جلسه اول از دوره هفدهم سری کارگاههای آموزشی جهانبینی کنگره 60، نمایندگی ارتش با استادی مسافر پیمان و نگهبانی مسافر کیوان و دبیری مسافر فرشاد با دستور جلسه ( وادی هشتم و تأثیر آن روی من ) در روز پنجشنبه تاریخ 1398/01/29 رأس ساعت 17 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
در ابتدا از خداوند بزرگ سپاسگزارم که توفیق داد تا یک بار دیگر این جایگاه را تجربه کنم، از نگهبان و دبیر گرامی نیز تشکر میکنم که به من اجازه دادند که در این جایگاه خدمت نمایم. دستور جلسه وادی هشتم و تأثیر آن روی من است که به نظر من یکی از اساسیترین قوانینی است که در کنگره 60 برای درمان من مسافر وجود دارد. زیربنای این وادی جایی است که اختیار حرکت و انتخاب مسیر را بهطور کامل به انسان میدهد. درنتیجه انسان در این راه مسئول انتخابها و حرکتهای خود خواهد بود. با توجه به این موضوع، باید با در نظر گرفتن کلیات راه و بدون درگیر شدن با جزئیات، توکل کنم و مسیر خود را شروع کنم. چرا که بعد از شروع حرکت، ممکن است جزئیات مسیر تغییر کند و یا از جهت دیگر قابل پیشبینی نباشد.
بهطور مثال اگر میخواهم به سمت شمال حرکت کنم، همینکه راه را بدانم و جهت را تشخیص بدهم، میتوانم راه خود را شروع کنم و دیگر نیاز نیست که بدانم هر یک از پیچهایی که در جاده وجود دارد به کدام سمت است و چه جزئیاتی در مسیر وجود دارد. ممکن است که در مسیر حرکت خود دچار اشتباهاتی بشوم و یا خساراتی برای خود و دیگران به بار بیاورم. نفس موضوع این اشتباهات هم اختیاری هست که به من دادهشده است. حال برای اینکه بتوانم دوباره به راه اصلی خود برگردم و ادامهی مسیر دهم، نیاز است که در جهت جبران خسارتهایی که وارد کردهام نیز حرکت کنم. در مسیری که من در تاریکیها طی کردهام، ضربههای جبرانناپذیری به خود، خانواده، جامعه و طبیعت زدهام که حال برای حرکت خود در مسیر خروج از تاریکیها باید این خسارتها را جبران کنم و یا حداقل در جهت جبران آنها حرکت کنم. بخشی از این جبران خسارت، بهعنوانمثال در خانواده، انجام وظایف خود در نقشی است که در خانواده بر عهدهدارم. نقش والدین در یک خانواده تقریباً شناختهشده است، ولی برای فرزندان خانواده، کمی مبهم و ناشناخته باقیمانده است.
آیا بهعنوان فرزند یک خانواده، انسانی خودخواه و حقبهجانب و طلبکار هستم و یا میدانم در قبال خدمتهایی که در خانواده توسط والدین به من شده است، چه پاسخی باید بدهم و قدردان باشم؟ وقتی از جهان تاریکی خارج شدم و حسهای من باز شد، باید خسارتهایی که وارد کردهام، در خانواده و جامعه را، بشناسم و هزینههایی که برای من در این بسترها پرداختشده است، بازپرداخت کنم. این هزینهها از هزینهی آموزش و پرورش من شروع میشود و تا آشغال انداختن من در کوچه و خیابان ادامه مییابد.
برای اینکه بتوانم حرکت را در هر مسیری شروع کنم و آن را به شکل صحیح ادامه دهم، باید اصولی را که در وادی نیز از آنها صحبت شده است رعایت کنم. یکی از این اصول، خواست است؛ یعنی اینکه من باید خواست خود را برای شروع یک مسیر و ادامهی آن بشناسم و بعد شروع به حرکت کنم. دوم اینکه وقتی پا در راه میگذارم، باید همواره و در هر شرایطی برای هدفی که در نظر گرفتهام تلاش کنم. سوم اینکه باید بدانم در مسیر حرکت خود با دوراهیهای مختلفی مواجه خواهم شد. اگر هدف و نهایت مسیر خود را در نظر نداشته باشم، در این دوراهیها و انتخابها دچار سردرگمی و گمراهی خواهم شد. شاعر بزرگوار عطار میگوید:
گر مرد رهی میان خون باید رفت از پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به ره درنه و هیچ مپرس خود راه بگویدت که چون باید رفت
نگارنده: مسافر آرش
عکاس: مسافر محمد حسین
تهیه و تنظیم: مسافر محمد حسین
منبع: کنگره 60؛ نمایندگی ارتش
- تعداد بازدید از این مطلب :
548