English Version
English

کارگاه آموزشی جهان بینی چهارشنبه؛ وادی نهم

کارگاه آموزشی جهان بینی چهارشنبه؛ وادی نهم

این جلسه، جلسه دوازدهم از دوره شصت و پنجم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 ویژه مسافران و همسفران سفردوم، با دستورجلسه وادی نهم در روز چهارشنبه 1398/2/25 با استادی و نگهبانی استاد امین و دبیری همسفر زهرا راس ساعت 9:20 آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

امیدوارم حال همگی خوب باشد.

صحبت کلی این بود که اگر ما بخواهیم چیزی را یاد بگیریم، باید یک تعریف درست از آن داشته باشیم، صور آشکار و پنهان داریم. بعضی چیزها مثل درخت و کوه، صور آشکار دارند و برای تعریف درست آن، نباید با موضوع دیگری اشتباه گرفته شود، در این صورت، آن تعریف درست است. 

بعضی موارد صور پنهان هستند، مثل شجاعت، نفس ، عقل. اینها چون قابل روئیت نیستند، کار ما سخت می شود. بایستی تعریف درست باشد و اگر بخواهیم یک چیز نادیدنی را تعریف کنیم، خیلی سخت است. درخت را راحت می توانیم تعریف کنیم، ولی شجاعت، نفس، عقل به این راحتی تعریف نخواهد شد. 

برای یادگیری ، مرحله بعد از تعریف، این است که تصویر خوبی از آن داشته باشیم، بعد از اینکه تصویر خوبی از آن داشته باشیم، کار راحت می شود. برای صور آشکار، کار ما راحت است، ولی برای صور پنهان بایستی مدل داشته باشیم. 

یکسری از علوم مثل فلسفه، روانشناسی، جامعه شناسی هستند که تعاریفی در آنها هست که کاملاً با هم متعارض هستند. این بخاطر این است که این علوم با مفاهیم صورپنهان سروکار دارند و بخاطر همین تعاریف معمولاً درست نیستند.

آقای مهندس ، روان را تعریف کردند و گفتند که خلق و خو می شود روان. یک ضلع جسم و یک ضلع جهان بینی. همینکه ما تعاریف مختلفی داریم، یعنی موضوع هنوز برای ما حل نشده است. وقتی تعریف جامع نباشد، نظرات مختلفی بوجود می آید که معمولاً مقابل همدیگر قرار می گیرند. پس علت اینکه در روانشناسی به یک نظر واحد نمی رسیم، این است که ما داریم صورپنهان را تعریف می کنیم و کار بسیار دقیقی باید باشد. 

اگر زمانی ما بتوانیم برای صور پنهان هم تعاریف درست و دقیقی مطرح کنیم و مدل های ساده و کاربردی مطرح کنیم، آن وقت این تعدد نظرات از بین می رود و ما به یک نظر واحد می رسیم. اصولاً تمامی علوم، همه چیز زمانی مسیر خودشان را باز می کنند که به تعاریف درستی برسند. 

قسمت دوم: 

اگر ما بخواهیم آموزش ببینیم و آموزش بدهیم، مهم این است که درست آنها را بتوانیم انتقال بدهیم. اگر بخواهیم ما کاری را انجام بدهیم و به جواب رسیم، آموزش کار اصلی است. 

آموزش باید از پایه و ساده بیان شود. اگر آموزش انجام نشود، هیچ تغییری به وجود نمی آید، به این علت که ما در مثلث دانایی، ضلع تجربه را که هرکس تجربه می کند، ضلع تفکر هم هر کسی برای خودش تفکر می کند، آن چیزی که می ماند، آموزش است. یعنی تمام کسانی که به کنگره می آیند، تجربه به حد کافی کرده اند، تفکر هم در سال های سال انجام داده اند، آن چیزی که نداشته اند، آموزش است. حالا اگر این آموزش درست انجام نشود، هیچ اتفاقی نمی افتد. 

بعضی مواقع، آموزش واقعی است، ولی انسان با خودش تعاریف دارد. در یک کلاس، شخص بخاطر خجالت از اینکه دیگران در موردش چه قضاوتی می کنند، سوال نمی پرسد. استاد بسیار تمایل دارد که در کلاس شاگردان از او سوال کنند. در یادگیری نباید امساک کرد و برای سوال کردن، باید از خیلی از چیزها بگذرید. اگر وارد این مرحله شدید، قضیه عوض می شود. باید تمرین کنید که سوال بپرسید. 

مسئله بعد؛ 

گفتیم که یکسری از مفاهیم در کلام الله مطرح شده و خیلی تکرار شده است. اگر فرض ما این باشد که این کتاب فرمان دهنده اش خداوند است، پس باید چیزهای مهمی باشند. در کنار کبر و کفر ، انواع عذاب ها و سختی ها هم مطرح می شود. این عذاب ها چه هستند؟ مگر ما نمی گوییم که بهشت و جهنم جاری هستند! یعنی هم در این دنیا هست و هم در آخرت، پس اگر این حرف درست باشد، عذاب هایی که از آن صحبت شده و مطرح شده است، همین بیماری ها هستند. مگر ما خارج از بیماری ها، عذاب دیگری هم داریم؟ این بیماری ها شامل جسمی و روانی می شود.

خیلی از بیماریها روان تنی هستند، اثر ذهن و فکر در کالبد جسم انسان. ما در کنگره یاد گرفتیم، سیستم ایکس، خیلی از مسائل اصلی ما را کنترل می کند. آقای مهندس کشف کردند که این سیستم است که ما را نگه داشته است. این سیستم بر اثر افکار، امواج و توسط انواع مخدر، از تعادل خارج می شود یا به تعادل بر میگردد. اثرات مواد که مشخص هستند، افکار و امواج چطور؟ افکار و امواج می توانند مربوط به مسائلی باشند که در کتاب آسمانی مطرح شده اند.

فرض می کنیم وقتی انسان دچار کبر و شرک شود، یکسری عواقب به صورت بیماری ها برای او ظاهر می شود. اگر فرض ما درست باشد، اینها چیزهای خیلی غیرقابل باوری نیستند، اینطور نیست که بگوییم کفر و شرک برای خیلی خیلی خیلی قدیم هستند.

کبر از اینجا به وجود آمد که انسان خلق می شود و خداوند می گوید به انسان سجده کن، ابلیس می گوید که من سجده نمی کنم، من از آتش و نور هستم و او از خاک. خداوند می گوید: پس تو کبر ورزیدی، چون تو خیال کردی که از یک ماهیت بالاتری هستی، پس دچار کبر شدی. در جایی دیگر می گوید که ابلیس کبر ورزید و کافر شد. یعنی کسی که کبر می ورزد، نقش خداوند را کمرنگ تر می کند و سهم خداوند را نادیده می گیرد. 

حالا در مورد انسان به چه صورت است؟ ما می گوییم که اول خودش بیماری را گرفت و بعد به انسان انتقال داد. به انسان گفت، می خواهی از شجره ای استفاده کنی که ماهیت تو تغییر کند و بهتر شوی. وقتی پذیرفت، فرمانش را اجراء کرد. آنجا خودش خیال می کرد که برتر است، حالا به انسان هم منتقل کرد. اگر کسی باور داشته باشد که در آفرینش نقشی دارد و یا خودش را در ماهیت بالاتر از سایر انسانها ببیند، دچار کبر می شود.

بعضی وقت ها، خداوند انسانی را در شرایط سختی قرار میدهد و باید در زمان مقرر در آن بایستی باشد تا تبدیل و پختگی اتفاق بیفتد. شخص باید سقوط آزاد را برود تا به آن پختگی برسد. انسانی وقتی ناخودآگاه دچار کبر می شود، میخواد افراد را از مشکل خارج کند و این باعث می شود که شخص قبل از اینکه به پختگی برسد، از شرایط خارج شود و در تعادل او اشکال ایجاد می کند. دلسوزی کردن یا محبت کردن تفاوت دارند. نبایستی آنقدر خشک بود و نبایستی آنقدر اینگونه دلسوزی کرد تا دیگران دچار مشکل شوند. 

 

نگارنده: مسافر احمد شریفیان

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .