جلسه دوم از دور هفدهم سری کارگاههای آموزشی کنگره 60 مخصوص لژیون پزشکان پارک طالقانی دستور جلسه «وادی دهم و تأثیر آن روی من» با استادی و نگهبانی مهندس دژاکام و دبیری دکتر محمدعلی در روز جمعه مورخ 98/3/24 رأس ساعت 8 صبح آغاز بکار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان حسین هستم یک مسافر:
امروز مسئولیت استادی را خودم پذیرفتم. وادی دهم میگوید: صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است.
در وهله اول وقتی کنگره 60 آمد مسئله اعتیاد را مطرح کرد؛ بررسی کرد، نگاه کرد و دید در سه قسمت انسان تخریب به وجود آمده است، در اثر اعتیاد؛ یکی در قسمت جسم که همان فیزیولوژی هست یعنی تخریب در سیستمهای شبه افیونی، یک تخریب هم در قسمت تفکر هست که اندیشه تبدیل شده به اندیشه افیونی چون درگیر یک سری مواد است و قسمت بعدی هم روان است که تخریب شده، یعنی؛ جسم و روان و جهانبینی؛ در سه قسمت تخریب در یک فرد مصرفکننده مواد به وجود آمده است. حالا وقتیکه میخواهیم درمان کنیم، درمان هم حتماً باید در این سه قسمت باشد، ما باید در قسمت فیزیولوژی درمان را انجام بدهیم در قسمت روان هم انجام بدهیم، در قسمت تفکر و اندیشه هم انجام بدهیم. وقتی میگویم باید در قسمت جسم درمان را انجام بدهیم باید پروتکل صحیح داشته باشیم، باید مثل سایر مریضیها برنامهریزی داشته باشد مشخص باشد، یکچیز مجهولی نباشد، مثلاً در مورد چشم خوب همهچیز مشخص است، این آبمروارید است، این دوربین است، نزدیکبین است، معالجه این اینطور میشود، همهچیز مشخص است، در مورد قلب هم همینطور، دریچه قلب تنگ است، دریچه قلب گشاد است، افتادگی دارد، نامنظم است، تپش دارد و ... همهچیز مشخص است و راهکار آن هم معلوم است، اما در اعتیاد ما نداریم، باید در اعتیاد نیز مشخص بشود که این کجا است، چطور است، آقا ما متادون میدهیم، برای چه متادون را میدهید؟ برای اینکه مصرف نکند، خوب تاکی میدهید؟ حالا برو معلوم نیست تاکی، پس اینها همه مجهول است، اگر میگویم باید بازنگری شود به خاطر اینکه مجهول است، چون به نظر من کار صحیح است، در مسئله درمان اعتیاد، کاری که افراد انجام میدهند، صحیح و درست است، چیزی که غلط است، راه است ولی کار درست است که هرچه کار میکنید به نتیجه نمیرسد، چون راه غلط است، راه کرج مشخص است، شما یک راه دیگر بروید، راه را میروید اما به کرج نمیرسید، پس در این قسمت میبینیم که راه غلط است اما کار زیاد انجام میشود. حالا فیزیولوژی را نمیخواهم بحث کنم، روان را هم کنار میگذارم، میآیم روی جهانبینی، جهانبینی روی تفکر است، تفکر مسئله بسیار حائز اهمیتی است، کما اینکه در پزشکی ما بیش از صد و پنجاه هزار بیماری داریم به نام سایکوسوماتیک (بیماری روانتنی) یعنی اینکه اندیشه و افکار اثر میگذارد روی فیزیولوژی و تبدیل به یک مریضی میکند، پس ما به افکار و اندیشه صحیح هم نیازمندیم. حالا وقتی افکار و اندیشه صحیح است، یا جهانبینی هست، کدام جهانبینی؟ جهانبینی چطوری؟ من در یک جلسهای بودم در گلپایگان، دوازده سال پیش، جلسه خیلی خاصی بود، من مسئول آموزش مبلغین مذهبی بودم در گلپایگان، یکی گفت مواد مخدر به این خاطر زیاد مصرف میکنند که مساجد و حسینیهها فعال نیست، اگر فعال باشد و خوب کار کنند مصرف مواد کم میشود، من رفتم بالا گفتم در سال سه بار مواد مخدر قیمتش بالا میرود و کمیاب میشود، یکی عید نوروز، یکی ماه محرم و یکی ماه رمضان است پس ببینید در ماه محرم اوج کارکرد تکیهها، مصرف مواد باز میرود بالا، ساعت دو شب که میشود، همه دارند در چادرها مصرف میکنند، پس مسئله درست است، اما چی؟ میگوییم تعلیمات دینی میتواند صد درصد روی کاهش مصرف مواد اثر بگذارد ولی آن تعلیمات درست از راه صحیح و درست و جهانبینی هم باید درست و صحیح باشد. من وقتی میخواستم جهانبینی را شروع کنم، اولین کاری که کردم، خوب من در زمان کاهش مواد خودم، شروع کردم به کتاب نوشتن تمام مطالب را مینوشتم، روزبهروز و سعی کردم که درست بنویسم، هرچه هست واقعیت را بنویسم و همه را مینوشتم و نوشتم و شروع کردم به مطالعه، یکی از جاهایی که رفتم انجمن معتادان بینام بود، آنجا رفتم و کتاب را نوشتم، از درمان من شش، هفت ماه گذشته بود که من هفت ماه رفتم در گروه معتادان بینام، پا به پای آنها آمدم، حتی تولد یک سال رهایی خود را من در آنجا گرفتم، از آنها خیلی خیلی چیزها یاد گرفتم، خوب تمام مسائل آنها را شروع به آنالیز کردم، بررسی کردم، جهانبینی آنها دوازده قدم است، من بررسی کردم که چیست، چگونه است، چون به این نیاز داریم ببینیم گذشتگان چه گفتهاند، خوب بعضی چیزهای آن درست بود، بعضی چیزها به عقیده من نادرست بود و بعد من شروع کردم به نگارش وادیها، وقتی میخواستم چهارده وادی را نگارش کنم، چشمم به همه اینها بود، خوب بیل ویلسون خداوند او را بیامرزد، پایهگذار معتادان بینام، مرد بزرگی بود در زمان خودش خیلی تلاشها کرد، خیلی کارها کرد، خیلی فعالیتها کرد، آن زمان اگر پزشکی در درمان اعتیاد فعالیت میکرد، دادگاهیاش میکردند و پروانه طبابت او را ساقط میکردند، اجازه نمیدادند، معتادان را قاچاقی میبردند بیمارستان روانی تا آنجا درمان کنند، بیل ویلسون معتادان را دور خودش جمع کرد و یک سال گذشت و یک نفر را نتوانست درمان کند، به همسرش گفت یک سال گذشت و من نتوانستم یک نفر را درمان کنم، گفت چرا توانستی، گفت چه کسی، گفت خودت، خودت رها شدی. ایشان توانست با سختیها و مشقتهای زیاد آن گروه را ایجاد کند و از گروههای اصلی بود و توانست خیلی کارها انجام دهد، عقاید خاص خودشان را داشتند، با علم و آگاهی آن زمان که برگرفته از مکتب خودشان بود.
من دیدم وقتی میخواهم این وادیها را بنویسم دیدم که در چند جا ما به تناقض میرسیم، اولین قدم آنها این است که ما به این باور رسیدیم که: «ما از سلامت عقل برخوردار نیستیم» که من اولین وادی را نوشتم با تفکر ساختارها آغاز میشود، بدون تفکر آنچه هست روبهزوال میرود. ما از مریضی عقل برخوردار نیستیم، عقل که مریض نمیشود، ما به فرمانهای عقل توجه نمیکنیم، توجه نکردیم، مشکل ما این است که تفکر نمیکنیم، اندیشه نمیکنیم. یک فرد مصرفکننده از عقل بسیار بالایی برخوردار است که میگوید، برخوردار نیست؛ اما عقل جهتش جهت درستی نیست، میتواند قشنگ پول مواد را دربیاورد، قشنگ فکرش کار میکند، اما فیزیولوژی او اجازه نمیدهد، احساسش اجازه نمیدهد، حالا موارد اول را کار ندارم، یعنی گفتهام ما مصرفکنندگان فکرمان مشکل دارد، عقل مصرفکنندگان مشکل ندارد، اگر فکر خود را درست کنند مسئله حل میشود.
مسئله بعدی این بود که در آنجا تقریباً پنج یا شش مورد مسئولیت واگذار میشود به خداوند؛ که ما میدانیم که یک نیروی برتر از ما هست و آن میتواند سلامت عقل ما را برگرداند که باز من در نقطه مقابل آن بودم؛ نوشتم: «در مسائل حیاتی مسئولیت دادن به خداوند یعنی سلب مسئولیت از خویشتن که ما در مسائل زندگی مسئولیتی به خداوند نمیتوانیم بدهیم، اگر به خداوند مسئولیت بدهیم، از خودمان سلب مسئولیت میکنیم و یکی از مسائلی که بسیار مهم بود و الان هم هست، بر این باور هستند که: بیماری اعتیاد یک بیماری مرموز، لاعلاج و پیشرونده است و امروز هم بر این تئوری استوار هستند و در تمام دنیا به این اعتقاد دارند؛ و خوب من با این قضیه مشکل داشتم، چون اعتیاد مرموز نیست، لاعلاج نیست و پیشرونده هم نیست، اصلاً مرموز نیست چون همهچیز آن برای ما مشخص شده است. پیشرونده هم نیست، پسرونده است، کما اینکه ما شربت O.T را میدهیم، پسرونده است؛ روزی شانزده و نیم سیسی میخورد همینطور پس میرود تا به سهدهم سیسی میرسد و بعد قطعش میکنیم. پس آنجا میبینیم که پسرونده است. الآن هم میبینیم کاملاً هزاران هزار نفر علاج شدهاند.
مسئله دیگر این بود که گروه معتادان بینام معتقد است که: «ما قابلدرمان نیستیم اینقدر پیش رفته که ما اصلاً درمان نمیشویم» یعنی من خودم را معرفی میکنم سلام دوستان حسین هستم یک معتاد، اگر بیست سال هم رها شده باشم باید بگویم سلام دوستان حسین هستم یک معتاد یعنی من درمان نشدم، البته با آن روش من هم قبول دارم که سقوط آزاد هست و یکمرتبه قطع میکنند، پانصد سال هم بگذرد این معتاد است. ولی کنگره 60 گفت نه اینطور نیست؛ وادی دهم: «صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است» یعنی اگر من دیروز ثروتمند بودم ممکن است امروز نباشم، من امروز ممکن است سالم باشم، فردا ممکن است یک مشکلی در سیستم عصبی من پیدا شود و نصف بدن من فلج شود. یا امروز فلج هستم، فردا سالم بشوم. یا امروز خوب همهچیز را به خاطر میآورم فردا از یادم برود، چرا صفت گذشته صادق نیست چون جاری است، چی جاری است؟ تمام هستی جاری است، هم خود انسان جاری است، هم هستی جاری است، هم دوستان جاری است، همهچیز در حال تغییر است، پس اگر من امروز گناهکار هستم دلیلی ندارد که تا ابد من در جهنم باشم، در جهنم فرو میرود ولی دائم لازم نیست که آنجا بماند چون میتواند عوض بشود. شما اگر یک مریضی را بخواهید قلب او را عمل کنید به او بگویید تو خوب نمیشوی، امکان دارد این مریض خوب شود؟ به یک بچه بگویید، هیچوقت آدم نمیشوی، دائماً بگویی تو خنگ هستی، بچه خنگ هم نباشد، خنگ میشود. پس ما این را لازم داریم که فرد بداند که میتواند حرکت کند، میتواند صفت گذشته را تغییر دهد، چون صفت گذشته در انسان صادق نیست، ممکن است انسان ثروتمند باشد، سال دیگر فقیر شود، ممکن است انسان خیلی خوشتیپ و زیبا باشد و فردا نباشد. میگوید: به حسنت مناز که به تبی بند است، به مالت مناز که به شبی بند است. بنابراین در آنجا مطرح میکند که اعتیاد کاملاً قابلدرمان است و صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ انسان جاری است و میتواند حرکت بکند، در هر قسمتی که هست میتواند حرکت کند و میتواند تغییرات زیاد در زندگی خودش به وجود آورد؛ اگر فقیر است میتواند ثروتمند شود، اگر یک کلینیک خلوت هست میتواند آن کلینیک را پر کند، درستش کند، در هرکجا که قرار دارد انسان میتواند که صفت گذشته خودش را تغییر بدهد.
آقای دکتر حاج رسولی اینجا هستند، بارها به من گفتند بیایید برویم فدراسیون معتادان بهبودیافته درست کنیم؛ گفتم نه من مخالف هستم. من این را یک توهین میدانم، خود کلمه معتاد یک فحش محسوب میشود؛ مخصوصاً بهبودیافته، گفتم نه ما هیچچیز از آدمهای معمولی کمتر نداریم، ما اگر معتقد هستیم به سلامتی میرسیم باید برویم با ورزشکاران معمولی ورزش کنیم. مسابقه راگبی داشتیم، سالمترین بچهها بچههای ما بودند، همه تزریقهایشان را انجام میدادند میآمدند بازی میکردند، اما بچههای ما همه سالم بودند. بعد دیدیم در مسابقات هم سه بار در راگبی هفت نفره قهرمان کشور شدیم، سه بار در راگبی پانزده نفره قهرمان کشور شدیم. یکبار در مسابقات ساحلی قهرمان کشور شدیم، یکبار نائب قهرمان کشور شدیم. پانزدهتا ملیپوش داریم چرا؟ چون صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است.
وقتی افراد به کنگره میآیند آنها را خوب شارژ میکنیم، باید آن تفکر و اندیشه که به شخص آموزش میدهیم درست باشد. اگر به شخص بگویی نه تو تا آخر عمرت معتاد هستی و درست نخواهی شد، هر کاری که میکند میگوید تقصیر این است، اگر ما بین انسانها خط را بکشیم و جدا کنیم، میگوید من با دیگران فرق میکنم من معتاد هستم، من اصلاً از بچگی اینطور بودم، همسرش را طلاق میدهد میگوید، من با دیگران فرق داشتم، هزارتا تخلف و خلاف انجام میدهد میگوید، من اصلاٌ مریض هستم و طبیعی است؛ یعنی هرگونه خلافی که انجام بدهد میتواند توجیه کند که من به علت بیماریام هست که این کارها را انجام میدهم. اگر سالم بودم این کارها را انجام نمیدادم. برای همین است که کنگره 60 میگوید که صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است. ما بچههای زیادی داشتیم در کنگره کلاس 9 بودند، کلاس 10 بودند، دیپلم خود را گرفتند، لیسانس، فوقلیسانس و دکتری را هم گرفتند از بیست سال پیش تا حالا چون فهمیدند که انسان جاری است و میتواند تغییر کند. جلسه را به مشارکت میگذارم. ممنون که به حرفهای من گوش کردید.
سلام دوستان دکتر مسعود هستم یک مسافر:
خیلی خوشحال هستم که شمارا بعد از بیش از یک ماه میبینم. ممنون هستم از آقای مهندس. هستی جاری است، آب اگر راکد باشد، چهرهاش افسرده خواهد شد و بوی گند میگیرد. همیشه باید جاری بود تا زنده بود، انسان بهعنوان شاهکار خلقت و بهعنوان یک موجود عاقل و فهیم طبیعتاً باید جاریتر از همه باشد، فکر کنید که ما یک مسیر آب هستیم، این آب میتواند دو مسیر را طی کند، یکی از مسیرها برود گل سبز کند، کشتزار درست کند، تشنه را سیراب کند، یک مسیر هم میتواند به باتلاق بریزد؛ باعث مرگ و نابودی و عفونت شود. درواقع مخیر است، این بار امانت سنگینی که روی دوش انسانها گذاشتند، این هست که اختیار این را دارد که کدامیک از این راهها را انتخاب کند، ممکن است که بعضیاوقات شرایط طوری باشد که انسان ناخودآگاه به یک راهی بیافتد، اما مسئله این است که راه برگشتی هست، تصور این هست که اگر من یک روزی انسانی بودم با صفات نادرست و مشکلات زیاد روزی تبدیل شوم به یک آدم بهتر و یا غرور مرا بگیرد که من انسان سالم و ورزشکاری هستم، نه خطر در کمین همه هست، به قول آقای مهندس به جمالت نناز که به تبی بند است، به مالت نناز که به شبی بند است. ممکن است که اینها را از دست بدهید؛ و ممکن هم هست که از دست داده باشی و بخواهی که برگردی، این خواستن برگشتن ساده نیست، یک قانونی در کتاب چهارده مقاله است به نام قانون تغییر، تبدیل و ترخیص؛ باید در هر تحولی، اگر من امروز یک مصرفکننده هستم و میخواهم که به زندگی سالم برگردم، به این سادگی نیست که بگویم «من نامردم اگر لب به مواد بزنم،» نه باید آن مراحل، تغییر، تبدیل و ترخیص را هم بگذرانم و این مراحل زمان میبرد، زمان موردنیاز را لازم دارد، ما نمیتوانیم ناگهانی و به قول آقای مهندس کنفیکون یک کاری را انجام دهیم، کنفیکون فقط کار خداوند است و کار بنده خداوند نیست. ما باید همهچیزمان را بهتدریج و همیشه با امیدواری، پیش ببریم؛ یعنی اگر در اوج شکست، در اوج ناراحتی، در اوج مشکلات هستیم، همیشه یادمان باشد که با امیدواری و با تغییر و تبدیل و ترخیص و مرحلهبهمرحله میشود بهطرف بهبود رفت و اگر درعینحال اگر در اوج قدرت، سلامتی، زیبایی، ثروت و ... هستیم دچار غرور نشویم، چون ممکن است همان غرور باعث شود که ما بهتدریج همه اینها را از دست بدهیم. نهایت حرف این است که ما متغیر هستیم نه ثابت و ما باید امید داشته باشیم و میتوانیم روزبهروز رشد بیشتری بکنیم. ممنون.
سلام دوستان دکتر آمنه هستم یک همسفر:
من هم خیلی خوشحال هستم که بعد از حدود یک ماه در جمع شما هستم. من وقتی سیدیهای آقای مهندس را گوش میکنم، به این فکر میکنم که چگونه آنها را در بحث درمان اعتیاد به کار ببرم. همه ما نیاز داریم که در حال زندگی کنیم، طبق فرمایش آقای مهندس در سی دی، نباید ما به هیچچیز خودمان بنازیم، نه به مال، نه به زیبایی، چون هیچکدام پایدار نیست، فنا شدنی است و این به ما یاد میدهد که در لحظه زندگی کنیم. در حال زندگی کنیم، در مبحث اعتیاد هم خیلی کمک میکند که ما به افراد بفهمانیم که وقتی وارد درمان میشوند، گذشتهها گذشته و این لحظه را شروع کند که از الآن جاری باشد تا بتوانیم آنها را کمک کنیم. ممنون
سلام دوستان اردشیر هستم یک همسفر:
وادی دهم که میگوید: صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است. ما باید بدانیم که چه تفکری پشت این بوده که آقای مهندس این را مطرح کردهاند. احتمالاً در گذشته خیلی از مسائل حل نمیشد و میگفتند خیلی از مسائل حلشدنی نیست، معتاد درمان نمیشود، انسان نمیتواند بسیاری کارها را انجام بدهد. وقتی آقای مهندس آمدند و گفتند صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است، مصرفکننده فهمید که میتواند خود را تغییر دهد و از همان اول یک امیدی در افراد مصرفکننده تزریق میشود و میگوید که من میتوانم؛ و اگر این مسائل را در مورد بیماری افسردگی به کار ببریم خیلی میتواند حرکت دهنده باشد؛ و در کنگره 60 مسافرین خیلی امیدوار هستند و با امید به جلو حرکت میکنند. ممنون.
سلام دوستان دکتر فرشته هستم همسفر:
خیلی خوشحال هستم که دوستان را دوباره میبینم. وقتی ما میخواهیم یک مبحثی را گوش دهیم، وقتی میخواهیم یک فیلم سینمایی ببینیم اول میخواهیم اسم او را بدانیم؛ وقتی اسم وادی ده را میبینیم که: صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است، اصلاً خود این جمله بدون اینکه مبحث را گوش بدهیم ساعتها تفکر دارد و چقدر زیبا است و به ما امید میدهد. وقتیکه ما کنار یک رود مینشینیم به خاطر جاری بودن آن هست و وقتی ما به جاری بودن نگاه میکنیم دارد به ما امید و اعتمادبهنفس میدهد و میگوید شروع کن به حرکت چون جاری هستی و اصلاً گذشته مطرح نیست، حتی میتوانی نکات منفی و ناخالصیهایت را کنار بگذاری. در پزشکی وقتی ما میگوییم یک نفر سالم هست؛ یعنی جریان خون او جریان خون مناسبی است؛ و خیلی از بیماریها را ربط میدهیم به اینکه شما غلظت خون دارید و کبد شما ناراحت است. هرگونه بیماری داری اول باید جریان خون خود را درست کنید تا جریان خون به سلولهای خاص هدف برسد و تو درمان پیدا کنی، پس واقعاً میتوانیم جاری بودن را در تمام هستی ببینیم، آقای مهندس میفرماید در طول زمان ممکن است ما زیباییهای ظاهریمان را از دست بدهیم و در جاری بودن میتوانیم اینقدر معنا پیدا کنیم که جمال و شکل ظاهری نمیبینیم در بسیاری از افراد، پس بنابراین جاری بودن میتواند همیشه مثبت باشد. ممنون از وقت مشارکت.
سلام دوستان دکتر فرشید هستم یک همسفر:
انسان جاری است، آیا ما واقعاً این جمله را قبول داریم، اکثر ما از تغییر میترسیم و باور نداریم میتوانیم تغییر کنیم، این را از بیمارانی که وارد مطب میشوند میتوانیم ببینیم که میگویند من بیست سال است اعتیاد دارم و قابلدرمان نیستم. داخل مسائل زندگیمان میگوییم: این اخلاقش اینطور است باید جدا بشوم، نمیتوانیم تغییر بدهیم، کلاً یک سپری ایجاد میکنیم برای این تغییرات؛ و این وادی به ما یاد میدهد که میتوانیم تغییر کنیم و درون ما در حال تغییر است و اگر این تغییر با افکار مثبت باشد میتواند باعث رشد شود. ممنون از وقت مشارکت.
سلام دوستان دکتر شهرزاد هستم یک همسفر:
به نظر من اگر انسان مسیر زندگیاش را به محور مختصات تشبیه کنیم، نقطه صفر آن نقطه شروعش است و انسان میتواند به سمت مثبت بینهایت و منفی بینهایت حرکت کند. درواقع انسان در سه مقوله جسم، روان و جهانبینی حرکت میکند، اگر به سمت منفی برود مشکلات و مسائلی که ایجاد میکنند اثراتش همچنان باقی است و به سمت کمال اگر حرکت کند میتواند به سمت مثبت بینهایت برسد؛ و امید همیشه برای انسان سازنده است. کسی که شرایط ظاهریاش برایش مهم نیست و ما میبینیم که با حرکت در جهت مثبت و تغییرات به جایگاهی که باید میرسد. ممنون.
سلام دوستان دکتر محمد هستم یک همسفر:
من برمیگردم به بحث مربوط به ماه رمضان. خیلی جالب است که در کنگره به ماه رمضان اهمیت داده میشود. در کنگره 60 پشت هر چیزی یک تفکری است. ما خیلی اوقات بیمار را درمان میکنیم اما نمیدانیم که مشکل اصلی در کجاست، من یک بیماری داشتم مصرفکننده حشیش بود، متولد ایتالیا بود، سیتیزن چند کشور بود، ما شروع به درمان او کردیم، بعد از مدتی به کلینیک دیگری رفت، یکی از همکاران ما گفت پزشکی با دادن متادون به او دارد او را درمان میکند و جوان هم راضی است. کسی که مادهای را مصرف میکند که نسبت به متادون خطر کمتری دارد با متادون جایگزین میکند و اینکه نمیشود درمان. یک بیمار دیگری داشتم یک جوان بیستوسهساله و دانشجوی دانشگاه شریف بود. وقتی ما داشتیم درمان او را انجام میدادیم به او گفتم چه حسی از مصرف مواد داشتی میگفت دکتر تا خودتان نکشید نمیفهمید. گفتم راست میگویی. ممنون
امروز یازده نفر رهایی داریم:
کلینیک کیان اصفهان
نام پزشک: دکتر نجمی، نام راهنما: محمدحسین، نام مسافر: اصغر، آخرین آنتی ایکس مصرفی: تریاک، مدت تخریب: هجده سال، دارو: شربت O.T، روش درمان: D.S.T ، مدت سفر: 11 ماه
کلینیک فرشته
نام پزشک: دکتر فرشته، نام روانشناس: خانم عادله، نام راهنما: حسن نام، مسافر: امیر صالح، آخرین آنتی ایکس مصرفی: گل،LSDمدت تخریب: 5 سال، دارو: شربت O.T ، روش درمان: D.S.T ، مدت سفر: 11 ماه نام، همسفر: مژده
کلینیک بهشتآئین اصفهان، نام راهنما: منصور
مسافر اول: مصطفی، آخرین آنتی ایکس مصرفی: شیره، متادون، مدت تخریب: 6 سال، دارو: شربت O.T ، روش درمان: D.S.T ، مدت سفر: 12 ماه.
مسافر دوم: احسان، آخرین آنتی ایکس مصرفی: تریاک، مدت تخریب: 6 سال، دارو: شربت O.T ، روش درمان: D.S.T ، مدت سفر: 10 ماه، نام همسفر: سحر.
کلینیک نیک اصفهان
نام راهنما: مسعود، نام مسافر: مرتضی، آخرین آنتی ایکس مصرفی: تریاک، دارو: شربت O.T ، روش درمان: D.S.T ، مدت سفر: 13 ماه، رشته ورزشی: والیبال
کلینیک ساحل قزوین
نام راهنما: موسی مسافران: بهمن، بهرام و اصغر
مسافر بهرام: آخرین آنتی ایکس مصرفی: شیره، مدت تخریب: 30 سال، دارو: شربت O.T ، روش درمان: D.S.T ، مدت سفر: 12 ماه
مسافر بهمن: آخرین آنتی ایکس مصرفی: انواع مواد مدت، تخریب: 5 سال، دارو: شربت O.T ، روش درمان: D.S.T مدت سفر: 12 ماه
مسافر پیمان: آخرین آنتی ایکس مصرفی: شیره، تریاک، قرص مدت تخریب: 5 سال دارو: شربت O.T روش درمان: D.S.T ، مدت سفر: 11 ماه
کلینیک دانشگاه آزاد اسلامشهر
نام پزشک: دکتر حاج رسولی نام راهنما: مسعود مسافران: احمد و مجید
مسافر احمد: آخرین آنتی ایکس مصرفی: تریاک و شیره، مدت تخریب: 20 سال، دارو: شربت O.T ، روش درمان: D.S.T ، مدت سفر: 12 ماه، رشته ورزشی: فوتسال.
مسافر مجید: آخرین آنتی ایکس مصرفی: متادون، مدت تخریب:10 سال، دارو: شربت O.T ، روش درمان: D.S.T ، مدت سفر: 10 ماه و هفده روز، رشته ورزشی: والیبال.
کلینیک سما
نام دکتر: صمد، نام راهنما: همایون مسافر: علی
مسافر علی: آخرین آنتی ایکس مصرفی: شیره، مدت تخریب: 10 سال، دارو: شربت O.T ، روش درمان: D.S.T ، مدت سفر: 10 ماه و بیست روز.
جناب مهندس
سلام دوستان حسین هستم مسافر:
چند نکته را عرض میکنم، ماه رمضان خیلی خوب در کنگره 60 برگزار شد. در تمام شعب کنگره و حتی کلینیکها در ماه مبارک رمضان افطاری را برقرار کردند. شعبی داشتیم که بالای 1500 غذا درست میکردند، هزینه آن را هم اعضا مشارکت میکنند، من فکر میکنم که در ماه مبارک رمضان، شاید تا یک میلیارد هم مشارکت بابت افطاری داشتیم، هنوز حسابوکتاب نکردیم. بچهها پول پرداخت میکنند، برنج، گوشت و ... و مبلغی هم اضافه میآید که وارد مخارج کنگره میشود. مسئله دوم: ما پنجشنبه آینده امتحان کمک راهنمایی داریم، نزدیک چهار هزار و پانصد نفر ثبتنام شدند که در تمام شعب ساعت 12 آزمون برگزار میشود، شاید در 40 الی 50 مرکز در سراسر کشور در آزمون شرکت میکنند و بیش از هفتاد درصد آنها کسانی هستند که درمان شدند و اعضای خانواده آنها و یک سال هست که برای آزمون دارند مطالعه میکنند. کمک راهنما شدن در کنگره 60 کار آسانی نیست، منابع متعددی را باید بخوانند تمام کتب، جزوات و سیدیها را باید بخوانند، بعضی پزشکان آقای محمدعلی، خانم فرشته امتحان دادند و میدانند؛ یعنی دیگر زیروبم اعتیاد را میدانند و مسلط به تمام راههای درمان اعتیاد هستند. این هست که امیدوارم بازهم پزشکان ما شرکت کرده باشند، خوشبختانه دارند از این نیروها استفاده میکنند. کلینیکهایی که از این نیروها استفاده میکنند؛ دو سه سال طول میکشد تا لژیون جا بیافتد، کلینیک بهشتآئین اصفهان اینقدر شلوغ شده که یک ساختمان دیگر گرفته دکتر عرب زاده، هشتاد، نود نفر در لژیونها هستند، هرکدام دارند تبدیل به یک کنگره میشوند با پزشک کلینیک، کادر کلینیک، راهنما و همسفر از طرف کنگره 60، دارند تشکیلات منسجم و قوی میشوند و دارند خروجی میدهند و اینها مال کنگره 60 نیستند که یک خط است که راهنما داده و دو سه سال طول میکشد تا جا بیافتد و میبینیم آنها دارند قشنگ زندگی میکنند، در کلینیکها هم باید زندگی کنند و درمان هم باشد، بچهها بیایند در افطاری شرکت کنند، خودشان غذا درست کنند، کمک کنند، خودشان بیمار میآورند، لازم نیست کنگره بدهد، خود آنها سه، چهار سال کار کنند خودشان نیرو با خودشان میآورند. امیدوارم روزی بشود که ما کاملاً خروجی داشته باشیم و به درمان قطعی برسند و به نتیجه خوبی برسیم.
تهیه: مسافر علی شاملو
تنظیم: مسافر سعید عاشوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
2289