English Version
English

وادی چهاردهم و مادر (مقالات همسفران )

وادی چهاردهم و مادر (مقالات همسفران )

آیا هر کسی که از عصاره محبت که در خود اندوخته، می‌تواند به سهم خویش بپردازد؟ و از آنچه که در وجودش خوب و زیبا و ارزشمند است، به دیگران نثار کند که سبب شادی او شود؟ اگر این قدر انسان، گذشت دارد که این کار را انجام بدهد، او عاشق است؛ ظرف محبتش پر است و پرتر هم می شود. در بهشت، چیزی مثل این را نمی توانی بیابی و از آنچه که بخشیده و می بخشی، گویی فضای آن را معطر و روشن و زیبا و آذین و آراسته می‌گردانی ... و مادر! واژه ایثار آن چنان در وجودت، لبریز است که عاشقانه، و  فراتر از سهمت، عصاره محبت را نثار می‌کنی و شادی فرزند، یگانه آمال و آرزویت در هستی است...

 خداوند خود محبت است، خداوند خود عشق است، خداوند خود حیات است و اوست که هر آنچه خلق کرده در اختیار مخلوق خود، یعنی انسان نهاده ... و مادر! چه خوب، عشق خداوند، در حد اعلای آن، در اختیار وجود نازنین تو قرار داده شده است.

مرکز تمام هستی بر عشق بنا شده است ... و مادر! تو نیز در این مرکزی و قلب تو،  جایگاه ابدی عشق و محبت است.

همه ما انسان‌ها به عشق و یا محبت و یا دوست داشتن، نیاز داریم و تو مادر! کانون برآوردن این نیازی.

عشق یعنی گذشتن از خویش و آنچه که او به شما داده و پرواز در بیکران و یا اینکه گذشتن با آگاهی و باظرافت، و دادن محبت که عصاره جان هر یک از ماست ... و تو مادر! چه عاشقانه و چه فداکارانه، از عصاره جانت، با دستانی سخاوتمند و بدون چشمداشت، در وجود فرزندنت جاری ساختی.

آیا هر کسی که از عصاره محبت که در خود اندوخته، می‌تواند به سهم خویش بپردازد؟ و از آنچه که در وجودش خوب و زیبا و ارزشمند است، به دیگران نثار کند که سبب شادی او شود؟ اگر این قدر انسان، گذشت دارد که این کار را انجام بدهد، او عاشق است؛ ظرف محبتش پر است و پرتر هم می شود. در بهشت، چیزی مثل این را نمی توانی بیابی و از آنچه که بخشیده و می بخشی، گویی فضای آن را معطر و روشن و زیبا و آذین و آراسته می‌گردانی ...»و مادر! واژه ایثار آن چنان در وجودت، لبریز است که عاشقانه، و  فراتر از سهمت، عصاره محبت را نثار می‌کنی و شادی فرزند، یگانه آمال و آرزویت در هستی است.

عاشق و آنچه در او هست، تنها بزرگ‌ترین سرمایه‌ای است که اگر ببخشد، زیاد و زیادتر می شود ... و تو ای عاشق‌ترین! غوطه‌ور بودن در ژرفای محبتت، توحید را برایم ملموس می‌سازد.

عاشق را حساب با عشق است، با معشوق چه حساب دارد ... و تو مثل خورشید، نورت را بلاعوض به فرزندت می‌تابانی و هیچ انتظاری نداری چون حسابت با خود عشق است نه با فرزند.

خداوند عشق است، حیات، عشق است، بودن و نبودن، عشق است، بهشت و جهنم است... همه در عشق شناورند تا بدانند عشق، جایگاه و شأن خاصی ندارد، هر کس با هر خصوصیاتی و در هر جایگاهی قرار دارد، کافی است دریچه قلب خود را بگشاید تا مهماندار امواج عشق گردد و طعم شیرین آن را بچشد ... و دریچه قلب مهربانت، همواره برایم حتی با وجود بی‌مهری‌هایم، گشوده بود و من همیشه طعم شیرین عشق را از وجودت حس کرده‌ام.

و چه زیبا خداوند ، وجود مهربانت را، منزلگاه عشق قرار داد.

 ای جلوه‌گاه عشق خداوندی، سرمایه تمام ناپذیر هستی، خورشید پرفروغ مهربانی، و ای طعم شیرین عشق؛

با احترام، همسفر اکرم

منبع : نمایندگی شاداباد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .