English Version
English

مثلثی با نام دانایی مؤثر؛ نمایندگی آکادمی

مثلثی با نام دانایی مؤثر؛ نمایندگی آکادمی

استاد سردار می‌فرمایند

میزان دانایی؛ سواد نیست، تمدن نیست، مانند انسان بودن به لباس پوشیدن نیست. بایستی؛ انسانی اندیشید. هر انسانی در طول حیات خود، مسائل زیادی را آموزش می‌بیند. 

 نیاز به آموزش در اکثر امور احساس می‌شود؛ از جزئی‌ترین کارها مثل غذا خوردن، راه رفتن و صحبت کردن گرفته تا مباحث سنگین فلسفی و علوم مختلف. دراین‌بین یک سری از آموختنی‌ها هستند که برای بهبود وضعیت زندگی انسان‌ها بسیار لازم و ضروری می‌باشند. این آموزش‌ها از محیط خانواده شروع می‌شود و رفته‌رفته که کودک رشد می‌کند، در محیط مدرسه و دانشگاه و جامعه پیشرفت می‌کند و در هر مقطعی میزان سواد و آموزش‌های فرد بالاتر می‌رود؛ اما سؤال مهمی که مطرح می‌شود این است که آیا میزان و سطح سواد آکادمیک تأثیری روی دانایی‌فرد دارد یا خیر؟

برای پاسخ به این سؤال باید به بتن جامعه رفت و پژوهشی آماری را در بین افراد مختلف اعم از افراد تحصیل‌کرده و یا کم‌سواد و یا بی‌سواد انجام داد. حتی به نظر من برای رسیدن به پاسخ ملموس‌تر چه‌بسا که بهتر باشد سری به دادسراها و یا زندان‌ها زده شود و بررسی شود که چند درصد از مجرمین و محکومین در زندان‌ها، تحصیل‌کرده و پزشک و مهندس و غیره هستند؟!

متأسفانه آمارهایی که منتشرشده است حاکی از حقیقتی تلخ و تکان‌دهنده دارد؛ چراکه تعداد بسیار بالایی از این افراد ازنظر سطح سواد، در رتبه‌های بالایی قرار دارند! پس چه اتفاقی افتاده که یک فرد تحصیل‌کرده در این جایگاه قرارگرفته است؟ استاد امین در جزوه جهان‌بینی به زیبایی در مبحثی تحت عنوان مثلث دانایی و دانایی مؤثر، به این مسئله پرداخته است. اضلاع مثلث دانایی، شامل تفکر، تجربه و آموزش می‌باشد.

 در توضیح این مثلث بیان‌شده که در هر مسئله‌ای و هر کاری، فرد ابتدا باید تفکر کند و بعد از تحقیق و تفحص و تفکر کافی، دست به تجربه می‌زند و بالاخره از تجربیات کسب کرده آموزش می‌بیند. هر فرد در لحظه‌لحظه زندگی خود در معرض این مثلث قرار دارد ولی نکته اساسی و مهم قضیه در اینجاست که چه میزان از دانایی را که کسب کرده را بتواند به مرحله عمل برساند! به‌طور مثال ما همه می‌دانیم که مسواک زدن چقدر برای سلامت دهان و دندان مفید است و مسلماً تجربه مسواک زدن را نیز داریم و به‌طور حتم آموزش لازم را هم در این زمینه دیده‌ایم و اثرات مخرب عدم رعایت آن را نیز، می‌دانیم؛ اما این‌که من نوعی، چه قدر بتوانم در زمان مناسب، دانایی خود را به مرحله عمل برسانم، اینجاست که دانایی مؤثر در من اتفاق افتاده است.

 البته همان‌طور که می‌دانیم حس‌های منفی و بازدارنده همیشه وجود دارند و تمام تلاش و هدف این حس‌ها این است که جلوی رشد دانایی ما را بگیرند. هرکدام از اضلاع مثلث دانایی حسی منفی در مقابلش است که تشکیل مثلث جهالت را می‌دهند؛ یعنی تفکر که یکی از اضلاع مثلث دانایی است، حس ترس می‌آید و در مقابلش قرار می‌گیرد. فردی که می‌ترسد نمی‌تواند در لحظه و زمان مناسب تفکر کافی داشته باشد. می‌دانیم که اولین و مهم‌ترین و اصولی‌ترین بخش هر تصمیمی تفکر است؛ با تفکر ساختارها آغاز می‌شود و بدون تفکر آنچه است روبه‌زوال می‌رود (وادی اول)؛ بنابراین مشاهده می‌کنیم که حس منفی ترس، دست خود را روی مهم‌ترین قسمت یعنی تفکر می‌گذارد و از پایه ساختارها و بنیان فکری را موردحمله قرار می‌دهد و باعث می‌شود که انسان نتواند درست تصمیم بگیرد.

نیروی بازدارنده بعدی ناامیدی می‌باشد که در مقابل ضلع تجربه قرار می‌گیرد. فردی که ناامید است هرگز سعی نمی‌کند که تجربیات جدید را کسب کند و اصلاً امیدی به زندگی و ادامه راه ندارد و دائم گوشه‌ای نشسته و حسرت روزهای گذشته خود را می‌خورد و نیرویی برای حرکت ندارد. بالاخره حس منفی منیت هم در مقابل ضلع آموزش قرار می‌گیرد و باعث می‌شود که فرد آرام‌آرام دایره آموزش پذیری‌اش محدود و محدودتر شده و در ادامه خود را دانشمندی فرض کند که هیچ فردی در حد آموزش به وی نمی‌باشد. هرکدام از این حس‌های منفی که در وجود فرد باشد مانع از رشد و حرکت او خواهد شد و مثلث دانایی را تحت تأثیر خود قرار خواهد داد. بهترین راه و تنها راه نجات از این گردباد این است که انسان با شناخت نیروهای منفی از آن‌ها دوری کرده و سعی کند که دانایی خود را به مرحله عمل و دانایی مؤثر برساند.

 

نویسنده: هم‌سفر فاطمه لژیون یازدهم

ویراستار: هم‌سفر فخری لژیون یازدهم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .