نهمین جلسه از دور شانزدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره 60؛ ویژه همسفران در نمایندگی قندیان تبریز با استادی اسیستنت سرکار خانم آذر و نگهبانی همسفر راضیه و دبیری همسفر وحیده با دستور جلسه وادی دهم در روز دوشنبه مورخه 98/03/20 رأس ساعت 16 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان آذر هستم یک همسفر؛ خوشحالم که دوباره در خدمت شما عزیزان هستم. ابتدا حدود یک دقیقه راجع به دستور جلسه صحبت میکنم که در مورد وادی دهم است. این وادی به ما میگوید که اگر یک مصرفکننده هستی یا کسی هستیم که هیچچیزی را متوجه نمیشویم یا یک بیمار هستیم، هرکدام از اینها را که در نظر بگیریم اگر فکر کنیم که ما تا آخر عمر میخواهیم در آن مسیر باشیم بههیچوجه اینطور نیست. هر جا که باشیم برعکس آنهم صدق میکند. اگر در قعر جهنم باشیم و تصمیم بگیریم میتوانیم در اوج بهشت باشیم و همینطور برعکس.
اگر در بالاترین نقطه خوشبختی باشیم میتوانیم برگردیم و به قعر جهنم برویم و این تصمیم با خود ماست که چه تصمیمی بگیریم. چون صفت گذشته در انسان صادق نیست و ما بابت این موضوع خدا را شکر میکنیم. واقعاً اگر ما میخواستیم هر چیزی که درگذشته بود دائم یادمان باشد و بخواهیم با آنها زندگی کنیم خیلی اذیت میشدیم و خوشبختانه و بهحکم ستار بودن خداوند، واقعاً اینیک نعمت است که از هر راهی که هستیم برگردیم و گذشتهها را کنار بگذاریم و هرجایی که هستیم بخواهیم از اول شروع کنیم.
امیدوارم همهی ما یک نگاهی به این موضوع داشته باشیم. فکر نکنیم اعتیاد برای من نیست برای خانوادهی من نیست. ممکن است هرکسی گرفتار شود. این نیست که من بگویم مثلاً دخترم را به کسی میدهم که اصلاً مصرف مواد مخدر ندارد و نمیداند مواد مخدر چیست. چون ممکن است آن شخص هم یک روزی گرفتار شود. این وادی همین را به من میگوید که اصلاً به خودمان ننازیم که چه بودیم و چه هستیم. هر جا که باشیم میتوانیم این تغییرات را انجام دهیم. چونکه انسان جاری و همیشه درحرکت است و خوشبختانه میتواند این کار را انجام دهد.
این جاری بودن در مورد من هم صدق میکند. قبل از همهچیز باید بگویم که من خودم دلم برای شماها خیلی تنگ میشود. واقعاً پنج سال من با شما زندگی کردهام. هرلحظهی این روزها برای من شیرین بود. سرما، گرما، آمدن و رفتن، در فرودگاه ماندن و... شاید باورتان نشود ولی هیچوقت نشد که با خودم بگویم چقدر این رفتوآمدها برایم سخت است. حتی نتوانستم در دلم این حرف را با خودم بزنم.
همهی اینها برایم خیلی شیرین بود. به همین دلیل خیلی دلم برایتان تنگ میشود و مطمئن هستم که بازهم میآیم و شما به تهران تشریف میآورید و همدیگر را میبینیم. امیدوارم در این مدت کسی را با حرفم، با راهم، باکاری که اسمش را خدمت میگذارم نرنجانده باشم. تمام هدفم خیر بوده. امیدوارم شماها به بزرگی خودتان ببخشید چون خیلی خیلی نیاز به دعای خیر شما دارم. هر کاری که انجام میدهیم فقط برای دعای خیر شماست.
از قبل از عید نوروز از خانم آنی تقاضا کرده بودم که میخواهم شعبه تبریز را تحویل بدهم. منتظر ماندم که دورهی مرزبانی تمام شود که این هفته آخرین هفتهی مرزبانی بود. واقعاً من خودم از تکتک شما خیلی چیزها آموختم. هر دورهی مرزبانی بهجای خودش و این بار هم به خانم منیره، لیلا و خانم قندیان عزیز خیلی زحمت دادم. از این عزیزان و از تکتک شما بابت همکاری که با من داشتید تشکر میکنم. اگر در یک شعبهای این همکاری نباشد اسیستنت هرچقدر هم که قدیمی باشد و بخواهد کاری انجام دهد جور درنمیآید
از کمک راهنمایان و از همهی شما سفر اولیها و همهی اعضا واقعاً ممنونم. امیدوارم که شما به بزرگی خودتان ببخشید. در همهی دورهها من نهایت سعی خودم را کردم و واقعاً در شعب دیگر سرم خیلی شلوغ است و اینجا را دست یک تازهوارد دیگر میدهیم و شما هم همانطور که با من نهایت همکاری را داشتید با ایشان هم انشالله همکاری خواهید داشت و امروز از خدمت شما عزیزان مرخص میشوم.
تقدیر و تشکر از اسیستنت محترم خانم آذر در نمایندگی قندیان تبریز...
ضمن عرض خداقوت و تقدیر و تشکر از اسیستانت محترم سرکار خانم آذر؛ به کمک راهنما سرکار خانم لیلا، جایگاه خدمتی جدیدشان را تبریک عرض می نماییم. با آرزوی بهترین ها برای شما دو همسفر بزرگوار
تهیه عکس: همسفر الناز
تنظیم: همسفر المیرا
- تعداد بازدید از این مطلب :
10406