهندس همیشه به ما یاد میدهند و میگویند: از طبیعت الگو بگیرید و من مدام به خودم میگفتم: من فاطمه چه الگوی میتوانم از طبیعت بگیرم ؟ آیا میتوانم از یک پرنده پرواز کردن را بیاموزم؟ از آب نرم بودن و از سنگ سخت بودن را؟
بعد از مدتها تلاش و آموزش فهمیدم، آب کار خود را به خوبی انجام میدهد. سنگ هم کار خود را به خوبی. حیوانات هم همین طور و جالب است که هیچکدام در کارشان تخلفی ندارند و در کار یکدیگر هیچ دخالتی نمیکنند. سنگ، سنگ است؛ آب، آب است و یک گیاه هم گیاه است؛ میروید، رشد میکند و جوانه میدهد، زیرا همه آنها فرمانبردار خالق خویش هستند.
حالا با خود رو به رو میشوم؛ آیا من کارم را، مأموریتم را، مسئولیتم را، در طی این چند سال زندگی و مهلتی که به من دادهشده به خوبی انجام دادهام؟ آیا توانستهام مثل آن آب یا سنگ یا گیاه و خیلی چیزهای دیگر کار خود را به خوبی انجام دهم؟
از همه هستی خجالت میکشم، چون من از آنها هم کمترم، چون آنها مسئولیت خود را به خوبی انجام میدهند، بدون هیچ تخلفی. اما من انسان که اشرف مخلوقاتم چی؟
حتی از همان آب نمیتوانم به درستی استفاده ببرم و بیهوده آن را هدر میدهم. چه زیبا من با آن آب و طبیعت مورد امتحان قرار گرفتم. همه آنها در خدمت من بودهاند و در خدمتشان هیچ تنبلی نکردهاند اما من برای بستن شیر آبی که باز است، بیتوجه هستم و از سر تنبلی حتی غرور یا منیت آن شیر آب را نمیبندم .
جناب مهندس چه زیبا میگوید: فاطمه نگو کشورم برای من چه کرده است؟ ببین خودت برای کشورت چه کردهای؟ فاطمه، وقتی هستی به این زیبایی و به خوبی برای تو و در خدمت توست، آیا تو هم در خدمت این طبیعت و این همه نعمت بودهای؟
همه اینها فرمانبردارند، برای من و منافعشان برای من است و من هم استفاده میکنم، اما ظلم و بیتوجهی که من در حق اینها میکنم، هوا را آلوده میکنم؛ زمین را آلوده میکنم؛ به انسانها آزار میرسانم و... در نهایت این ظلم به خودم برمیگردد .
خطای انسانی وقتی شروع میشود، چقدر وحشتناک و بینهایت است. من امروز خداوند را شاکرم به خاطر این که توانستم زبان طبیعت را بفهمم.
یک نوزاد وقتی گریه میکند، مادر متوجه میشود که او گرسنه است یا تشنه است یا بیمار و این علتش عشقی است که آن مادر به نوزاد خود دارد.
تا دیروز با طبیعت نامحرم بودم. آری؛ من زبان طبیعت را امروز فهمیدم و میفهمم اگر باغ سیبم مثل سال گذشته پربار نبود به خاطر درست خدمت نکردن من به آن باغ است. اگر من امروز آب و برق خانهام قطع میشود، میدانم علتش مصرف بیرویه دیروز من است و امروز باید این بیآبی و قطع برق را تحمل کنم و نگویم مملکتم فلان و ... است.
این خشم طبیعت است که میتوان در تغییرات فصول در نوع باریدن در نوع وزیدن در نوع متاعی که به ما عرضه میکند مشاهده کرد. بله، طبیعت به زبان خودش اینگونه خشم میکند. اما من تصمیم گرفتم باخدا و نعمتهای فراوانی که در اختیارم قرار داده آشتیکنم. من خداوند را در طبیعت دیدم و این حس زیبا و وصف نشدنی است.
منبع : وبلاگ نمایندگی صالحی
- تعداد بازدید از این مطلب :
5163