جلسه دهم از دوره سیام کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره 60، نمایندگی حر به استادی مسافر وحید و نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر سیروس با دستور جلسه ( وادی هشتم و تأثیر آن روی من ) روز سه شنبه مورخ 1398/01/27 رأس ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان وحید هستم مسافر خدا را شکر میکنم که یک بار دیگر این فرصت به من داده شد تا بتوانم در اینجایگاه خدمت کنم، امیدوارم امروز جلسه خوب و پر انرژی را کنار یکدیگر داشته باشیم دستور جلسه امروز وادی هشتم است. از وقتی به من گفتند که من امروز استاد جلسه هستم رفتم مطالعه کردم من داشتم فکر میکردم که به این نتیجه رسیدم که همه ما که اینجا نشستهایم و در کنگره حضور داریم به نوعی شاید قبل از اینکه وادی هشتم را بدانیم آن را تا حدودی عملی کردهایم به خاطر اینکه یک روزی ما نشستهایم با خودمان فکر کردیم که دیگر بس است اگر تا الآن مواد مصرف میکردیم دیگر کافی است و میخواهیم درمان شویم و تصمیم خودمان را گرفتیم و از آن مهمتر اینکه حرکت کردیم برای به درمان رسیدن به هر طریقی بعضیها از طریق سایت و بعضیها از طریق دوست و آشنا با کنگره آشنایی پیدا کردیم و آمدیم نزدیکترین شعبه که به خودمان نزدیک بود را انتخاب کردیم و یک روزی وارد کنگره شدیم تا به درمان برسیم یعنی در حقیقت حرکت کردیم و وارد شعبه شدیم بدون اینکه بدانیم روش درمان چیست و چگونه قرار است ما در کنگره درمان بشویم راه درمان را شروع کردیم.
حالا که راه درمان را شروع کردهایم و حرکت کردهایم به مرور راه خودش را به ما نشان داد ولی همه ما میدانیم که این حرکت به تنهایی کافی نیست یعنی تنها شروع کردن کافی نیست و لزوماً ما را به درمان نمیرساند تا اینجا هم باید خدا را شکر کنیم چون خیلیها بیرون از این در هستند و هنوز مصرف میکنند پس ما باید به خودمان ببالیم که توانستهایم این حرکت را شروع کنیم ولی همانطور که گفتم کافی نیست، بهطور مثال اگر میخواهیم مسافرت برویم و یک سفری را شروع کنیم مثلاً به شهر اصفهان برویم اینکه ما الآن در کنگره هستیم به نظر من این است که تا حدود عوارضی تهران رفتهایم، قدم خوبی را برداشتهایم ولی کافی نیست ما تا بخواهیم به اصفهان برسیم قطعاً همینکه وارد مسیر شدیم تابلوهای کنار جاده راه را به ما نشان میدهد ولی در طول مسیرمان مشکلات مختلفی داریم راههای انحرافی زیادی در طول مسیر داریم که اگر مراقبت نکنیم قطعاً به آن هدفی که داریم نمیرسیم، هدف ما در کنگره درمان است یعنی به درمان نمیرسیم ما چگونه باید از خودمان مراقبت کنیم که از مسیر اصلی منحرف نشویم در سیدی هم در این مورد صحبت شده و به ذهنم میرسد این چند مورد است، وقتی به جلسه میایم اول جلسه حضور داشته باشیم و دیر نکنیم به حرفهای راهنمایمان توجه کنیم و دستورات راهنما را بدون کم و کاست اجرا کنیم چون ما که داریم این مسیر را الآن میرویم، کسانی که بهعنوان راهنما هستند قبلاً این مسیر را رفتهاند و در طول سال شاید ۱۰ تا ۱۵ نفر را توانستهاند سالم به مقصد برسانند یعنی با این مسیر آشنا هستند و راه و چاه مسیر را خوب بلد هستند بنابراین باید به حرف راهنمایمان حتماً توجه کنیم و آموزش بگیریم، ولی یک بخشی که خیلی مهم است و در سیدی هم به آن اشاره شده است این است که باید هدف و خواسته داشته باشیم و خواستههای ما چقدر قوی است؟
به نظر من این موضوع خیلی مهم است که هرچقدر این خواسته و هدف ما قوی باشد به ما کمک بیشتری میکند تا ما به مقصدمان برسیم در سیدی آقای مهندس تشنگی را مثال میزند که شما هر چقدر تشنهتر باشید نسبت به هر خواستهای که دارید آن هدف برای شما بزرگتر میشود و اگر رسیدن به آن هدف برای شما اهمیت بیشتری داشته باشد شما برای رسیدن به آن هدف تلاش بیشتری میکنید. مثلاً اگر هدف درمان را آهنربا در نظر بگیریم و اگر این آهنربا در انتهای مسیر قدرت بیشتری داشته باشد ما را با قدرت بیشتری به سمت خودش میکشد و باعث میشود اگر مشکلی هم در مسیرمان داشته باشیم بتوانیم راحت از آن مشکل عبور کنیم، در سیدی آقای مهندس مثال میزند اگر کسی خواسته قوی داشته باشد با حداقل درآمد هم میتواند خانهدار شود ممکن است برای خیلی از ما این عجیب باشد ولی میخواهم بگویم واقعیت هم همین است مثلاً ما در زمان مصرف ممکن بود حوصله انجام دادن خیلی از کارها را نداشته باشیم ولی به محض اینکه موادمان تمام میشد و خمار میشدیم در هر شرایط و وضعیتی بود این مواد مصرفیمان را تهیه میکردیم شاید چند ساعتی طول میکشید ولی در آخر هر جور بود آن را تهیه میکردیم چون خواستهٔ قوی برای مصرف داشتیم و تشنه مصرف مواد بودیم و به آن محبوبی که مواد فروش بود میرسیدیم بنابراین میخواهم بگویم باید خواسته ما قوی باشد و باید هدفگذاری کنیم تا با قدرت به خواسته خودمان برسیم.
تهیه گزارش: مسافر فرهنگ (لژیون پنجم)
تصویرگر: مسافر حمید (لژیون هفتم)
مرزبان کشیک: مسافر اکبر
- تعداد بازدید از این مطلب :
502