مشارکت و کار گروهی یکی از ضروریترین عوامل در تحققِ اهدافِ کنگره ۶۰ میباشد.
مشارکت و کار گروهی یکی از ضروریترین عوامل در تحققِ اهدافِ کنگره ۶۰ میباشد.
انجام کار جمعی، اغلب به عنوان روش خوبی برای تقسیم کار و افزایش بهرهوری ارائه میشود و فعالیتهای جمعی، خود یک مهارت برای یادگیری به شمار میرود و اینها از طریق اشتراکگذاریِ تجربیات و تعامل متقابل، صورت میگیرد که امکانِ ابراز خلاقیت و قابلیتهای تحلیلیِ افرادِ فعال در آن را افزایش میدهد و فرصتِ ارائهی قابلیتها، باعث تقویت انگیزهی آنان میشود.
همچنین میتوان گفت که این امر امکان استفاده از دانشها و مهارتها و تجربیاتِ مختلفی که افراد این مجموعه دارند را برایمان فراهم مینماید. در کنگره ۶۰ در کنار یکدیگر قرار گرفتهایم، زیرا خواستهها و اهداف و بعضاً ویژگیهایمان نیز بههم گره خوردهاند.
فرآیند کار جمعی، وابسته به اهداف اعضای آن مجموعه است و ما در قالبِ یک مجموعه و در کنارِ یکدیگر، خانوادهای هستیم که اساسِ کارمان محبت است و با دانایی و شناخت و معرفت، در کنار یکدیگر قرار گرفتهایم و با عقل و عشق و ایمان حرکت میکنیم و پیشرفتِ خود را در ارتقاء کیفیتِ اهدافِ کنگره ۶۰ و رشدِ یکایک اعضای آن میدانیم.
تمرکز بر گسترش و تعمیق دانشِ اعتیاد و درمانِ آن، همواره از اولویتها بهشمار میرود.
همچنین فراهم کردنِ روندِ رو به رشد و پربار و رضایتبخش، برای اعضای جمعیتِ احیای انسانی، بخشی از تکنیکهای این سازمانِ غیر دولتی محسوب میشود. وفاداری، تفاهم و همکاری مشترک و چند سویه و بالا بودن مسئولیتپذیری، آموزش، تواناییهای پیچیده، روابط سودمند و بینش قابلِ توجهی راهنمایان کنگره ۶۰؛ دلیلی برای این شد که با ادغام و اشتراکگذاریِ نگرشها، پویاییِ مشارکت و همهی این عوامل، در محیط خوب و مثبتِ سایت همسفران نمایندگی آکادمی، در قالب مشارکت مکتوب راهنمایان
گروه خانوادهی نمایندگی آکادمی، به ثبت برسد. لذا از شما عزیزان میخواهیم که از این بخش که مرتبط با دستور جلسهی "دانایی، دانایی موثر و سواد" است بهرهمند شوید. با سپاس و احترام - همسفر وفا، لژیون خانم آنی کماندار (لژیون ششم)
سلام دوستان؛ مونا هستم همسفر - کمکراهنمای لژیون نهم
همانطور که از عنوان این دستور جلسه هم میشود فهمید، نشانهی دانایی، سواد نیست، لباسهای شیک و گران قیمت پوشیدن نیست، بلکه نشانهی دانایی؛ اندیشه و تفکر ماست، انتخابهای ماست، اینکه من بر سر دوراهیهای زندگیام چه راهی را انتخاب میکنم و آن راه مرا به کجا میرساند؛ دقیقاً بهمیزان دانایی من بستگی دارد. اضلاع مثلث دانایی عبارتند از: تفکر، تجربه و آموزش. یعنی اگر ما در معقولهای بهاندازهی کافی تفکر، تجربه و آموزش داشته باشیم، میتوانیم ادعا کنیم که در آن معقوله بهدانایی رسیدهایم. اما اگر اضلاع این مثلث برابر نباشد، آنوقت آن دانایی در حد معلومات عمومی است، دانایی که توان عملیاتی کردن آن را نداریم.
اکثر انسانها دارای مثلث بزرگی از دانایی هستند، بسیاری از مسائل را میدانند اما مثلث دانایی مؤثر آنها که در درون مثلث دانایی قرار میگیرد معمولاً خیلی کوچک است. یعنی میزان دانایی مؤثر آنها بهمراتب کمتر از میزان دانایی آنها است. البته مسیر رسیدن بهدانایی مؤثر از دانایی غیر مؤثر میگذرد و ما ابتدا باید بهدانایی برسیم و سپس در ادامهی راه؛ آرام آرام دانایی ما بهدانایی مؤثر تبدیل شود.
در دنیای ما بعضاً اینگونه تصور میشود که انسانهای با سواد قطعاً انسانهای دانایی هستند! در صورتیکه مثال نقض این موضوع را میتوانیم بیشمار در جامعه ببینیم. سواد چیزی است که بهصورت پتانسیل همهی انسانها آنرا دارا میباشند، اما بایستی از حالت پتانسیل بالفعل تبدیل شود و این نیاز به آموزش دارد.
نشانهی دانایی در نهایت به تفکرات و اعمال ما منتهی میشود، اینکه انسانی بیاندیشیم و به رفتارها، عمل و سخن آزمایش الهی بدهیم.
سلام دوستان؛ سپیده هستم همسفر - کمکراهنمای لژیون یازدهم
تفکر و تعمق در دستور جلسهی این هفته، مرا به سالیان قبل از ورود به کنگره برمیگرداند. زمانیکه با اعتیاد همسرم من هم در دنیایی تاریک بهسر میبردم.
بهنظرم میرسید به همه چیز آگاهم و در زمانِ تصمیمگیری بهخوبی قادر به تشخیص هستم. اما غافل از اینکه با آشفتگی حاکم بر زندگی و تأثیر بیاندازهی آن بر اندیشهی من، ناخودآگاه دچار اشتباهات زیادی در این مسیر پر از تلاطم میشدم.
پس از ورود به کنگره و دریافت آموزشها و با درک مطالبی که آموزههای آن درس درست زندگی کردن است، موضوع دانایی برایم روشن شد، با آشنایی با اضلاع مثلث دانایی یعنی همان آموزش، تفکر و تجربه و سپس دانایی مؤثر که بسیار نقش مهم و تعیین کنندهای دارد، زیرا باید دانستههایم را اجرا نمایم تا به خودم نزدیک شوم، تا به نیروی عقل نزدیک
شوم، دنیای من هم آرام آرام تغییر کرد و برای این تغییر که همیشه بهدنبالش بودم، در کنگره با آموزشهای ناب، اساتید تأثیرگذار، راهنمایان همیشه همراه و ... آموختم تنها و تنها با تزکیه و پالایش و قرار گرفتن در مسیر ارزشها، همراه با حسی سالم میتوان به قدرت تشخیص یا دانایی رسید و در زمان تصمیمگیری دچار خطا نشد.
حالا دیگر قبل از هر کاری، قدم اول تفکر بر اساس آگاهی و بررسی دقیق است.
در این دستور جلسه، دانایی در کنار سواد قرار گرفته که اشارهاش به این است که سطح سواد و تحصیلات که بسیار هم ارزشمند است، به میزان دانایی بستگی ندارد، زیرا همانطور که پیشتر اشاره شد، علم درست زندگی کردن و سواد، دو مقولهی جدا از هم هستند و بسیار دیده میشود که افراد تحصیل کرده قادر به یک تعامل ساده با اطرافیان خود نمی باشند.
امیدوارم قدردان موهبت حضور در کنگره باشیم و همسو با اهداف کنگره که همانا انسانی اندیشیدن و انسانی زندگی کردن است قدم برداریم، برای داشتن دنیایی متعادل و سرشار از آرامش.
سلام دوستان؛ زهره هستم همسفر - کمکراهنمای لژیون دهم
در دستور جلسهی این هفته؛ سه مقوله مورد بررسی قرار گرفته که جزء اصلیترین دروس جهانبینی محسوب میشود. دانایی مثلثی است که تشکیل شده از سه ضلع: تفکر، آموزش، تجربه.
من برای فهم و درک هر مسئلهای و دانستن آن، گاهی با تجربه، گاهی با کسب علم و آموزشدیدن و گاهی با تفکر کردن به موضوعی آن را میفهمم. در مسیر دانایی ممکن است هر ضلع مثلث دانایی با هم رشد نکند، یکی کمتر یکی بیشتر و اما دانایی مؤثر؛ مثلث متساویالاضلاعی است که درون مثلث دانایی قرار گرفته. یعنی من در یک موضوعی وقتی به دانایی مؤثر میرسم که هر ضلع آموزش و تفکر و تجربه با هم بهطور مساوی رشد کرده باشد، که نتیجهی آن میشود انتخابهای درست من و رسیدن به تعادل. گاهی به غلط متوجه میشوم که دانایی مؤثر یعنی کاربردی کردن دانستههای من که اگر دانایی ناقص باشد و تفکر و تجربه و آموزش با هم برابر رشد نکرده باشند، هیچوقت نمیتوانم راه مسیر و یا دانشی را عملی کنم.
سواد یعنی سطح دانش من و هیچ ربطی به دانایی و دانایی مؤثر ندارد. خیلی از انسانها هستند که سطح سواد بالایی دارند، ولی از تعادل و حال خوش برخوردار نیستند و چیزی راجع به اصول انسانیت نمیدانند و بر عکس انسانهای بیسوادی هستند که در کمال آرامش و تعادل زندگی میکنند. میزان دانایی؛ سواد نیست، تمدن نیست. انسان بودن به لباس پوشیدن نیست، بایستی انسانی اندیشید. دانایی است که هر لحظه به من میگوید چه درست و چه غلط است. امیدوارم همهی ما بتوانیم در مسیر دانایی حرکت کنیم.
سلام دوستان؛ سلوه هستم همسفر - کمکراهنمای لژیون یازدهم
در کنگره اولین وادی که ما میآموزیم و یاد میگیریم تفکر است و خود این وادی سفر بسیار با ارزش و مهمی است. مسئلهی تفکر آغاز راه رسیدن به دانایی است، مشروط بر اینکه طبق مثلث دانایی که تفکر تجربه و آموزش است صورت بگیرد. هر زمانی که سه ضلع مثلث بهطور یکسان و یک اندازه باشد و شخص بتواند و بداند که اینها برای عمل کردن است و نه برای اینکه تنها در قالب کلمات، آنوقت است که میتواند به آرامش و آسایش در زندگی برسد.
برای دانستن و رسیدن به دانایی؛ ابتدا ما تاریکیها را تجربه میکنیم و گاهی بهای سنگینی برای ناآگاهیهای خود پرداخت میکنیم و گویا این مسیر را باید طی کرد، چون برای رسیدن به روشناییها، میبایست از تاریکیها عبور کرد. هر آنچه که در زندگی ما رخ میدهد، ما نیاز به تفکر و تجربه و آموزش داریم.
برای مثال: همسر و پسر من دچار بیماری اعتیاد شده بودند. هرگز تصوری از اعتیاد نداشتم و اما با گوشت و پوست خودم، دردهای زیادی را تحمل کردم و زمانی که به کنگره رسیدم و وارد کنگره شدم، تازه آنجا بود که معنی این بیماری مهلک را فهمیدم و تفکر کردم که چهگونه و به چه شکلی میتوانم به آنها و به خودم کمک کنم. آنجا بود که از تجربیات همسفران و راهنماها، توانستم بهرهمند شوم و از آنها درس بگیرم و آموزش بگیرم که چهگونه میشود این کار را انجام داد و در این خصوص میشود گفت که من با عمل کردن به آموزشها، توانستم به دانایی مؤثر برسم و سه ضلع تفکر، تجربه، آموزش بهطور یکسان و یک اندازه رشد کردند.
این مسئله نه تنها درباره اعتیاد صادق است، بلکه در تمام مسائل زندگی میتواند کاربرد داشته باشد و در هر معقوله که ما در زندگی برایمان پیش میآید، این مثلث میتواند ما را به دانایی برساند. پس با بهکارگیری آن و با عمل کردن به آموزشها و ایجاد تغییرات در هر زمینهای میتوانیم به دانایی برسیم.
دربارهی سواد؛ داشتن سواد و تحصیلات دلیل بر دانایی نیست و اگر هر کسی در یک مقولهی خاصی دانش و تحصیلات کسب بکند، این دلیل بر این نیست که بتواند در ارتباطاتش، در زندگیش، در حل مسائلش به دانایی رسیده باشد که قادر باشد از آن مسائل بگذرد و آنها را حل بکند. کسی میتواند بگوید که من به دانایی در یک خصوصی رسیدهام که در وحلهی اول در همان زمینهی خاص بتواند راهگشا و مشکلگشای زندگی خودش باشد. اگر کسی در زندگی روابط درستی داشته باشد، از روابط درستی در خانواده بهرهمند باشد و توانسته باشد از آموزشهایی که در راستای کنگره گرفته باشد، بتواند آنها را درست عمل بکند و در عملی بهصورت واقعی آنها را اجرا بکند و در آرامش و آسایش باشد، آنوقت است که میتواند بگوید که به دانایی مؤثر رسیده است.
سلام دوستان؛ شبنم هستم همسفر - کمکراهنمای لژیون هفتم
همیشه فکر میکردم آدمهای مصرفکننده یا بیسواد هستند یا بد تربیت شدند یا فقیرند و یا ... ! وقتی خودم متوجهی این مشکل شدم باورم نمیشد. چون مسافرم هم تحصیل کرده بود، هم در یک خانوادهی خوب بزرگ شده بود و همیشه این سوال در ذهنم بود که چرا؟ چرا این؟ وقتی به کنگره آمدم و دقیقاً این سوال را از راهنمایم پرسیدم، گفت: ما مصرفکنندهی پزشک و استاد دانشگاه و مهندس و ... داریم.
تعجب کرده بودم! وقتی پرسیدم چرا؟! گفت صبر کن، خودت میفهمی. به مرور که جهانبینی را یاد گرفتم، فهمیدم فرق دانایی با دانایی مؤثر یعنی چه. اینکه آدم فقط بداند با اینکه هم بداند و هم عمل کند، دو مقولهی جدا از هم است.
فقط دانستن مهم نیست، اینکه توانایی انجام دادن آن دانستهها را داشته باشی خیلی مهم است. خدا را شکر که کنگره این موضوع را هم بهمن و هم به مسافرم خوب یاد داد. امیدوارم بتوانم این مقوله را در تمام مراحل زندگیام بهکار ببندم. با تشکر.
تهیه و تنظیم: همسفر وفا، لژیون خانم آنی کماندار (لژیون ششم)
همسفران نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
2097