English Version
English

چشمه های جوشان و سرسبزی اطراف به قلم مسافرسجاد

چشمه های جوشان و سرسبزی اطراف به قلم مسافرسجاد

بنام قدرت مطلق

سلام دوستان سجاد هستم یک مسافر

زمانی که انسان متولد می‌شود به‌صورت کاملاً پاک و معصوم به این دنیا قدم می‌گذارد و بااراده و تدبیر خداوند یا همان قدرت مطلق باهدف رسیدن به روشنایی‌ها هدایت می‌شود سال‌ها می‌گذرد تا اینکه انسان تا حدودی خود را ازنظر ظاهری بشناسد. از زمان شناخت ظاهری خود به دلایل مختلفی اعم از نوع نژاد، محل تولد، فرهنگ و آداب‌ورسوم خانواده و جامعه نقطه‌های سیاه و تاریک شروع می‌کنند به طریق مختلف در درون انسان نفوذ کنند. هدف این نقطه سیاه و تاریک این است که نگذارد ما به روشنایی‌ها و به سمت نور که همان قدرت مطلق هست پیشرفت کنیم.

این نقطه‌های سیاه از جایی شروع به تولید می‌کنند که ما در آن موارد آموزش ندیده باشیم؛ یکی از دلایلی که فکر می‌کنم باعث شد من به سمت مواد مخدر بروم این است که این نیروهای نقطه سیاه و تاریک به‌قدری در درون من نفوذ کرده بودند که باعث شده بودند زندگی من از حالت قانونی به بی‌قانونی کشیده شود. یعنی به‌راحتی دروغ می‌گفتم، بدقولی می‌کردم و خیلی راحت بگویم حرف هیچ‌کسی را قبول نداشتم و سرشار از منیت بودم همه این موارد در من وجود داشت ولی من هنوز نه سیگار می‌کشیدم و نه مواد مصرف می‌کردم ولی همین بی‌نظمی‌ها و بی‌قانونی‌ها در من باعث شد که این نقطه سیاه و تاریکی که در من واردشده بود شروع به تکثیر و جذب نیرو کرد تا جایی که ضربه نهایی را وارد کرد؛ که این ضربه نهایی همان آشنایی من با مواد مخدر و سیگار بود.

خلاصه که وارد این مسیر تاریک شدم و چند سالی را با تمام سختی و تنهایی و انزوا و ترس گذراندم در تمام دوران مصرف می‌دانستم که دارم اشتباه می‌کنم و یک ندایی از درون به من می‌گفت که این راه‌راه درستی نیست. زمانی که وادی یازدهم را خواندم متوجه شدم که آن ندایی که از درون صدا می‌زد که این مسیر، راه اشتباه و تباهی است همان چاله کوچکی است که من تا قبل از سن 25 سالگی با آموزش‌هایی که دیده بودم در دوران درس و دانشگاه در وجود من حفرشده بود ولی این چاله در من بود ولی آبی زلال و تمیز در داخل آن وجود نداشت فقط کمی نمناک بود.

مدت‌ها گذشت تا به اذن خداوند وارد کنگره شدم و سفر خودم را شروع کردم. آموزش‌ها شروع شد و همین آموزش‌ها مانند یک چاه‌کن به جان این چاله افتاد و خدا را شکر بعد از گذشت تقریباً هفت ماه این آموزش‌هایی که در کنگره دیدم و تا حدودی در زندگی اجرا کردم باعث شده این چاله که در وجودم بود و کمی نمناک بود کم‌کم عمیق‌تر شده و تبدیل به یک چاه شد تا که در آن آب پاک و تمیز دیده می‌شود. امیدوارم که در سفر دوم با آموزش‌های خودشناسی و جهان‌بینی کامل به جان این چاه بیفتم و آن را تبدیل به یک چشمه‌ای کنم که در آب از آن فوران کند. چراکه اگر ما تبدیل به یک چشمه‌ای جوشان شویم هر چه که در اطراف ما باشد صد درصد آباد و سرسبز خواهد شد و به‌نوعی نسل‌های بعدی ما همانند رودهایی صاف و با آب تمیز این جهان هستی را آبادتر خواهند کرد.

امیدوارم این دل نوشته به دل‌های پاک شما دوستان عزیز نشسته باشد

 

تایپ: مسافر رضا جدیدی
عکس: مسافر توحید
وبلاگ نمایندگی شادآباد


 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .