English Version
English

گزارش لژیون پزشکان پارک طالقانی جمعه 1398/3/31؛ «در کنگره 60 چگونه قدردانی می‌کنیم»

گزارش  لژیون پزشکان پارک طالقانی جمعه 1398/3/31؛ «در کنگره 60 چگونه قدردانی می‌کنیم»

امروز جلسه سوم از دور هفدهم سری کارگاههای آموزشی کنگره 60 مخصوص لژیون پزشکان در پارک طالقانی با دستور جلسه «در کنگره 60 چگونه قدردانی می‌کنیم» با استادی دکتر مسعود و نگهبانی جناب مهندس دژاکام و دبیری دکتر محمدعلی در روز جمعه مورخ 98/3/31 رأس ساعت 8 صبح آغاز بکار نمود.

سخنان استاد:

سلام دوستان دکتر مسعود هستم یک همسفر:

دستور جلسه «چگونه در کنگره 60 قدردانی می‌کنیم؟» است؛ که خوب درعین‌حالی که فکر می‌کنیم برایمان خیلی روشن است، خیلی عمیق و جالب است و دیگر سی دی «پایه» است که استاد امین صحبت می‌کردند که اتفاقاً من با دقت گوش کردم و در آن نکات خیلی جالبی بود. در مورد دستور جلسه که «در کنگره چگونه باید قدردانی کنیم» آقای مهندس آماری را می‌دهند در مورد میزان مراجعین و تحصیلات مراجعین در طی سال‌ها، از سال 1386 که شروع می‌کنند، مشخص می‌شود که سال‌به‌سال درصد مراجعین تحصیل‌کرده به کنگره 60 در حال افزایش است. این نشان می‌دهد که انسان‌های تحصیل‌کرده که 8/0 درصد آن‌ها که در یک سال در کنگره وارد شدند فقط دکتر بودند و مابقی فوق‌لیسانس و لیسانس و دیگر مدارج بودند و این را ما به‌عنوان یک نقطه برجسته باید به‌حساب بیاوریم که به یک مکان امن وارد شده‌اند، مخصوصاً افراد تحصیل‌کرده، یک مقدار شکاک و حساس هستند نسبت به یک محیط که می‌خواهند برای درمان بروند و روشی که می‌خواهند درمان بشوند و این نشان می‌دهد که افراد تحصیل‌کرده بیشتر جذب کنگره شده‌اند.

نکته دیگر که جناب مهندس در سی دی بحث می‌کنند، راجع به سختی‌های روزهای اول که موتورسیکلت‌ها چه مشکلاتی را به وجود آورده بودند. مراجعین چطور رفتار می‌کردند، در پایان آن، یک بحث جالبی می‌فرمایند که: انسان‌ها فراموش‌کار هستند و می‌فرمایند که ازنظر علم فیزیولوژی تمام اعضایی که در بدن خودمان داریم هرکدام یک وظیفه مهم دارند، این‌ها تا زمانی که بیمار نشوند و مشکلی برایشان پیش نیاید و درد نکشند، قابل احساس نیستند؛ یعنی آدم‌هایی هستند که نودوپنج سال سن دارند و بپرسید قلب او کجا قرار دارد نمی‌داند چون هیچ‌گاه دچار درد قلبی نشده است. خیلی از ماها اعضای بدنمان را فراموش می‌کنیم تا کلیه‌مان درد نگرید آن را احساس نخواهیم کرد؛ و ایشان در آخر باظرافت، این نتیجه را می‌گیرند که ما اینجا در کنگره دورهم جمع شده‌ایم و یک مکان امنی داریم، یک راهنمای مجانی داریم، یک شیوه درمانی داریم که روزبه‌روز دارد بهتر می‌شود. ایشان می‌فرمایند که تمام این امکانات هست؛ آیا ما قدر می‌دانیم؟ نمی‌دانیم؛ مگر اینکه یک‌وقت این امکانات از ما گرفته شود. بچه‌های اسلامشهر می‌گویند اگر ما سقف نداشتیم کجا می‌خواستیم این آموزش‌ها را بگیریم، یا باید می‌رفتیم گوشه پارک، یا در مکانی دیگر ... اما در یک مکان امن در کنگره 60 نشسته‌ایم و ایشان اعتقاد دارند این امکاناتی که فراهم شده است، آن نعمت‌هایی است که ما باید قدر آن‌ها را بدانیم، دانستن قدر هم فقط به تشکر زبانی نیست. ما باید به‌درستی از امکانات خود استفاده کنیم. ما الآن نمی‌دانیم قلب کجاست چون قلب ما درد نگرفته است اما باید این‌قدر دانش داشته باشیم که این قلب را سالم نگه‌داریم و خیلی چیزهای دیگر؛ درنتیجه شکرگزاری، شکرگزاری عملی است، یک شکرگزاری قلبی، یک شکرگزاری درونی است.

در مورد سی دی «پایه» استاد امین هم؛ ایشان به این نتیجه می‌رسند که پایه آموزش خیلی مهم است، ما باید درباره خیلی از چیزها باید آموزش بگیریم، اما آموزش باید درست باشد، آموزش‌دهنده هم باید درست باشد، آموزش‌گیرنده هم باید بداند که چه می‌خواهد یاد بگیرد؛ اما یک نکته خیلی جالبی در گفته‌های ایشان هست، ایشان می‌فرمایند که: «برای آموزش خوب دیدن باید سؤال کرد » من که تدریس می‌کنم به دانشجویان می‌گویم سؤالی دارید بپرسید، گاهی اوقات که سکوت می‌کنند، به آن‌ها می‌گویم یا من نفهمیده‌ام چه گفته‌ام، یا شما متوجه نشدید من چه گفته‌ام، یا همه شما می‌دانید، یا نقصی در کار ما هست، باید سؤال کرد تا رشد کرد و آموزش دید. باید منیت را گذاشت کنار و سؤال کرد. سؤال کردن جسارت می‌خواهد، باید شهامت داشته باشد، چون سؤال کردن یک نوع اظهار ضعف و ندانستن است؛ و این جسارت می‌خواهند که یک انسان قبول کند که من نمی‌دانم و خیلی از ما نمی‌خواهیم که ندانستن خودمان را اعلام کنیم و به‌طرف آموزش و یادگیری برویم، دچار کبر می‌شویم، دچار غرور می‌شویم و ایشان وارد داستان خلقت آدم می‌شوند و می‌رسند به آنجایی که خداوند به ابلیس می‌گوید سجده کن و ابلیس اطاعت نمی‌کند و می‌گوید، من از آتش هستم، اما او از خاک است من چگونه به او سجده کنم. من بالاتر هستم؛ کسی که سؤال نمی‌کند، احساس می‌کند که بالاتر است، احساس می‌کند، همه‌چیز را می‌داند، احساس می‌کند، نیازی ندارد کسی به او چیزی یاد بدهد و کمک کند و آنجا خداوند به شیطان می‌گوید تو کبر ورزیدی و غرور بی‌جا داشتی و بعد این کبر و تکبر تو تبدیل به شرک خواهد شد.

ما نتیجه‌ای که از این سی دی می‌گیریم اینکه وقتی چیزی را نمی‌دانیم سؤال کنیم، بلد نیستیم سؤال کنیم، همه سعی کنیم از این تکبر بیرون بیاییم، سؤال کنیم و تلاش کنیم روزبه‌روز روبه رشد پیش برویم. این خود یک نوع شکرگزاری است، ما من شکر می‌کنم خداوند را که به من آرامش و تفکر درست عطا فرموده که ندانسته‌هایم را سؤال کنم و آن‌ها را تبدیل به دانسته‌هایم کنم. من باید خدا را شکر کنم به خاطر امکاناتی که هست، من خداوند را شکر می‌کنم که یک روشی را جلوی پای من گذاشتند که من بتوانم به دیگران خدمت کنم. من یک سوءاستفاده می‌کنم، با اجازه آقای مهندس چون بچه‌ها دیروز آزمون داشتند، امروز یک اتوبوس گرفتیم، خانواده‌ها را فرستادیم پیک‌نیک یک‌روزه و اینکه این خانواده‌ها دورهم جمع شوند چیزی است که در هیچ روش درمانی در هیچ کجای دنیا نیست، جاهای دیگر داد و قال است ولی در اینجا محبت حاکم است، من بابت تمام این‌ها خداوند را شکر می‌کنم، بابت اینکه تا دیروز آدم متکبری بودم، جواب کسی را نمی‌دادم، اما امروز تلاش می‌کنم، خواهش می‌کنم که یک اتوبوس بگیرم که خانواده‌ها را برای یک روز خوشحال کنم، این‌ها همه برای من جای شکرگزاری دارد. امیدوارم که ما همه بتوانیم شکرگزاران واقعی باشیم از این تکبر بیاییم پایین و خیلی چیزهایی را که نمی‌دانیم سعی کنیم یاد بگیریم. از اینکه به من فرصت خدمت‌گزاری دادید ممنون هستم.

سلام دوستان دکتر ندا هستم همسفر:

 در مورد دستور جلسه؛ برای من خیلی جالب بود که آقای مهندس آماری که می‌دهند: در طی یکی، دو سال تعداد تحصیل کنندگان که به کنگره مراجعه کردند بیشتر شدند و از یک آمار پنجاه‌درصد زیر دیپلم و پنجاه‌درصد بالای دیپلم سالانه حدود ده، پانزده درصد به سطح تحصیلاتشان اضافه می‌شود و به مقاطع لیسانس و بالاتر می‌رسند. آقای مهندس اشاره کردند به آکادمی و ساختمان‌هایی که برای جلسات کنگره در نظر گرفته بودند، موضوعی که برای من جالب بود اینکه، مسائل جانبی‌اش را خیلی رعایت کرده بودند، مثلاً دیده بودند کسانی که با موتور می‌آیند موتورسیکلت‌هایی که آنجا پارک می‌شود، ممکن است مزاحمت برای همسایه‌ها ایجاد کند. یا موقع ورود و خروج تـأکید کرده بودند که به شکل دسته‌ای وارد و خارج نشوند. در کوچه و خیابان جمع نشوند که همسایگان شاکی خصوصی نشوند و خیلی جزئیات دیگر که ما خیلی خودمان به آن توجه نمی‌کنیم و نتیجه این جزئیات نگری این بوده که شعب کنگره زیاد شده است. سؤال و جواب‌هایی که در این سی دی راجع به چگونگی مصرف جیره تریاک می‌پرسیدند که چگونه مصرف کنند و دراین‌بین کسی پرسید که پروژه شربت OT چه شد، آقای مهندس فرمودن از وزارت بهداشت قولش را گرفتند که O.T را تولید کنند؛ و خدا را شکر این رؤیا به حقیقت پیوسته و الآن خیلی راحت همه آن را به‌عنوان داروی شفابخش O.T معرفی می‌کنند و آقای مهندس با جدیت و تلاش و پیگیری و کمک همکارانشان به موفقیتی که امروز ما می‌بینیم دست پیدا کردند و این جای قدردانی دارد برای خانواده‌هایی که مسافرانی دارند و به درمان قطعی می‌رسند؛ و جای قدردانی دارد برای ما پزشکانی که در این مسیر قرار گرفتیم و می‌توانیم از این سیستم استفاده کنیم. ممنون.

سلام دوستان دکتر محمد هستم یک همسفر:

اولین باری که من بحث O.T را شنیدم، معاون بهزیستی استان تهران بودم، آن‌وقت‌ها کرج با استان تهران یکی بود. داروی متادون و بوپره نورفین در مراکز ما پخش می‌شد، گفتند یک داروی جدید به اسم تنتور هم می‌خواهد بیاید، گفتم آن چیست، گفتند همان تریاک است که حل‌شده است در آب و الکل، گفتم خوب چه فرقی می‌کند، من یکی از مخالفانش بودم، آخر طوری شد که من حاضر نشدم این را در تهران راه بیندازم، قبول کردم در مرکزی در کرج این کار انجام شود و بعد هم با اکراه این کار را کردم. یادم هست که اولین شیشه O.T را همراه خودم برداشتم، یک شیشه مثل شیشه سرم بود، شیشه خیلی بزرگی بود و بعد بردم در آزمایشگاه پزشکی قانونی که ببینم ترکیباتش چه هست. تا اینکه گذشت، من خودم کلینیک زدم و از بهزیستی آمدم پزشکی قانونی، رسید به‌جایی که با آقای مهندس رفاقتی پیدا کردیم بااین‌حال یکی از دوستان گفت نمی‌خواهی سهمیه شربت تریاک خود را بیاوری گفتم نه من اعتقادی ندارم. گفتم یعنی چه که ما تریاک را می‌دهیم تازه ده درصد هم داخل آن الکل دارد (دوستان بدانند که این ده درصد الکل وابسته نمی‌کند) همیشه پیش خودم می‌گفتم یعنی چه ما داریم تریاک را می‌گیریم، با این روش دوباره تریاک را می‌دهیم، گذشت تا اینکه من خودم شروع کردم به درمان و اولین بار که سهمیه شربت O.T را گرفتم، چند نفر را گذاشتم روی درمان با دوز ده سی‌سی و دیدم که دوباره همان مشکلی که با متادون داشتم، پیش آمد و یک سی‌سی نمی‌شد آن‌ها را از دوز ده سی‌سی پایین آورد تا اینکه اولین مریض‌هایی که آقای مهندس معرفی کردند از کنگره و این‌ها آمدند و شربت تریاک را می‌دادند و خیلی جالب بود بیماری که من خودم با ده سی‌سی درمان می‌کردم یک سی‌سی هم کم نکرده بود؛ اما بیمارانی که از طرف کنگره درمان می‌شدند از ده سی‌سی به نیم سی‌سی رسیده بودند و اینجا بود که من متوجه شدم که واقعاً تحت درمان قرار می‌گیرند؛ و سیستم جالبی است که آقای مهندس با یک تفکر آن را آغاز کردند و امثال بنده را در وزارت بهداشت متقاعد کردند که شربت تریاک را تولید کنند و وارد سیستم درمان کنند. از خیلی مراحل سخت عبور کردند، مدیرانی که خیلی آگاهی ندارند نسبت به این سیستم خیلی سخت است با آن‌ها کار کردن، اما ایشان این سختی‌ها را به جان خریدند و الحمدالله جواب داد و خروجی‌های بسیاری دارد و بیش از بیست سال است که افراد مصرف‌کننده بی‌شماری درمان شده و می‌شوند. من می‌خواستم بازهم تشکر کنم از زحمات بسیار ایشان. ممنون.

سلام دوستان نازنین هستم همسفر:

صحبت‌های آقای دکتر من را یاد خاطره خودم انداخت؛ زمانی که در سال 91 شروع به کار کردم، آن‌وقت که جلسات کمیته درمان در وزارت بهداشت برگزار می‌شد، یادم هست که اعلام می‌کردند، انبار کارخانه‌ها پر از تنتور است و استقبال نمی‌شود و این معضل شده بود و دستور داده بودند که این تنتور پخش شود در مراکز ولی استقبالی نمی‌شد، در یک روند یکی‌دوساله من فکر می‌کنم که ما با یک استقبال گسترده روبه‌رو شدیم، طوری که در جلسات گفته می‌شد، که انبارهایشان دارد خالی می‌شود و من مصداق این قضیه را زمانی دیدم که خودم کلینیک زدم و یک دوره هفت، هشت‌ماهه من توانستم بیست مریض را جذب کنم و در همکاری که با کنگره 60 داشتم، تفاوت درمان افرادی که در کنگره 60 درمان می‌شدند با بیمارانی که خودبه‌خود وارد مرکز می‌شدند را می‌دیدم. من چقدر تلاش می‌کردم آن‌ها را روی متادون نگه دارم، ولی بیماران کنگره و باور و نظم آن‌ها مرا تشویق کرد تا از سیستم کنگره به‌عنوان روش درمان استفاده کنم و از این بابت می‌خواهم تشکر کنم از آقای مهندس. البته قدردانی جزء مهارت‌های ارتباطی است؛ یعنی اینکه ما یکسری اصولی داریم تا از آن سیستم قدردانی کنیم، اینکه چه تأثیری آن سیستم در کار ما گذاشته و چه احساسات مثبتی را از این قضیه تجربه کرده‌ایم و چه تغییری در روند کار ما ایجادشده است. البته قدردانی غیرازاینکه بحث کلامی دارد، بحث‌های عملی هست و من فکر می‌کنم در ادامه خود ایشان شفاف به آن اشاره خواهید کرد. ممنون.

سلام دوستان دکتر شهرام هستم یک همسفر:

فکر می‌کنم که این روزها بیشتر احتیاج داشته باشیم کنار هم باشیم که چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار تا وقتی‌که مشکلی برای ما پیش نیاید خیلی از مسائل را متوجه نمی‌شویم. دقت خود را بیشتر کنیم نسبت به آدم‌های دوروبرمان، حتی نسبت به مسائل کوچک، به بقیه توجه کنیم، محبت‌هایمان را بیشتر کنیم. در رابطه با O.T خیلی سؤال‌ها مطرح‌شده که خیلی از سؤال‌ها سؤال‌های پایه‌ای بودند که هیچ‌وقت کهنه نمی‌شوند و هنوز هم که افراد وارد کلینیک می‌شوند در رابطه با مسائل جنسی صحبت می‌کنند و راجع به مسائل دیگر. راجع به کنگره و O.T می‌خواهم بگویم که من یک بخش نه خیلی بزرگ داستان کنگره را O.T می‌بینم، یعنی O.T یک قسمتی از درمان است و به این شکی نیست، یک‌بخشی دیگر که شاید ما در بعضی کلینیک‌ها برای جذب بیمار، برای سیستم درمان و کاهش درمان نداریم، مسائلی است که در کنگره باید به آن دقت کنیم، راهنمایی‌های استاد و استفاده از گروه همسان، من فکر می‌کنم این‌ها خیلی خیلی مهم است در کنار مسائل O.T ممنون.

سلام دوستان سحر هستم یک همسفر:

من یک تجربه شخصی داشتم که می‌خواهم مطرح کنم، من از سال نودویک که به‌عنوان روانشناس وارد کلینیک شدم، همه بیشتر دوست داشتند که متادون مصرف کنند و خیلی از بیماران اصلاً O.T را قبول نداشتند؛ اما الآن می‌بینیم رفته‌رفته بیماران خود کلینیک اصلاً دیگر متادون را قبول ندارند و می‌خواهند از O.T به‌عنوان داروی درمان استفاده کنند. ممنون.

سلام دوستان دکتر محمد هستم یک همسفر:

قدردانی اگر به‌صورت کلامی و عملی بخواهد ابراز شود یک مطلب است، اما اگر یک سیستم وجود دارد یا یک‌روالی وجود دارد، تبعیت از آن روال می‌شود گفت یک قدردانی است. من دیدم دوستانی که در ابتدای ورود به مراکز، مراجعه می‌کنند، می‌بینیم افرادی که از کنگره می‌آیند و آموزش‌های کنگره را می‌بینند، رفتارهایی که از آن‌ها سر می‌زند، بسیار متفاوت است. بسیار مهم است که برنامه‌ریزی داشته باشیم و تکلیف خودمان را بدانیم. دوستانی که برای دریافت برگه رهایی خودشان می‌آیند، جعبه شیرینی می‌آورند، اینکه سیستمی وجود دارد و شما از لحظه ورود برنامه دارید و دوستان از آن تبعیت می‌کنند و خروج از این سیستم با درمان قطعی است، خیلی ارزشمند است و روشی که در کنگره برای قدردانی وجود دارد خیلی جالب است که به‌صورت پاکت می‌باشد. ممنون.

 سلام دوستان الهام هستم یک همسفر:

ما هفته گذشته یک راهنما دعوت کرده بودیم، می‌گفتند که کنگره 60 ماهیانه به ما دو تا سه میلیون تومان حقوق می‌دهد، می‌گفتند که زمانی که من مصرف‌کننده بودم، چیزی حدود دو تا سه میلیون هزینه خودم بود، موادی که مصرف می‌کردم و نیز سیگاری که می‌کشیدم و رفتارهایی که در کنار آن داشتم، ولی حالا که با ورود به کنگره درمان شده‌ام، ازنظر مالی دو سه میلیون برای من صرفه مالی داشته است. این یک بخشی از خدماتی هست که کنگره می‌دهد، در قبال خدماتی که ما هفته‌ای نه ساعت داریم آموزش‌های روانشناسی و رفتاردرمانی را می‌دهیم به فرد بیمار، دوستان روانشناس اینجا حضور دارند و می‌دانند، همه هزینه‌ها برای یک ساعت مشاوره روانشناسی حدود صد تا صد و پنجاه‌هزار تومان است، اما این خدمات به‌طور رایگان در طول سفر اول که یازده ماه است و برای سفر دوم ما افرادی را می‌بینیم که 5 سال حداقل در کنگره حضور دارند و این خدمات را می‌گیرند و آقای مهندس پارسال اعلام کردند که هزینه درمان هر نفر در طول یازده ماه چیزی حدود هفده میلیون تومان می‌شود، حالا من وارد این سیستم شده‌ام به‌عنوان مسافر و به‌عنوان همسفر، حالا چگونه قدردانی کردن خیلی مهم است، من فکر می‌کنم با همان زبان پاکت هرچقدر هم که به‌سختی بیافتیم خیلی قشنگ می‌شود تا قدردانی کنیم از کسانی که به ما به‌طور رایگان خدمت می‌کنند در این شرایط بد اقتصادی که هیچ‌کس در بیرون از کنگره قدمی به‌طور رایگان برای ما برنمی‌دارد، اما این قدم‌ها در کنگره به‌رایگان برداشته می‌شود، هرچقدر که می‌توانیم قدردانی کنیم در جهت اهداف کنگره 60 در جهت کارهای تحقیقاتی و رساندن پیام کنگره 60 به نظرم باید تمام اعضای کنگره 60 مشارکت کنند. ممنون.

جناب مهندس 

سلام دوستان حسین هستم مسافر:

امیدوارم حالتان خوب باشد، حال من هم خوب است. این سی دی که عزیزان گوش دادند برای یازده سال پیش است. روزهای چهارشنبه هر هفته، گزارش جلسه  در سایت بصورت فایل صوتی هست، اگر در سایت کنگره بروید فایل صوتی صحبت‌های چهارشنبه هست می‌توانید گوش بدهید که در رابطه با چه صحبت شده. دومرتبه یاد دیالوگ بهروز وثوقی افتادم در فیلم گوزن‌ها یا گو-زن ها، گو-زن تیغی است که با آن خشخاش را خراش می‌دهند که شیره تریاک می‌آید، به آن‌ها می‌گویند گو- زن. خوب در آن فیلم بهروز وثوقی یک لات و چاقوکش بود، می‌گفت من چشم‌باز کردم در محله خراب به دنیا آمدم، هم‌بازی‌هایم، معلم‌هایم، هم سن و سال‌های خودم این مدلی بودند و من این‌ها را آموزش دیدم؛ شما چیز خوبی به من آموزش دادید که من یاد بگیرم؟! آیا شما زبان فرانسه را به من یاد دادید که من یاد نگرفتم؟! آیا پیانو به من یاد دادید من یاد نگرفتم؟! آیا شنا به من یاد دادید من یاد نگرفتم؟! آیا زبان انگلیسی را به من یاد دادید من یاد نگرفتم؟! خوب می‌خواهد چه دربیاید؟! این مسئله در کل اجتماع ما صادق است؛ ما کاری به کنگره نداریم، آیا به ما چیزی یاد داده‌اند که ما عمل کنیم؟! هیچ‌چیز بلد نیستیم؛ اکثراً آموزش ندیده‌ایم. حتی یک قدردانی بلد نیستیم. صد نیکی در حق ما انجام بدهند یک بدی کنند، فوراً چپ می‌شویم. اصلاً خیلی چیزها را بلد نیستیم.

 ما باید قدردانی را یاد بگیریم؛ کنگره به ما یاد می‌دهد چگونه قدردانی کنیم. هفته معلم است تمام ایران کسی معلم را تحویل نمی‌گیرد، خیلی کار کنیم یک تبریک بگوییم، روزت مبارک، یا یک شاخه گل بدهند. روز معلم بود، امین، پسر من یک دسته‌گل گرفته بود با یک ادوکلن، برده بود به استادش داده بود، استادش تعجب کرده بود که این یعنی چه، گفته بود استاد هفته معلم است. خوب دیگران به ما محبت می‌کنند ما چگونه باید قدردانی کنیم. چون ما در کنگره 60 محبت کردن به دیگران و قدردانی را یاد دادیم و آن‌ها یاد گرفتند، امروز کنگره 60، کنگره 60 شده است. ماه رمضان تمام روزها در کنگره 60 افطاری دادند، نه از دولت کمک گرفتیم، نه از خیرین کمک گرفتیم، خود افراد کنگره مشارکت کردند، پایان ماه مبارک رمضان را حساب کنیم، نزدیک شاید هشت‌صد، نه‌صد میلیون تومان پول هم اضافه آوردیم. هفته‌ای شاید، سیصد، چهارصد، پانصد میلیون تومان هر هفته می‌گذرد که من چک امضاء می‌کنم. چون به آن‌ها یاد دادیم که این‌همه آمدند در کنگره 60 به‌رایگان درمان شدند، او هم به کنگره خدمت کند، او هم یاد گرفته که چگونه باید شکر گذار باشد، چگونه باید تلافی کند، وقتی درست یاد گرفت؛ یک‌دفعه پنجاه میلیون تومان چک می‌کشد می‌دهد به‌حساب زمین کنگره. به‌حساب من نه به‌حساب کنگره؛ بنابراین از بیرون نیازی به کمک ندارد. از داخل هم سعی می‌کند، اسپانسر خیلی قسمت‌ها و خیلی جاها بشود اگر لازم باشد. به خاطر این است که قدردانی و تشکر کردن را به آن‌ها یاد داده‌ایم. آیا انسان‌هایی که به ما خدمت می‌کنند، ما یاد گرفته‌ایم قدردانی کنیم، یک پیاله چایی جلوی ما می‌گذارند بگوییم، دستت درد نکند، این‌ها را متأسفانه یاد نگرفته‌ایم، آیا یاد گرفته‌ایم بالا و پائین و سبک، سنگین بکنیم؛ محسنات چقدر بوده، خوبی‌ها چقدر بوده، بدی‌ها چقدر بوده است. یک زوج یک‌عمر باهم زندگی کرده‌اند سر یک مسئله کوچک فوراً با همدیگر دشمن خونی می‌شوند. خوب سبک، سنگین کن ببین علت چی هست، چند تا به چند تا.

در امتحان کمک راهنمایی کنگره 60 بیش از چهار هزار و پانصد نفر شرکت کرده‌اند. داوطلب برای کمک راهنمایی، البته، برای کنکور که شما امتحان می‌دهید می‌خواهید وارد دانشگاه شوید و تحصیل را شروع کنید؛ ولی در کنگره 60 امتحانی که شما می‌دهید یعنی شما درست تمام شد، شما یک سری آموزش‌هایی را گرفتی، الآن می‌شوی کمک راهنما. چهار هزار و پانصد نفر، رقمی است در سرتاسر کشور در چهل، پنجاه نقطه ما آزمون برگزار کردیم. یک اتفاقاتی دارد در مورد اعتیاد و در مورد سایر بیماری‌ها در ایران، در کنگره 60 می‌افتد که هنوز هیچ‌کس متوجه نشده است. این چهار هزار و پانصد نفر، هفتاد، هشتاد درصدش مصرف‌کنندگان مواد مخدر بودند. سی درصد آن‌ها اعضای خانواده آن‌ها بودند. آزمون صدوبیست سؤال دارد، 60 سؤال فنی دارد و 60 سؤال جهان‌بینی، می‌آورند می‌دهند به شما نگاه کنید، بررسی کنید، آن‌هایی که آمدند در کنگره 60 و امتحان دادند، مثل، محمدعلی، خانم اعظم و بعضی از بچه‌ها که پزشک هستند، این‌ها فهمیدند که چه خبر است. فهمیدند که مسائل علمی چقدر حساب‌شده است.

الآن دارند تحقیقات گسترده‌ای را انجام می‌دهند، یکی که دکتر مسعود انجام داد، 6/88% ماندگاری در درمان اعتیاد بعد از بیست و دو ماه! دکتر مکری و دکتر محمدی ناظران این قضیه بودند. این کجا است؟ دو درصد هم در دنیا نیست، الآن آزمایش‌هایی ما داده‌ایم روی بیان ژن؛ دخترم با چند تن از متخصصان دیگر در حال انجام هستند، بیان ژن را به‌کل تغییر داده است؛ که در بدو ورود به کنگره 60 بیان ژن چه بوده، بعد از شش ماه چه شده، چندین درصد تغییرات کلی کرده است. این تحقیق شامل بیماری‌های دیگر هم می‌شود. داریم به‌طور مرتب تحقیق می‌کنیم، دارد تحقیقات گسترده‌ای انجام می‌شود، یعنی انقلاب و دگرگونی در قسمت اعتیاد و سایر بیماری‌ها؛ مثل بیماری‌های لاعلاج، موضوع شربت تریاک و O.T و این‌ها نیست؛ موضوع یک داستان خیلی خیلی پیشرفته‌تر از آن است. خوب این‌ها را بتوانیم یاد بگیریم، بتوانیم عمل کنیم، با 88% ماندگاری در درمان اعتیاد با حال خوب، نه وسوسه، نه هیچ‌چیز، برویم این‌ها را مطالعه کنیم، بررسی کنیم، هم مسائل فیزیولوژی در نظر گرفته‌شده، هم مسائل روان‌شناختی در نظر گرفته‌شده، هم مسائل اجتماعی در نظر گرفته شده است. خوب همین‌طور هر جمعه می‌آییم اینجا، اینجا کلی مسائل علمی می‌تواند مطرح شود، حالا مسئله اینجاست که چقدر ما برداشت کنیم، چقدر برداشت نکنیم.

ما به فرد یاد می‌دهیم که شما دارید می‌آیید کنگره، راهنما برای شما مجانی است، اتاق مجانی، برق مجانی، اگر در نظر بگیرید همه‌چیز برای شما مجانی است. اگر بخواهیم حساب کنیم، هفده تا بیست میلیون تومان هزینه درمانت در طول یک سال می‌شود، این را به شخص می‌گوییم، خیلی محترمانه، خیلی حساب‌شده، افرادی که در کنگره 60 بیش از سه هزار نفر دارند خدمت می‌کنند به‌صورت رایگان، باید از این‌ها قدردانی کنید، قدردانی هرروز هم نیست، در سال ما یک هفته داریم؛ هفته راهنما، رهجوها در طول آن هفته اجازه دارند از راهنمایشان قدردانی کنند، یک هفته داریم هفته مرزبان که می‌توانند از مرزبانان قدردانی کنند. یک هفته داریم هفته همسفر که یک مسافر باید از همسفرش قدردانی کند، از همسرش قدردانی کند، حتماً باید برای همسرش کادو بگیرد، کادو باید حتماً یا پول باشد، یا طلا این دوتا باید باشد، جدی دارم می‌گویم. هفته راهنما باید حتماً باید در پاکتشان پول بگذارند، حالا ممکن است چهار، پنج‌تا پنجاه‌تومانی بگذارد، بیست هزار تومان بگذارد، ده هزار تومان بگذارد، یک هزارتومانی بگذارد با یک نامه که تشکر و قدردانی خودش را انجام بدهد، چون این تشکر و قدردانی‌ها که انجام می‌گیرد، نیروها همیشه شارژ هستند، می‌دانند که قدر زحمات آن‌ها را می‌دانند، چون آدم دوست دارد دیده شود، وقتی آدم زحمت می‌کشد و زحمت او دیده می‌شود دوست دارد که دیگران ببینند، اگر یک غذای خیلی خوبی درست می‌کند و دیگران می‌خورند، دوست دارد که بگویند خوب بود، خوشمزه بود، دوست دارد، تأییدش کنند؛ بنابراین در کنگره تقدیر و تشکر فقط با یک پاکت پول است، حالا بسته به وضعیت شخص، مهم نیست.

یکی از رسوم خیلی بد که جاافتاده و خیلی مسخره است، اینکه خدا نکند، کسی از اعضای خانواده‌اش کسی فوت کند، بلد نیستیم چگونه از او قدردانی کنیم. یا می‌دهیم یک آگهی بنویسند مجلس ختم در صفحه اول، یا بنر می‌زنیم، یا گل می‌گیریم دو میلیون، یا سه میلیون، به طرف می‌گویند، همسرت، پدرت، ... فوت کرد، ممکن است هیچ پولی نداشته باشد، آمبولانس می‌آید پول می‌خواهد، کفن‌ودفن پول می‌خواهد، آخوند نماز میت می‌خواند پول می‌خواهد، ختم او پول می‌خواهد، قبر او پول می‌خواهد، سنگ‌قبر پول می‌خواهد، ختم او پول می‌خواهد، مسجد پول می‌خواهد، از کجا بیاورد، یکسری باز از شهرستان می‌آیند، صبحانه می‌خواهند، نهار می‌خواهند، فقط هم می‌خواهند باگل، بنر، آگهی در مجله و روزنامه همدردی کنند؛ در کنگره 60 این رسم مسخره را انجام نمی‌دهیم، ما به بچه‌ها یاد می‌دهیم که هر کس می‌رود مجلس ختم یک پاکت بدهد. به‌جایی که گل بدهد، بنر را بزند، در همشهری پانصدهزارتومان آگهی بزند، پانصد هزار تومان را می‌گذارد در پاکت به خود طرف می‌دهد، لااقل هزینه‌هایش درمی‌آید.

یکسری چیزها هست که ما در کنگره 60 آموزش می‌دهیم. گفتن اینکه زبانم قاصر است و ... با حرف که خیلی خوب می‌شود؛ یکی بالای سر سگش گریه می‌کرد، دیگری گفت چرا گریه می‌کنی، گفت سگم دارد از گرسنگی می‌میرد، گفت با خودت چه داری گفت نان، گفت خوب بده بخورد تا نمیرد، گفت نمی‌توانم نانم را به سگم بدهم ولی گریه می‌توانم بکنم. حالا حکایت کار ما هم همین است، کسی فوت کرده گریه می‌توانیم بکنیم، شیون می‌توانیم کنیم اما نمی‌توانیم پولی را در پاکت بدهیم. این هست که ما این را آموزش می‌دهیم. می‌بینیم که هفته راهنما که شد، برای یک راهنما ممکن است، دو میلیون، سه میلیون، پنج میلیون پول بیاید برایش؛ آن‌هم خودش می‌فهمد که چقدر ارزشمند است، ما الآن حقوق در کنگره 60 نمی‌دهیم و مدرکی هم نمی‌دهیم و این‌قدر هم داوطلب داریم. چهار هزار و پانصد نفر و این‌ها کاملاً مسائل را بلد هستند. ما همه‌چیز را در کنگره 60 داریم آموزش می‌دهیم: آداب معاشرت که چگونه غذا بخورید، چگونه قدردانی کنید، چگونه شکرگزاری کنید، چگونه با آقایان صحبت کنید، چگونه با خانم‌ها صحبت کنید، باید ورزش جزء سیستمت باشد، الآن هم که کنگره دارد روی چاقی کار می‌کند که مواظب خودشان باشند، چون یک بیماری سیگار است که خیلی‌ها می‌میرند در اثر مصرف سیگار و یکی دیگر بیماری چاقی است که افراد حتماً باید ورزش لازم را انجام دهند و به وزنشان توجه ویژه کنند، این کل مقوله‌ای بود که داریم در کنگره مطرح می‌کنیم؛ و قدردانی کردن را داریم به افراد آموزش می‌دهیم که چگونه قدردانی کنند، هم در کنگره هم در بیرون از کنگره، از معلم‌هایشان، مربی‌هایشان، از اساتیدشان؛ «إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ» کسی هست که معلم خودش را پنهان می‌کند؛ این‌قدر استاد زحمت می‌کشد تا انسان چیزی یا بگیرید اما اصلاً ارزشی برای استاد خود قائل نیستند. باید ارزش بگذارند. این‌قدر رهجو در کنگره 60 به استادش احترام می‌گذارد که حد ندارد. امکان ندارد جلوی استادش یک حرف بی‌ربط بزند، امکان ندارد جلوی پای استادش بلند نشود. به او آموزش دادیم؛ خیلی از اعضای کنگره 60 به راهنماهایشان احترام می‌گذارند. امیدوارم که این را یاد بگیریم.

به شما توصیه‌ای که دارم؛ آن‌هایی که عاشق علم و دانش هستند، مسئله کنگره 60 را، مسئله تحقیقات کنگره 60 را، مسئله علم کنگره 60 را خوب دقت کنید، خوب در نظر بگیریم، باید برویم به جهاتی که از نظر ژنی، از نظر تصویربرداری مغزی، از نظر مسائلی که می‌آید برای ما مشخص می‌کند که شما این دارو را دادید، در پرتو مصرف این دارو چه اتفاقی افتاده است. ما روی بیان ژن آمده‌ایم از مصرف‌کنندگان آزمایش خون گرفتیم، نزدیک بیست میلیون تومان کیت‌های آزمایشگاهی شده است و شش ماه بعد از همان شخص برای تغییر بیان ژن اش دوباره آزمایش خون گرفتیم. از همسفران هم که مصرف نمی‌کنند هم آزمایش گرفتیم و دیدیم که بعد از شش ماه چقدر تغییر کرده، در اثر D.S.T تغییر کرده است و جهان‌بینی و این آموزش‌های به‌طورکلی، خوب این پایه‌ای است برای دیگر بیماری‌ها به‌هرحال امیدوارم آن‌هایی که علاقه‌مند به علم هستند، این قضیه را بیشتر جدی بگیرند. و مهم‌تر از همه اینکه ما باید صورت‌مسئله اعتیاد را بفهمیم، اگر ما صورت‌مسئله اعتیاد را بفهمیم متوجه می‌شویم که چه جواب می‌دهد و چه جواب نمی‌دهد، اگر این سقف سوله خراب باشد و دیوارها ترک داشته باشند شما با حرف نمی‌توانید ترک ساختمان را بگیرید. تمام پیامبران بزرگ و خود خداوند هم ناعوذبالله بیاید، وقتی سقف دارد آب می‌ریزد، پیامبران هم با حرف نمی‌توانند ترک سقف را بگیرند مگر اینکه معجزه کنند. علمای دنیا را بیاورید نمی‌توانند با حرف ترک را بگیرند، قیر داغ می‌خواهد تا ترک را بگیرند. بعضی از بیماری‌های فیزیولوژی دارو می‌خواهد، به‌وسیله آن دارو ببینیم کجا خراب است، کجا را درست کنیم، چقدر مواد داریم، چه نوع موادی بدهیم. امیدوارم این‌ها را ما فرابگیریم و بتوانیم تحقیقات خیلی خوب و حساب شده‌ای را در کنگره 60 انجام بدهیم، در آن شرایط ما در کنگره 60 روی پا هستیم. متشکرم که به حرف‌های من گوش کردید.

رهایی کلینیک‌ها

کلینیک حامی (اراک)،نام پزشک: آقای دکتر احمد، نام راهنما: مسعود، نام مسافر: حیدر ، همسفر: خانم مهناز، راهنمای همسفر: خانم محبوبه.

مسافر حیدر: آنتی ایکس مصرفی: تریاک، روش درمان: D.S.T، داروی درمان: شربت O.T، مدت سفر: یازده ماه و دوازده روز، رشته ورزشی: کوهنوردی.

نام مسافر سیگار: حسین، نام راهنمای سیگار: آقای رضا

کلینیک انصار، نام پزشک: خانم دکتر اعظم، نام راهنما: شهرام، نام روانشناس: خانم الهام، نام مسافر: هادی، آنتی ایکس مصرفی: تریاک و شیره، روش درمان: D.S.T، داروی درمان: شربت O.T، مدت سفر: چهارده ماه و هشت روز، رشته ورزشی: کوهنوردی.

دریافت گل رهایی از دستان جناب مهندس

نگارنده: مسافر علی شاملو
وبلاگ نویس: مسافر سعید عاشوری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .