هنگامی که آقای مهندس موفق به ارائه صورتمسئله اعتیاد و کشف متد DST شدند متوجه حلقه مفقودهای به نام جهانبینی که در این میان نادیده گرفتهشده بود نیز شدند. کنگره در جهانبینی به دنبال فراگیری قوانین زندگی و کاربردی کردن آن در زندگی مصرفکنندگان میباشد.
در مثلث دانایی که از پایههای اصلی جهانبینی است و شامل تفکر، تجربه و آموزش میباشد حس نقش اصلی را ایفا مینماید. حسها در هر یک از اضلاع مثلث توازن آن را بر هم زده و رشد هریک از اضلاع را با گذشت زمان نامطلوب یا حتی منفی مینماید.
نیروهای بازدارنده حسی میتوانند مانع رشد همه و یا حتی یکی از اضلاع این مثلث شده و کار را برای انسان دشوار کنند اما ما با داشتن قدرت اختیار میتوانیم دانایی خود را هرلحظه به دانایی مؤثر نزدیکتر کنیم. بزرگترین آفت تفکر، ترس است زیرا دیگر نمیتوانیم ارتباط بین دادهها برقرار نماییم و به معلومات برسیم، ترس میتواند هم اثر دافعه داشته باشد و هم جاذبه؛ غلبه بر ترس باعث شادی و شعف میشود پس لازم و ضروری است که با آن روبهرو شویم.
در تجربه حس ناامیدی با غم و اندوه همداستان شده توان آن را دارند که فرایند تجربه را متوقف کنند.
ناامیدی میتواند دافعه و جاذبه به وجود بیاورد درواقع ناامیدی تجلی فشار بار غم و اندوهی است که نمیتوانیم بر زمین بگذاریم بدون شک به دوش کشیدن آن سخت و بر زمین گذاشتنش سختتر خواهد بود و سرانجام چیزی که مانع رشد آموزش میشود، منیت است و زمانی اتفاق میافتد که ظرفیت و دانایی ما در حد تواناییها و استعدادهایمان بروز نیافته باشد و درواقع در فرایند یادگیری ما اختلال ایجاد نماید. نتیجه میگیریم که عکس مثلث دانایی؛ در مثلث جهالت ترس، ناامیدی و منیت ابزارهایی هستند که در اختیار نیروهای بازدارنده و نفس اماره قرار میگیرند و مانع رشد و دانایی ما میشوند چراکه دانایی محکمترین وسیله دفاعی در برابر تحقق خواستههای نامعقول میباشد.
مسئله مهمی که در این میان وجود دارد این است که حسهای منفی، از بزرگترین مسائل و موانع سفر دوم میباشند که نتیجه عدم رشد دانایی است. قوانین حاکم بر نفس میتواند نقشی تعیینکننده داشته باشد زیرا ذرات نفس دارای خواسته و حس مشترک هستند و به سمت یکدیگر جذب میشوند مانند ذرات آب و فلزات؛ خواستههای معقول و نامعقول نفس برای شکوفایی نیاز به بستر مناسب دارند. هرگاه این بستر مهیا شود ذراتی که دارای خواسته و حس مشترک هستند سیستم هوشمندی به نام ساختار به وجود میآورند. به گفته مولا علی جسم انسان جهان اصغر است و هر آنچه در درون ما هست، مشابه اش در بیرون وجود دارد؛ مانند یک شهر که مجموعه آن میتواند با تمام اجزای آن یک ساختار را تشکیل دهد. لذا هدف از یک ساختار در ابتدا حفظ بقای خود است زیرا ساختارها وقتی باهم متحد میشوند قدرتشان چند برابر میشود. هدف دیگر آنها رشد و توسعه میباشد.
یکی از اصول مهم در وجود ساختار انرژی است یعنی توانایی انجام کار که هیچگاه از بین نمیرود و دو صورت مثبت و منفی میباشد همچنین ارتعاشات آن میتواند کم یا زیاد باشد مانند زمانی که سیر یا گرسنه هستیم یا زمانی که مصرفکننده خمار یا نئشه باشد. بهطورکلی بسته بودن حس وضعیتی است که در آن قادر نیستیم برخی پیامها و امواج را حس و لمس کنیم، لذت در اثر جابهجایی انرژی به وجود میآید و با به دست آوردن آن دچار احساس خوب که یک حس خوشآیند است میشویم پس نتیجه میگیریم که دانایی بیشتر مساوی است با گنجایش و ظرفیت بیشتر. همه انسانها هاله تابان دارند که میدان انرژی اطراف آنها را تشکیل میدهد و تا هنگام مرگ با آنها است و سپس محو میشود. تخلیه بیش از حد انرژی در اثر سوءمصرف مواد مخدر میتواند چنین وضعیتی را پیش آورده یعنی هاله شخص مصرفکننده را تخریب نماید.
نگارش؛ سهیلا همسفر محمد لژیون دوم
ویراستار و ثبت همسفر بتول
- تعداد بازدید از این مطلب :
2051