English Version
English

از حقارت تا سرافرازی؛ اولین سال رهایی مسافر حسین

از حقارت تا سرافرازی؛ اولین سال رهایی مسافر حسین

یازدهمین جلسه از دور بیست و ششم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی وحید؛ با استادی مسافر آقای مرتضی، نگهبانی مسافر آقای علیرضا و دبیری مسافر آقای صادق با دستور جلسه (تخریب‌های شیشه و درمان آن با متد DST و تولد اولین سال رهایی مسافر حسین) پنج‌شنبه  مورخ 20/98/4 ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

من در ابتدا خداوند را شاکرم که این فرصت در اختیار من قرار داده شد تا بتوانم در این جایگاه خدمت کنم. دستور جلسه امروز دو بخش است ، قسمت اول تخریب‌های شیشه است و دومین قسمت اولین سال رهایی مسافر حسین است. من در زمان مدرسه حشیش مصرف می‌کردم و ذره‌ذره که آمدیم جلو تریاک مصرف می‌کردم وزندگی خودمان را سپری می‌کردیم و تخریب کمی هم داشتیم، تا به مصرف شیشه رسیدم. شیشه سه قسمت تخریب دارد؛ قسمت اولش خوش می‌گذرد و هنوز انرژی خود راداریم و هر کس به تو بگوید شیشه تخریب دارد به او میگوییم نه، به‌جز عشق و محبت و انرژی زیادی که به تو می‌دهد ظاهراً چیز بدی ندارد. شیشه چون دوپامین مغز را به‌شدت زیاد می‌کند در ابتدای مصرف انرژی بسیار بالایی در انسان آزاد می‌کند و باعث می‌شود یک محبت زیاد الکی بدردنخوری را ارائه بدهی.

 متأسفانه ما مصرف‌کننده‌ها تا ته یک موادی را درنیاوریم دست از آن ماده برنمی‌داریم و باید از روزگار درس بگیریم و نه از آموزگار. مرحله دوم تخریب شیشه، خود شخص حس می‌کند که این ماده دارد به زندگی‌اش به کارش به خانواده‌اش لطمه وارد می‌کند و تخریب‌های شیشه خودش را نشان می‌دهد. مرحله سوم شیشه این‌گونه است که خودمصرف کننده می‌فهمد که تخریب بالایی برای او به ارمغان آورده ولی دیگر کاری از دستش برنمی‌آید و هرچقدر به این در و آن در میزند دیگر کاری نمی‌تواند بکند و صدایش به‌جایی نمی‌رسد و به یک تاریکی بسیار بالایی وارد می‌شود که نه مادر می‌شناسد نه پدر نه همسر و نه هیچ‌کس دیگر. من رفته بودم به شهرستان که مادرم را ببینم که پایش شکسته بود ولی به یک پیچ الکی زیر ماشینم دو روز گیر داده بودم و مادرم آمد بالاسرم و شروع کرد به گریه کردن. در این مرحله انسان به‌هیچ‌وجه تعادل ندارد و دیگر اصلاً انسان نیست و یک شیطان است. ما مصرف‌کننده‌های شیشه شانس آوردیم که خداوند کنگره را در سر راهمان قرارداد. کسی را می‌شناسم که مصرف‌کننده شیشه بود والان سه سال است ترک کرده است ولی به یک خل‌وچل تبدیل‌شده است چون بیوشیمی بدنش کاملاً تخریب‌شده است.در سی دی سد خونی مغز گفته‌شده که میکروب شیشه از لایه‌لایه مغز عبور می‌کند و به هسته اصلی مغز می‌رسد ولی سیستم ایمنی بدن آن را تشخیص می‌دهد ولی آن را نمی‌کشد و فقط آن‌ها را دستگیر می‌کنند ، به خاطر همین است که سال‌ها طول می‌کشد که میکروب شیشه در مغز  از بین برود و شخص از توهم خارج شود. من بیشتر از این در مورد شیشه صحبت نمی‌کنم. قسمت دوم دستور جلسه در مورد اولین سال رهایی مسافر حسین است.

 حسین وقتی وارد لژیون من شد با تخریب تریاک آمد ولی با همان مصرف تریاک ذره‌ذره باعث شده بود که در خانه خودش کارتون خواب شود.زن خودش را طلاق داده بود و 12 سال در خانه‌اش مانده بود و تریاک مصرف می‌کرد و یک بچه دوساله روی دستش مانده بود. انسان هر چه دارد از آگاهی خودش دارد. بعد از طلاقش، 12 سال در خانه‌مانده بود و فقط مصرف می‌کرد. با ورودش به لژیون به او گفتم پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است و انسان نباید به هر دلیلی در سکون بماند و باید حرکت کند. منیت زیادی داشت و می‌گفت من حافظ قران هستم ولی چه فایده‌ای برای او داشت. آرام‌آرام فهمید که باید هر چه دارد پشت در کنگره بگذارد و مثل یک سی دی خام در لژیون شرکت کند. سفر خوبی را انجام داد و به حال خوبی رسید و به‌مرورزمان در این‌یک سال بعد از رهایی‌اش ازدواج کرد. حسین عزیز حرف‌های من را به گوش دل سپرد و آرام‌آرام آن‌ها را عملی کرد و سفر خوبی داشت. بعد از گذراندن این مسیر حسین یک زندگی آرام و خوش برای خود ساخت و همه‌ی این‌ها از برکات کنگره می‌باشد.

اعلام سفر:

آنتی ایکس: تریاک، شیره؛ روش درمان DST ؛ داروی درمان شربت :OT ؛ مدت سفر اول: 11 ماه و 10 روز؛ راهنما: آقای مرتضی بادپا ؛ رشته ورزشی: شنا؛ مدت رهایی: یک سال و 1 ماه و 10 روز

آرزوی مسافر:

آرزو می‌کنم که بتوانم خدمتگزار خوبی برای کنگره باشم.

سخنان مسافر:

کمی از گذشته و حال زندگی خودم برایتان می‌گویم و شرایطی که امروز در کنگره‌دارم. حدود 12 سال پیش من مصرف مواد مخدر نداشتم و در آن موقع مشکل عظیمی برایم به وجود آمد و همسر اولم از من جدا شد و من با یک بچه دوساله تنها ماندیم. در آن شرایط هیچ‌کس از اعضا خانواده ما به من کمک نکرد و این بچه را حتی یک روز نگه نداشت و این بچه تنها بود و در آن شرایط فقط گریه می‌کردم. خدا را شکر می‌کنم که نیروی درونی من  باعث شد که بتوانم این بچه را بزرگ کنم و هیچ‌وقت در هیچ لحظه‌ای تنها نماند. فرزند من به خاطر شرایط سختی که برایش پیش آمد انسان خودساخته‌ای شده است.

در آن زمان فقط سیگار می‌کشیدم و آرام‌آرام با مواد مخدر آشنا شدم و برای آرام کردن خودم مصرف تریاک را شروع کردم. در این مدت که مصرف من آغاز شد من با محل کارم هم مشکل پیدا کردم و دلیل آن بی‌نظم بودن من بود. با هر شرایطی بود می‌رفتم و می‌آمدم تا جایی که من چهار سال قبل از ورود به کنگره کاملاً بیکار بودم و با شرایطی سخت اقتصادی زندگی را می‌گذراندم. بعد از مدتی از تهران جابه‌جا شدم و خانه من در کنار کنگره بود اما چون فرمان صادر نشده بود من هیچ خبری از وجود کنگره نداشتم. بعد از سه سال فرمان صادر شد و به کنگره آمدم. در اوایل من با منیت زیادی به کنگره آمدم و اصلاً آموزش پذیر نبودم و حس می‌کردم هر برداشتی خودم نسبت به هر موضوعی دارم آن درست است. استاد عزیزم محبت زیادی در حق من کرد و من را جزو خانواده خودش می‌دانست و تمام این مسائل به من کمک کرد که روزبه‌روز بهتر شوم. بعد از فهمیدن ذات کنگره تمام تلاش من این بود که خدمت کنم و خدمت گذار بمانم. تک‌تک شما عزیزان مثل زنجیرهایی بودید که به رهایی من کمک کرد. بعد از سفر دوم من ازدواج مجدد کردم و همسرم در حق من محبت بسیاری کرد؛ هم در حق من و هم در حق فرزند من که اینجا جا دارد از او هم تشکر کنم. آرزو دارم که رهایی همه‌ی شمارا ببینم. ممنون.

سخنان کمک راهنمای همسفر:

اول به آقا مرتضی تبریک می‌گویم که تلاش زیاد کردند و بعدازآن به خود آقا حسین تبریک می‌گویم و فرزندشان. خانم ایشان هم در سفر دوم آقا حسین آمدند و آدم  آموزش پذیری بودند و من واقعاً به ایشان تبریک می‌گویم. آرزو می‌کنم که در ادامه سفر راهی پر از شادی و آرامش داشته باشند.

سخنان همسفر:

من از استاد مسافرم و از بنیان کنگره جناب مهندس و راهنمای خودم کمال تشکر رادارم. من دیر وارد زندگی مسافرم شدم اما همه‌چیز تا امروز خوب و عالی بود و آرزوی بهترین‌ها را برای همه‌ی مسافرین و همسفران دارم.

تهیه و تنظیم: مسافر آرمین و مسافر مسعود

عکس: مسافر عطا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .