سلام دوستان شارود هستم یک مسافر
در مورد دستور جلسه باید بگویم کسانی که میخواهند در دستور جلسهی این هفته یعنی شیشه و تخریبهای آن و درمان آن با متد DST مشارکت کنند حتماً لازم نیست که خودشان مصرفکنندهی شیشه بوده باشند، ما یک رسالتی داریم و آن این است که هرکسی با هر مواد مصرفی که وارد کنگره بشود، میتواند به درمان برسد. همهی ما کموبیش با تخریبهای شیشه آشنایی داریم، برای مثال من همیشه میگویم کسی که در حال مصرف تریاک است مانند کسی است که ساختمان را با کلنگ خراب میکند ولی کسی که مصرفکنندهی شیشه است مثل کسی است که در حال خراب کردن ساختمان بهوسیله لودر هست.
برای کسی که با کلنگ در حال تخریب کردن است، این تخریب شاید ۳ الی ۴ سال به طول میانجامد اما برای کسی که در حال تخریب با لودر هست، این تخریب در ۳ الی ۴ ماه انجام خواهد شد. در این مدت کوتاه، تمام سیستم تولیدکنندههای شبه افیونی بدن از کار میافتد و دچار تخریب و ویرانی میشود. اگر در هر جمع علمی مثلاً در حضور چند پزشک در مورد شیشه و درمان آن بگوییم که در کنگره ۶۰ مصرفکننده شیشه در حال درمان با داروی اپیوم تینکچر است شاید اصلاً این حرف را قبول نداشته باشند و بگویند که چون شیشه مواد روانگردان است، درمان آن بهوسیله اپیوم تینکچر امکانپذیر نیست و فقط میتوان از برنامههای ماتریکس استفاده کرد؛ اما آنها نمیدانند که شیشه هم مانند بقیه مواد مخدر در ابتدای امر روی جسم تأثیر میگذارد و باعث ویرانی آن میشود. وقتی شخص شیشه مصرف میکند، ترشح دوپامین آن یازده برابر بیشتر میشود، درصورتیکه در مصرف تریاک ۴ برابر میشود و تشدید کمتری دارد و اینگونه است که تخریب در فرد مصرفکننده شیشه خیلی سریع و با شدت اتفاق میافتد. شیشهبر اساس نوع مصرف و میزان مصرف، عوارض گوناگونی دارد. یکی توهم میزند و فکر میکند تمام سازمانهای جاسوسی دنیا در پی او هستند، یکی دیگر احساس میکند که فرد خاصی است و به پیامبری مبعوث شده است.
در فرد مصرفکنندهی شیشه یکسری توهمات دیداری به وجود میآید که وقتی آنها را بیان میکند، برای خیلی از افراد غیرقابلباور است. چون آن را نمیبینند اما فرد مصرفکننده آنها را به شکل واقعی و کاملاً مشهود میبیند و احساس میکند. حال میبینیم که این افراد وارد کنگره میشوند و به درمان میرسند این همان مصرفکنندهی شیشه است که در جامعه بینالمللی و کلینیکهای درمان اعتیاد در خارج از کشور اعتقاددارند درمان ندارد؛ و به دنبال این هستن که در سالهای آینده روشی برای درمان آن پیدا کنند. درصورتیکه از ۱۵ الی ۱۲ سال پیش کنگره ۶۰ در حال درمان مصرفکنندگان شیشه بهوسیله داروی اپیوم تینکچر بوده است. روش DST و داروی OT برای درمان این ماده کاملاً کارآمد و مؤثر است و علمی که تجربهشده باشد، سندی است بدون نقص. به گفته آقای حکیمی کنگره ۶۰ و روش درمان آن برای درمان هر شخص و با هر ماده مصرفی مؤثر و کارآمد است. کسی که میآید و میگوید من در کنگره هم جواب نگرفتم این دیگر ایراد کار از خود فرد است. آقای مهندس میفرمایند: وقتی یک جنگل آتش میگیرد ایراد از کبریت و یا آتش نیست بلکه ایراد از کنندهی کار است. ما نمیتوانیم برای پیچیدن به سمت راست راهنمای سمت چپ را بزنیم، بلکه باید راهنمای سمت راست را زد و به سمت راست نیز پیچید.
قسمت دوم دستور جلسه امروز در مورد تولد آقای حسین عزیز مرزبان شعبه است. یک عده هستند که وقتی میآیند، رهاشده میآیند در مرحله اول فقط به فکر این هستند که درمان خود را تکمیل کنند و سپس به خدمت کردن بپردازند. برای به درمان رساندن این افراد اصلاً نیازی به جنگیدن نیست و شاید خیلی نیاز نباشد به آنها بگویید این کار را بکن یا این کار را نکن و تا به درمان برسند منظم میآیند. گوشبهفرمان هستند، سفر خوبی میکنند و در ادامه پس از رهایی شروع به خدمت کردن مینمایند؛ و به آن چیزی که میخواهند، میرسند که آن درمان است و در وهله دوم خدمت کردن به کنگره ۶۰ است. در ادامه به همسفرهای آقای حسین تبریک میگویم و امیدوارم در زندگیشان موفق و موید باشند.
اعلام سفر مسافر :
آخرین آنتی ایکس مصرفی تریاک و شیره، 8 سال تخریب داشتم. 10 ماه و 14 روز با داروی اپیوم به روش DST باراهنمایی راهنمای خوبم آقای شارود سفر کردم. الآن هم 1 سال است که آزاد و رها هستم. 18 سال تخریب پیپ و سیگار داشتم، 10 ماه و 21 روز باراهنمایی راهنمای خوبم آقای شارود سفر کردم و رهایی از بند سیگار 10 ماه است، رشتهی ورزشی من هم والیبال میباشند.
آرزوی مسافر :
آرزو میکنم آكادمی كنگره ٦٠ زیر سایه جناب مهندس و با دستان ایشان بهزودی زود، افتتاح بشود و من هم در این مراسم افتتاحیه حضورداشته باشم.
سخنان مسافر:
سلام دوستان حسین هستم مسافر.
خوشحالم که این جایگاه را تجربه میکنم، خیلی شیرین است. همهٔ جایگاهها در کنگره لذت خاص و شیرینی مخصوص به خود را دارند. امیدوارم کسانی که تجربه نکردهاند، این جایگاه را تجربه کنند. من هم مثل همهٔ مصرفکنندهها از زمینهای خاکی شروع کردم. من دقیقاً زمانی را که شروع به مصرف مواد مخدر کردم را به خاطر میآورم. جاذبهٔ مواد مخدر لذتی بود که به من میداد و مرا به سمت خود سوق میداد. از زمان شروع مصرف، از قطع مصرف میترسیدم و وحشت و واهمه داشتم؛ چون یکی دو بار که این کار را انجام داده بودم، بهشدت اذیت شده و طعم خماری را کشیده بودم و خیلی برایم سخت بود.
برای آزمایش قبل از ازدواج، بایستی آزمایش عدم اعتیاد میدادم و من دائماً امروز و فردا میکردم بهگونهای که همه شاکی شده بودند. یک روز که مصرف نمیکردم روز دوم دیگر نمیتوانستم. بالاخره سه روز مصرف نکردم و کلی هندوانه و قرص خوردم و برای آزمایش رفتیم. دلهرهٔ زیادی داشتم که جواب آزمایش چه میشود و چه اتفاقی میافتد. مسئول آزمایشگاه گفت که جواب مشکوک است و نمیدانم چرا اینطور شده و من گفتم که شاید کیتها خراب است. بعد از انجام آزمایش برای صرف صبحانه به جگرکی رفتیم و من چون خمار بودم، نمیتوانستم چیزی بخورم. بعد از خداحافظی، من مستقیماً به اهواز آمدم و شب پسردایی ام تماس گرفت و گفت که چرا صبح پول جگرکی را ندادی؟ من خمار بیرون رفته بودم و همه میگفتند که عشق به سرش زده و نمیدانستند که اصل قضیه چیست. واقعیت این است که من همیشه از این موضوع میترسیدم تا اینکه به کنگره آمدم.
مهمترین موضوعی که من را در کنگره نگه داشت، این بود که گفتند مصرفی که داری را فعلاً نگهدار. خیلی قشنگ و جذاب گفتند؛ نگفتند کار خوبی میکنی که مصرف میکنی، فقط گفتند مصرفت را نگهدار تا راهنما به شما راهکار دهد تا مواد را قطع کنی و دارو بگیری.
خیلی سؤالها در ذهن من بود. من در خانه مصرف نمیکردم و همسفرم نمیدانست که من مصرفکننده هستم و خیلی سخت بود که به ایشان بگویم و از طرفی هم سخت بود که ساعت ۶ بیدار شوم و دارو بخورم و همیشه یادم میرفت. از آقا شارود پرسیدم که چکار کنم و گفتند به همسفرت بگو. گفتم نمیداند که من مصرفکنندهام و ایشان گفتند که فکر میکنی نمیداند. پرسیدم که چطور بگویم؟ گفتند خودت میدانی. به آقا محمدباقر گفتم شما پیشکسوت ما هستی بگو چکار کنم و ایشان گفتند برو بگو، گفتم نمیشود او تا حالا ندیده من مصرف کنم. گفتند برو بگو تا حالا اینقدر تریاک و شیره مصرف میکردم و الآن دیگر نمیخواهم مصرف کنم. من هم همین کار را کردم و به خانمم گفتم من معتادم، باور نکردند. گفتم جدی میگویم هر وقت میگفتم فلان جا هستم، در حال مصرف بودم و کامل توضیح دادم. خانمم مات و مبهوت شد و اشک میریخت. گفتم محمدباقر خدا چکارت کند که خانهام را خراب کردی. بالاخره همسفرم مرا درک و همراهی کرد. قطعاً اگر همسفرم نبود، نمیتوانستم سفر خوبی داشته باشم. همیشه مرا تشویق میکرد و خیلی به من کمک کرد و این موضوع باعث شد در کنگره ماندگار شوم. خوشحالم که مسیر را پیدا کردم چون گوشبهفرمان بودم.
آقا شارود را اذیت کردم؛ همیشه شاگردها اساتید را اذیت میکنند. من مدیون آقا شارود هستم و شاگردی ایشان را میکنم. از همه آموختم از راهنماها، پیشکسوتها، مرزبانها و همه؛ از آقا فرشید خیلی چیزها آموختم. از آقای مهندس و خانم آنی، از آقا امین، از راهنمای عزیزم تشکر میکنم. از همهٔ کسانی که در این حلقهٔ آفرینش کمک کردند که این آموزشها به من برسد، سپاسگزارم و برای همه آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم بتوانم شاگرد خوبی برای راهنمایم باشم. ممنونم
سخنان کمک راهنمای همسفر:
سلام دوستان فریبا هستم همسفر.
من هم بهنوبهٔ خودم تولد آقا حسین را به خودشان و راهنمای محترمشان، ایجنت شعبه آقا شارود، اسیستانت شعبه خانم زهرا و همه مسافران و همسفران تبریک میگویم و برایشان آرزوی موفقیت دارم. همانگونه که آقای مهندس میگویند: «تا تغییری نباشد، تبدیلی صورت نمیگیرد». تا زمانی که من دست از اندیشههای منفی و نادرست خودم برندارم، قطعاً هیچوقت رشد نخواهم کرد. زمانی که خانم زینب وارد کنگره شدند، اعتمادبهنفس پایینی داشتند و ترس و نگرانیهای زیادی داشتند و این باعث میشد که خوبیهای خود را نبیند. آمدند به کنگره و حضورشان در جلسات و لژیون، باعث شد تا حد زیادی بر ترس و نگرانیهای خود غلبه کنند. یادم میآید برای اولین بار که پیشنهاد استادی را به ایشان دادم، نپذیرفتند و از این خدمت، شانه خالی کردند ولی خوشبختانه با آمدن به کنگره جایگاه استادی و دبیری را هم توانستند تجربه کنند و امیدوارم در جایگاههای بالاتر او را ببینیم.
وقتی انسانها توانمندیهایشان بالا میرود، مسئولیتپذیریهایشان هم بیشتر میشود. ممنونم.
سخنان همسفر:
سلام دوستان زینب هستم همسفر.
من قبلاً نمیدانستم همسرم اعتیاد دارد. دو، سه ماه قبل از اینکه وارد کنگره شوم، یک روز آقا حسین از صبح بیرون رفت و شب به خانه برگشت و گفت وسایلم را آماده کن چون میخواهم برای مراسم به ایذه بروم. وقتی میخواست برود، دعوای کوچکی کردیم و من خیلی ناراحت شدم که با دو بچهٔ کوچک در یک شهر غریب ماندم و خیلی برایم سخت بود. بعد از این که رفت، پیام دادم که اگر روزی کنارت نبودم و مردم، این را بدان که حلالت نمیکنم و هیچوقت نمیبخشمت. فردای آن شب پیام داد که همهچیز درست میشود و همهچیز خوب میشود و همهاش این را تکرار میکرد. بعد از یک یا دو ماه به من گفت اعتیاد دارد، من واقعاً شوکه شده بودم. به من گفت که جایی را پیدا کردم و برای درمان میروم و من با خودم گفتم باز هم میخواهی بروی دنبال رفیقبازی و شبنشینی، بعد از چند ماه گفت که شما هم با من بیا و من گفتم شما فعلاً برو درمان شو، اگر خوب شدی من هم میآیم.
یک روز که داشتم پسرم را به کلاس میبردم و جایزهای برایش تهیهکرده بودم، در مسیر فهمیدم که کادو را با خودم نیاوردهام و به حسین گفتم که یادم رفت کادو را با خودم بیاورم. طبق چیزی که از حسین سراغ داشتم، میدانستم که دعوا و داد و بیداد میکند و کلاس پسرم هم کنسل میشود ولی حسین گفت که اشکالی ندارد، الآن برمیگردیم و آن را میآوریم. شوکه شدم و تا نیم ساعت در حیاط خانه ایستادم و میگفتم این حسین است که تغییر کرده؟ به خانه میآمد و لباس عادی میپوشید و میگفت که راهنمایم گفته باغچه را درست کن و من با خود میگفتم یعنی حسین میرود و بیل میزند؟ چون مقداری منیت داشتم، با اصرار زیاد ایشان وارد کنگره شدم.
مرزبان آن موقع خانم جمیله و خانم شهلا بودند که واقعاً با روی گشاده مرا پذیرفتند. من دیدم جایی هست که بیهیچ پولی، اینقدر به انسان احترام میگذارند، چون هر جا که وارد میشوی، اول پول را میبینند و بعد شما را.
از رفتار خوب مرزبانها، شوکه شدم و خانم مریم خیلی خوب مرا مشاوره کردند و راهنمایی و دلداری دادند. در ابتدا از خداوند تشکر میکنم که اذن ورود ما را به کنگره داد و مهمترین چیزی که بعد از درمان مسافرم در کنگره بود، خداشناسی بود که نصیبم شد. من خدا را در حد نماز و روزه شناخته و واقعاً به این وسعت نشناخته بودم. من خدا را اینجا شناختم. کسی که تحصیل میکند، در رشتهٔ خاصی دکترا میگیرد فقط میتواند در مورد آن رشته صحبت کند ولی آقای مهندس و استاد امین علم آن را دارند که در همهٔ زمینهها برای ما صحبت کنند.
از آقای مهندس و خانم آنی تشکر میکنم. از راهنمای مسافرم آقای شارود متشکرم؛ همهٔ راهنماها قابلاحترام هستند ولی همسر من در زندگی از هیچکس حرفشنوی نداشت و این آقای شارود بود که توانست او را به رهایی برساند.
از راهنمای خودم خانم فریبا که با همهٔ کم و کاستیهایم مرا پذیرفتند و از مسافرم و از همه مسافران و همسفران تشکر میکنم. انشاءالله این جایگاه روزی همهٔ مسافران سفر اولی شود. ممنونم.
در ادامه جلسه...
خدمتگزاران جلسه...
عکس: مسافر حسین (لژیون ششم)
نگارش: مسافر پوریا (لژیون هفتم) و مسافر محمد (لژیون دوم )
ویراستاری: مسافر نوید(لژیون سوم)