مقاله ای در باب وادی دهم (ارتباط صوت،نور و حس با صفت گذشته) به قلم مسافر شهرام لژیون دوازدهم
ارتباط صوت، نور و حس باصفت گذشته
به نام خدایی که عاشقش دل میخواهد نه دلیل
وادی دهم به من میگوید: هوشیار باش و زمانی که هوشیار باشم در لحظه زندگی میکنم و دیگر گذشته مرا آزار نمیدهد آینده هم نگرانم نمیکند زمانی که در لحظه هستم راه برایم مشخص است و در واقع قدرت تشخیص راه درست از غلط را خواهم داشت چونکه انسان موجودی جاری است ونیز خداوند این پیام را میدهد که تو حتی اگر بهترین هم باشی و در مسیر ضد ارزشها قدم برداری به بدترینها تبدیل خواهی شد، پس اختیار با خود من است. بعد از آن میرسیم به سه پارامتر اصلی نور، صوت و حس که زندگی در این جهان زمینی و ارتباط بین جهانها و آسمانهای دیگر روی محور این سه پارامتر میچرخد و همانند حلقههای زنجیر به یکدیگر متصل میباشند.
نور زیباست و سرچشمه زیباییهاست و انرژیهای زمین از نور تأمین میشود و افراد گمراه بهوسیله نور راه خود را پیدا میکنند و هدایت میشوند در آیه کریمه آمده است (الله نور السماوات و الارض) یعنی خداوند نور زمین و آسمانهاست، نور یعنی روشنکننده، پیدا کننده خواه محسوس باشد مثل نور خورشید و ستارگان و خواه غیر محسوس باشد مانند علم وایمان. نور در امور معنوی روشناییبخش جان و باطن است و خداوند هم نوری است که زمین و آسمانها بهواسطه او به وجود آمدهاند و اهل عرفان میفرمایند: مخلوقات را باید در پرتو وجود نور خداوند شناخت و همهچیز در پرتو نور خداوند روشن است و غیر از نور او دیده نمیشود.
پس من وقتی از اسارت نفس رها شدم و عقل و دل خویش را احیا کردم و نار وجودیام را با دوری از ضد ارزشها و تزکیه تبدیل به نور کردم آن زمان میتوانم تغییر را در خود ایجاد کنم و آن صفات زشت و ناپسند خود را به صفات خوب و زیبا تبدیل نمایم پس اینجاست که میگویند صفت گذشته در انسان صادق نیست چون انسان جاری است. اکنون صوت، خیلی وقتها خداوند از صدای آرام درون ما استفاده میکند تا به ما بفهماند که راه را اشتباه رفتهایم که بعضی به آن صدای آرامش میگویند. خداوند سه صدا را دوست دارد اولی صدای خروس سحر دومی تلاوت آیات الهی که این صوت صوتی است ازلی و ابدی که به انسان می گوید که تو چیزی نیستی به جز تلاش خودت پس با گوش جان سپردن به این صدا و پاک نمودن خود از ناپاکیها به آن صلح و آرامش میرسم وصفت گذشته تغییر میکند.
و اما حس که برای تغییر صفت گذشته خود باید تغییر کند، افراد مختلف دریک موقعیت مشابه به طرز متفاوتی رفتار کردهاند، احساس متفاوتی داشته و افکار آنها متفاوت است پس برای تغییر افکار فرد باید احساس آن تغییر کند و از سوی دیگر مشخصشده است که طرز فکر افراد نیز تعیینکننده احساس آنهاست پس بهترین راه برای تغییر احساس کسی این است که افکار او تغییر کند ولی اینجا یک سؤال مطرح میشود که چگونه میتوانیم تغییر افکار دهیم؟ نخستین گام در تغییر افکار شناخت آنها است.
اگر حس من زشتیها را جذب کند آن افکار منفی، ترسها و اضطرابها هستند که حس بد را در من ایجاد میکند و بدون اینکه بخواهم به سراغ من میآیند و من مدام احساس بیارزشی و ناراحتی میکنم و بیشتر به اعماق تاریکیها فرومیروم پس من باید از این افکار خارج شوم چون زندگی مثل تراشکاری قطعه با ابزار دقیق نیست که بخواهیم طوری آن را شکل بدهیم که مو لای درزش نرود و هدف این است که تعادل را در حد مطلوبی حفظ کنیم و درمجموع از زندگی احساس رضایت داشته باشیم وسعی کنیم از دل هرلحظه زندگیمان شادی را بیرون بکشیم و این حسهای مخرب را کنار بگذاریم و تزکیه نفس و آزاد کردن نفسمان از آلودگیها شروع به تغییر در زندگی کنیم پس در این زمان است که میتوانیم بگوییم که صفت گذشته در انسان صادق نیست چون انسان جاری است.
نمایندگی میرداماد اصفهان 98/2/29
- تعداد بازدید از این مطلب :
879