پنجمین جلسه از دوره هفتادویکم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 ویژه آقایان مسافر و همسفر، در نمایندگی آکادمی با دستور جلسه ( وادی هشتم و تاثیرآن روی من ) با استادی کمک راهنمای محترم آقای رضا و نگهبانی مسافر مجید و دبیری مسافر ناصر در روز پنجشنبه مورخ 98/01/29 رأس ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
دستور جلسه ی امروز وادی هشتم هست، با حرکت راه نمایان می شود.
من به این قضیه خیلی فکر می کنم که در زمان مصرفم چطور حرکت می کردم و در زمان درمانم و همچنین بعد از درمانم.
من در کنگره یاد گرفتم که حس اولین قوه شروع عقل هست و ما همگی در حال یادگیری وادی ها هستیم و شناختی که من از نفس پیدا کردم که تعیین موجودیت می کند و اینکه باید نفس را تقویت بکنم و در کنگره توسط عزیزان این اتفاق افتاد برایم خیلی جالب بود که من هزاران راه رفته بودم تا از اعتیاد بیایم بیرون ولی نمی توانستم ولی این اتفاق در کنگره افتاد چون راه، راه مشخصی بود. به قول استاد امین در سی دی محرم که اشاره می کند که بحث باغ، باغ داریم تا باغ یک باغ پر گل و یک باغ پر خار من چون در باغ درستی قرار نمی گرفتم و نفسم تربیت نمی شد به بیراهه می رفتم ولی درون باغی مثل کنگره قرار گرفتم و سعی کردم که خودم را محرم بکنم در کنگره و خودم را بسازم و این همراه شد با راهنمایی های راهنمای عزیزم در کنگره وتغییر بیشتری می کردم و هرچه بیشتر تلاش می کردم راه برای من راحت تر نمایان می شد.یکسری مشکلات برای هر انسانی به وجود میآید و این چیز طبیعی هست ولی چون نفس تربیت میشد و آن حس برای من صیقل داده میشد و تقویت میشد مسیر و طی کردن مسیر برای من خیلی راحتتر اتفاق افتاد و من خیلی راحت توانستم از اعتیاد خارج شوم چون درون باغی قرارگرفته بودم که پر گل بود و این گلها را میدیدم و آنها را الگو قرار میدادم و میگفتم من هم میتوانم یک روزی از اعتیاد خارج بشوم و این راه برایم آنقدر شیرین و جذاب بود که هر پله که کم میکردم برایم یک روزنهی پرنور دیگر در زندگی برایم باز میشد. وقتی در کنگره در این راه بنا به خواست خودت قرار میگیری چون خیلیها میخواهند به درمان برسند ولی آن خواست وجود ندارد و اهریمن به زیباترین شکل میخواهد چوب لای چرخت بگذارد ولی من در کنگره یاد گرفتم که بتوانم در این راهی که میروم ثابتقدم باشم به قول آقای مهندس که میگوید: رمز موفقیت، استقامت درراه هست و برایم مثل روز روشن هست و ایماندارم به این قضیه کسی که بخواهد تمرین زیادی داشته باشد در این راه و در این باغ خودش گل میشود و گل پرورش میدهد و میتواند باغبان خوبی بشود.
امروز تولد یک سال رهایی احمد عزیز هست و احمد با دنیایی از کفر وارد لژیون شد و توانست درست سفر کند و توانست که خدمتگزار خوبی برای کنگره باشد.
هر راهنمایی از افراد لژیون آموزش میگیرد و من از احمد بخشنده بودن را یاد گرفتم من امروز را به همسفرهای احمد و آقای مهندس و همهی افراد لژیون و همهی افراد کنگره تبریک عرض مینمایم.
اعلام سفر مسافر احمد :
آخرین آنتی ایکس شش گرم شیره خوراکی و دو گرم کشیدنی به مدت یازده ماه وبیست و یک روز سفر کردم به روش دی اس تی و با داروی او تی به راهنمایی آقا رضا لژیون دوازده، ورزش شنا و بدمینتن امروز هم یک سال و دو ماه و ده روز هست که آزاد و رها هستم و سفر سیگار کردم به مدت یازده ماه و هشت روز به روش دی اس تی و داروی نیکوتین خوراکی به راهنمایی دیده بان محترم علی آقای خدامی و یازده ماه هست که آزاد و رها هستم.
آرزوی مسافر احمد :
آرزو می کنم همه آن هایی که به دنبال رهایی هستند هرچه زودتر کنگره را پیدا کنند و سفر خودشان را آغاز کنند تا به رهایی و این حال خوش برسند .
سخنان مسافر احمد:
اولازهمه از راهنمای عزیزم تشکر میکنم و بعد از آقای مهندس و خانم آنی تشکر میکنم که چنین بستری را فراهم کردند که من به رهایی رسیدم.
اولین روزی که وارد کنگره شدم با کفر تمام آمدم و خدا را بنده نبودم و به دلیل مصرف سنگینی که داشتم هیچوقت فکر نمیکردم که بتوانم از مواد رها بشم و کسانی که اعلام میکردند که ما رها شدیم را باور نداشتم ولی بعد از چهار ماه که از سفرم گذشت تازه کنگره را کمکم شناختم و شروع کردم به سی دی نوشتن.
این را هم بگویم برای کسانی که سفر اولی هستند من در طول سفرم خیلی مشکلات داشتم و در اوایل سفرم تنها دستگاهی که من از آن درآمد کسب میکردم را دزدیدن و با داشتن چهار دخترمدرسهای خیلی شرایط سختی داشتم ولی ناامید نشدم و به سفرم ادامه دادم و میخواهم بگویم در سفر مشکلات برای همه بهنوعی به وجود میآید و اینکه من ایمانم خیلی ضعیف بود و کنگره به من درس زندگی آموخت و دوباره زنده شدم و عشق و محبت در زندگی من دوباره جاری شد.
عکاس: حمیدرضا (لژیون هشتم)
تنظیم کننده وبلاگ: حمیدرضا (لژیون هشتم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
688