آداب معاشرت، ادب بیادبی، تعادل بیتعادلی
کسی که ادب را پیشهٔ خود میکند ابراز رسیدن به عقل میکند. در حقیقت عقلش را باور داشته و فرد مطیع کلام میگردد، اصول و تکنیک را یاد میگیرد و به تعادل میرسد.
دستور جلسه از سه آیتم آداب و معاشرت، ادب بیادبی و تعادل بیتعادلی تشکیلشده است. ازآنجاییکه انسان یک موجود اجتماعی است، لاجرم نیاز به معاشرت و ارتباط دارد. همانطور که من از رفتار دیگران متأثر میشوم و تغییر پیدا میکنم، دیگران هم از نحوهٔ گفتار و رفتار من اثر میگیرند. پس باید معاشرت بلد باشم. باید تحت شرایط و ضوابط و معیارهایی باشم که آن معاشرت من بتواند سازنده و انسانساز و درنهایت جامعهساز باشد.
همهٔ ما زندگی را با مسافران و یا مصرفکنندگان تجربه کردهایم. مصرفکنندهای که مواد به آن نمیرسد، خمار است و حال و حوصله خودش را ندارد. ما هم بدتر از او، وقتی وارد کنگره شدیم نه مسافر آداب و معاشرت بلد بود نه خود ما. گر چه ادعا میکردیم که او چیزی بلد نیست و من همهچیز بلدم؛ بنابراین برای اینکه در هرجایی و جایگاهی مؤثر باشم باید آداب آنجا را هم یاد بگیرم.
من در کنگره یاد گرفتم که با اطرافیانم مخصوصاً مسافرم معاشرت درستی داشته باشم. در کنگره با همسفران و افراد لژیون خارج از قوانین کنگره رفتار نکنم. رفتوآمد در بیرون از کنگره نداشته باشم. سیستم کنگره ساختارش به این شکل است که در کنگره تکامل شکل میگیرد ولی در بیرون تخریب ایجاد میکند. مهمترین آداب کنگره در دسترس همهٔ ما هست. چهارده وادی یا قانون کنگره، حرمت آن است و آنقدر این حرمت ارزشمند است که در هر جلسه دوباره خوانده میشود. رعایت همین قوانین را اگر کاربردی کنیم قطعاً مشکلی در زندگی و یا در کنگره ایجاد نخواهد شد.
در مورد ادب و بیادبی، ادب یعنی رعایت حد و اندازهٔ هر چیزی. اگر من اندازهٔ آن را بلد نباشم یعنی از ادب خارجشدهام. ادب یک ارزش اجتماعی، اخلاقی است. یک رفتار سنجیده است که در هر جا و هرکسی باشد میبینیم هالهای از مجذوبیت و محبت وجود دارد.
اگر دقت کنیم میبینم ادب هرکسی بستگی به میزان آگاهی و دانایی و معرفت اوست. بهطورکلی با مهارتهایی که کسب کرده رابطهٔ مستقیم دارد. کسی که دانا و آگاه است هیچوقت بدی و گناه نمیکند. کسی که گناه میکند نادان و جاهل است.
و اما تعادل و بیتعادلی، وضعیتی است که من بتوانم در آن شرایط قرار بگیرم و هر نیرو و یا فشاری که به من وارد میشود حالم بد نشود و از کوره درنروم و حالم بد نشود. ولی این تعادل حدی دارد و باید رعایت شود. انسان مثل سوار و سوارکار است. اگر اسب خوب باشد سوارکار هم خوب است و خوب حرکت میکند. دستور جلسه: آداب معاشرت، ادب بیادبی، تعادل بیتعادلی نوشتهشده به دست همسفر صدیقه بنبست وجود ندارد. یا راه میجوید یا راه میسازد. کسی که ادب را پیشهٔ خود میکند ابراز رسیدن به عقل میکند. در حقیقت عقلش را باور داشته و فرد مطیع کلام میگردد، اصول و تکنیک را یاد میگیرد و به تعادل میرسد. دستور جلسه از سه آیتم آداب و معاشرت، ادب بیادبی و تعادل بیتعادلی تشکیلشده است. ازآنجاییکه انسان یک موجود اجتماعی است، لاجرم نیاز به معاشرت و ارتباط دارد. همانطور که من از رفتار دیگران متأثر میشوم و تغییر پیدا میکنم، دیگران هم از نحوهٔ گفتار و رفتار من اثر میگیرند. پس باید معاشرت بلد باشم. باید تحت شرایط و ضوابط و معیارهایی باشم که آن معاشرت من بتواند سازنده و انسانساز و درنهایت جامعهساز باشد. همهٔ ما زندگی را با مسافران و یا مصرفکنندگان تجربه کردهایم. مصرفکنندهای که مواد به آن نمیرسد، خمار است و حال و حوصله خودش را ندارد. ما هم بدتر از او، وقتی وارد کنگره شدیم نه مسافر آداب و معاشرت بلد بود نه خود ما. گر چه ادعا میکردیم که او چیزی بلد نیست و من همهچیز بلدم؛ بنابراین برای اینکه در هرجایی و جایگاهی مؤثر باشم باید آداب آنجا را هم یاد بگیرم. من در کنگره یاد گرفتم که با اطرافیانم مخصوصاً مسافرم معاشرت درستی داشته باشم. در کنگره با همسفران و افراد لژیون خارج از قوانین کنگره رفتار نکنم. رفتوآمد در بیرون از کنگره نداشته باشم. سیستم کنگره ساختارش به این شکل است که در کنگره تکامل شکل میگیرد ولی در بیرون تخریب ایجاد میکند. مهمترین آداب کنگره در دسترس همهٔ ما هست. چهارده وادی یا قانون کنگره، حرمت آن است و آنقدر این حرمت ارزشمند است که در هر جلسه دوباره خوانده میشود. رعایت همین قوانین را اگر کاربردی کنیم قطعاً مشکلی در زندگی و یا در کنگره ایجاد نخواهد شد. در مورد ادب و بیادبی، ادب یعنی رعایت حد و اندازهٔ هر چیزی. اگر من اندازهٔ آن را بلد نباشم یعنی از ادب خارجشدهام. ادب یک ارزش اجتماعی، اخلاقی است. یک رفتار سنجیده است که در هر جا و هرکسی باشد میبینیم هالهای از مجذوبیت و محبت وجود دارد. اگر دقت کنیم میبینم ادب هرکسی بستگی به میزان آگاهی و دانایی و معرفت اوست. بهطورکلی با مهارتهایی که کسب کرده رابطهٔ مستقیم دارد. کسی که دانا و آگاه است هیچوقت بدی و گناه نمیکند. کسی که گناه میکند نادان و جاهل است؛ و اما تعادل و بیتعادلی، وضعیتی است که من بتوانم در آن شرایط قرار بگیرم و هر نیرو و یا فشاری که به من وارد میشود حالم بد نشود و از کوره درنروم و حالم بد نشود. ولی این تعادل حدی دارد و باید رعایت شود. انسان مثل سوار و سوارکار است. اگر اسب خوب باشد سوارکار هم خوب است و خوب حرکت میکند.
انسان باید درحرکت و آموزشها سیر صعودی داشته باشد. تعادل بر جسم و روان هر دو باشد و در کنار جهانبینی و تفکر به تعادل برسد. همینطور که گفتهشده درمان فوق ترک است و تعادل فوق درمان. پس بسیار مهم است شخصی که ازنظر گفتاری تعادل داشته باشد اما در کردار و رفتارش نامتعادل باشد قطعاً مشکل پیدا میکند اما وقتی مسیر را درست حرکت کند و در جهت قوانین و صراط مستقیم باشد تعادل هم وجود خواهد داشت.
تعادل باید پایدار و با قوام باشد و این تعادل در درون و بیرون مانند ترازو، میزان عمل میکند. اگر خواستهای در من وجود داشته باشد انسان متعادلی خواهم بود که بستگی به دانایی مؤثر من دارد، آنوقت انسان پویا میشود و خواستهاش شکل میگیرد و اشتباهکاری را انجام نمیدهد.
عقل انسان و یا هر فعلی محتاج عقل و یا خود عقل محتاج ادب است. انسان متعادل با آموزش و تجربه به کشف موضوعات میرسد. انسان در یک مقطع از حیات کار خلافی انجام میدهد و از صراط مستقیم خارج میشود و از نیروهای اهریمنی استفاده میکند یا در مسیر ضد ارزشی حرکت میکند و به خواستههایش میرسد و وقتی رسید دیگر سخت از آن دست برمیدارد.
ستونپایههای یک ساختمان، یک انسان تعادل است. اگر سفت و محکم نباشد سست میشود و فرومیریزد. در برنامههای غذایی باید تعادل برقرار باشد. برنامههای غذایی متعادل به همهٔ نیازهای غذایی بدن ما توجه دارد. زندگی متعادل نیز همهٔ نیازهایمان را بهحساب میآورد. در تیتر دستور جلسه شفاف همهچیز را بیان میکند.
دراینارتباط انسان هالهای است از تجربیات، فرهنگ باوری و باورها. ادراک در انسان توسط تعادل به وجود میآید. بهقدری این دستور جلسه زیباست که هر چه توضیح بدهم هنوز کم میآورم. علم کنگره کلیدی است که در دستانمان گذاشتهشده برای باز کردن قفلهای فرسوده. هر دری را که بازکنیم در دیگری در آن وجود دارد.
بنبست وجود ندارد، یا راه میجوید یا راه میسازد. همهٔ مطالب در درون انسان است، باید رعایت شود و از این گنج پنهان به کشفهای زیادی میتوان رسید. انسان تا زمانی که در جهل و تاریکی خود باشد همهٔ خصلتهای خوب را در خود خفته میکند و انسان را به راههای اشتباه و نادرست میبرد. خوشبختانه در کنگره شرایط و بستر فراهم است. باید با سعی و تلاش راهی را انتخاب کنیم که به بنبست نخوریم که با تکرار دوبارهٔ موضوع، دانایی متوقف خواهد شد.
نویسنده: همسفر صدیقه آتشبار
نگارنده: همسفر اشرف
- تعداد بازدید از این مطلب :
303