آیا تاکنون از خود سؤال کردهایم برای چه زندگی میکنیم؟ این یک سؤال کلی و وسیع است که هر کس باید برای آن جوابی داشته باشد و زندگی هر کس در اصل مسیری است که برای رسیدن به این جواب آن را طی میکند. در این مسیر کسانی به مقصد میرسند که در همان مبدأ، مقصد را میدانند و یا این که مقصد را شناسایی میکنند و به جسم خود نقشه و فرمان میدهند تا جسم، اجرا کند.
کیفیت نقشه، برنامه، فرمان یا هر نام دیگری که بر آن بگذاریم بستگی به توان عقلی ما دارد و چگونگی اجرای این فرمان به توان فیزیکی ما بستگی دارد و در این میان کسانی موفق و سعادتمند هستند که توان عقلی و فیزیکی خود را قبلاً ارتقا داده باشند. در سفر زندگی به هر دو مؤلفه یادشده نیازمندیم و هر یک از این دو مؤلفه به تنهایی کارساز نیستند. چون جهان فیزیک به نحوی طراحی شده است که حتی اگر بهترین افکار و اندیشهها را داشته باشیم ولی توان فیزیکی یا جسمی مساعد و آماده برای اجرا و به فیزیک درآوردن در اختیارمان نباشد، این اندیشهها و افکار برای این جهان ارزشی نخواهد داشت.
در جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، جسم فیزیکی بسیار تعیینکننده و مهم است. چه بسیار کسانی بودهاند که به دلیل قبل از رسیدن به مقصد، توان فیزیکی آنها به انجام رسیده و در آرزوی مقصد و در میانه راه، ماشین جسم آنها از کار افتاده است. شاید این افراد تنها چند متری بیشتر با موضع فاصله نداشتند ولی ذخیره توان فیزیکی تمام شده است و ماشین جسمشان به دلیل سهلانگاری و ندانستن هنر نگهداری، از کار افتاده است. انسان برای جسم زندگی نمیکند ولی نیازمند جسمی سالم است تا بتواند سالم زندگی کند. در غیر این صورت هم خودش نمیتواند راحت زندگی کند و هم زندگی را برای نزدیکانش دشوار میکند چون مجبور است به دلیل نداشتن توان فیزیکی، حتی کارهای روزمره و شخصی خود را به دیگران بسپارد.
اگر به شکل شخصی از من سؤال شود که چرا ورزش میکنم پاسخ من این است که ورزش میکنم تا بتوانم زیبا زندگی کنم. ورزش، خود هدف نیست بلکه دلیل ورزش سلامتی جسم و روان و در نتیجه زیبا زندگی کردن است؛ و کسی که زیبا زندگی میکند، در اصل به هستی زیبایی میبخشد و خلق زیبایی از صفات خداوند است؛ و چه زیباست پیام زرتشت:
نخستین فلسفه آسایش بشر و حیات اجتماعی وی بر مبنای سلامت جسم و روان است. جامعه بیمار رو به نابودی است. تنها افرادی که از سلامت تن و روان برخوردارند میتوانند جامعهای سالم و پیشرو پدیدآورند و در آن با آسایش و آرامش زندگی کنند.
اگر دیدگاه و جهانبینی ما نسبت به ورزش عقلانی نباشد، شاید ورزشکار شویم ولی ورزشکار باقی نمیمانیم به عبارت دیگر شاید ورزشکار بشویم ولی به تعادل روانی و رفتاری نمیرسیم یعنی شاید ورزش کنیم ولی از ورزش لذت نمیبریم. آنچه که در ورزش و تداوم ورزش کردن نقش اساسی دارد لذت بردن از ورزش است که این لذت همان قانون پاداش است که در انسان انرژی پتانسیل برای ادامه ذخیره میکند.
لذت و پاداش ناشی از ورزش نصیب کسانی میشود که نسبت به ورزش و ورزش کردن به دیدگاه و جهانبینی درستی رسیده باشند وگرنه مثل گذشته من، نتیجه ورزش برای آنها، بیماری اعتیاد میشود چون من به دلیل جهانبینی نادرستی که در جوانی داشتم، ورزش را برای سلامتی و درست زندگی کردن انتخاب نکرده بودم بلکه ورزش را فقط برای قهرمانی و برنده شدن به هر قیمتی میدیدم. در نتیجه در ابتدا به دوپینگ و در انتها به مواد مخدر روی آوردم؛ که این سرنوشت در انتظار بسیاری از قهرمانان جهان است چرا که جهانبینی درستی از ورزش ندارند و در تاریخ ورزش نمونههای بسیاری وجود دارد که ورزشکاران و قهرمانان قربانی جهانبینی غلطی شدهاند که از ورزش داشتهاند. یا به عبارت دیگر، این افراد توان فیزیکی داشتهاند ولی توان عقلی مکمل حرکت آنها نبوده است. در نتیجه با توان فیزیکی و جهانبینی غلط خود به مسلخ رفتند.
اگر به تاریخچه ورزش باستانی در ایران نگاهی بیندازیم در کنار ورزش زورخانهای، آیینهای خاصی به ورزشکار آموزش داده میشد که همراه با بالا رفتن توان فیزیکی و جسمی در ورزشکار، توان روحی او نیز ارتقا پیدا میکرد و در نتیجه قهرمان و پهلوان باهم متولد میشد. چنان که یک پهلوان الگوی جوانمردی و ایثار و گذشت بود که این نتیجه و حاصل جهانبینی بود که در حین ورزش به وسیله شعر و مرشد و آهنگ در روح او دمیده میشد و در حال حاضر هم به نحوی کمرنگ وجود دارد؛ اما در سایر ورزشها خصوصاً ورزشهای غربی از جوانمردی و جهانبینی اصلاً خبری نیست که نتیجه آن هم تولید و تولد مشتی ورزشکار حال خراب شده است که به انواع بیماریهای رفتاری و فساد مبتلا هستند. ورزش از نگاه کنگره 60، مکمل درمان است یا به گفته دیگر ورزش در کنگره 60 نه تنها دوا بلکه ابزاری برای شفای بیماری اعتیاد است و این نتیجه دیدگاه و جهانبینی درستی است که در کنگره 60 به ورزشکاران داده میشود. البته ورزشکاران کنگره 60 به دلیل غلبه بر بیماری اعتیاد همگی قهرمان واقعی هستند. چون قهرمان واقعی کسی است که بر نفس خود پیروز میشود و این پیروزی در کارنامه همه رها یافتگان کنگره 60 حک شده است؛ و در ادامه و مکمل شدن جهانبینی درست با ورزش، از یک قهرمان، پهلوانی واقعی متولد میشود. پهلوانی که میداند برای چه ورزش میکند و به گفته دیگر هوشیار و آگاه است که چه کار میکند و چرا آن کار را انجام میدهد. درحالیکه با کمال تأسف، آنچه که امروز در جامعه جهانی دیده میشود این است که به دلیل عدم جهانبینی درست از ورزش، استفاده از انواع داروهای روانگردان و نیروزا رواج زیادی پیدا کرده است. این داروها از نظر کنگره 60 همگی ماده مخدر محسوب میشوند و بیشترین معتادین آینده، قهرمانان و ورزشکاران دوپینگی و دارویی فعلی خواهند بود. این ورزشکاران به دلیل نداشتن توان عقلی سود میبینند ولی سودمندی را نمیبینند. این تجربهای است که من خود داشتهام. نظریه و عقیده و قصه نیست. یک حقیقت است؛ که با انواع نوشابههای نیروزای رایج که همه مجاز میدانند شروع میشود و در نهایت به شیشه و انواع مواد مخدر ختم میشود. چون به نظر من کسی که برای برنده شدن از یک نوشابه نیروزا استفاده میکند ، در نفس عمل زمینه بیماری را در خودش پایهگذاری میکند که این بسترسازی او را به شیشه و انواع مخدرها هدایت میکند
ورزش ابزاری است جهت پالایش جسم که نتیجه این پالایش بالا رفتن نقطه تحمل و یا عقب راندن نقطه بحران است. چون داشتن جسم سالم و هوشیار لازمه رسیدن به تعادل در روان و رفتار است؛ که این فرایندی است که باید به طور طبیعی از کم شروع شود و با تکرار و تمرین منظم کامل و کاملتر شود.
با احنرام: مسافر علی اشکذری
نمایندگی پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
7218