English Version
English

بایداز اتفاقات زندگی‌ درس بیاموزیم

بایداز اتفاقات زندگی‌ درس بیاموزیم

وقتی بتوانید سرگذشت خود را بدون اینکه متأثر شوید تعریف کنید، این یعنی ازآنچه بر شما گذشته التیام‌یافته‌ایدهیچ‌گاه به خاطر اتفاقاتی که در زندگی‌تان افتاده افسوس نخورید، آن اتفاقات را نه می‌توان تغییر داد، نه محو کرد و نه از یاد برد. پس از آن‌ها درس بیاموزید، عبرت بگیرید و به‌پیش بروید. امروز در خدمت خانواده‌ای هستیم که اولین سال رهایی‌شان را در شعبه جشن گرفتیم. لطفاً لحظاتی ما را همراهی کنید.

با عرض سلام و تبریک به مناسبت اولین سال رهایی، خودتان را به‌رسم کنگره معرفی کنید.

مسافر: سلام دوستان کریم هستم یک مسافر، آخرین آنتی ایکس مصرفی قرص، به مدت 11 ماه و 22 روزبه روش دی اس تی، با داروی درمان شربت شفابخش اوتی، با کمک و راهنمایی استاد عزیزم آقا میلاد سفر کردم. در حال حاضر با لطف خداوند و با دستان پرتوان آقای مهندس مدت 1 سال و 2 ماه و 8 روز است که از بند اعتیاد آزاد و رها هستم.

هم‌سفر: سلام دوستان اشرف هستم هم‌سفر کریم.

حس و حال خود را از این جشن برای ما بگوئید؟

مسافر: این جشن برایم مثل یک خواب و رؤیا بود، باورم نمی‌شد که بالاخره این روز را ببینم. ولی احساسم مانند کسی بود که تازه متولدشده و پا به یک دنیای دیگری گذاشته، دنیایی که پر از انسان‌های دوست‌داشتنی و بامحبت است.

هم‌سفر: از چندین سال قبل که آرزوی آمدن به کنگره را همراه با مسافرم داشتم. گمان می‌کردم که آرزوی محالی است ولی خداوند بزرگ آرزوی من را محقق کرد. شاید در خواب یا در تصورم هم نمی‌توانستم این لحظه را ببینم و ترسیم کنم اما شد و اتفاق افتاد و چه لحظهٔ زیبایی. وقتی‌که دیدم مسافرم با تنی سالم و سرشار از اشتیاق صحبت می‌کند و الگوی سلامت و درمان اعتیاد شده، برای بسیاری از افراد حاضر در شعبه که در اوایل سفر هستند و هنوز ناامید از درمانند، لذت بردم. دیدن آن‌همه فرشته هم برایم جذاب بود.

لطفاً بفرمائید از چه طریقی با کنگره آشنا شدید؟

مسافر: مسیر کنگره توسط همسرم برایم هموار شد و بعد از 12 سال اذن آمدن به بهشت برایم صادر شد.

هم‌سفر: من حدوداً سال 85 با دیدن سریال مسافر پی به درمان اعتیاد بردم و از همان زمان متوجه شدم که کنگره بهترین راه است و با تمام ترک‌های مسافرم مخالفت می‌کردم و او را تشویق به درمان در کنگره 60 می‌کردم. حتی یک روز هم به‌اتفاق هم به شعبه ابن‌سینا واقع در امامزاده رفتیم، ولی مسافرم دوری راه را بهانه کرد و نرفت و من از سال 87 تا سال 95 تمام تلاش خود را کردم تا بتوانم مسافرم را راضی به آمدن کنگره کنم؛ و با لطف خدا موفق شدم.

دوست دارید چه خدمت‌هایی را در کنگره داشته باشید؟

مسافر: در کنگره تمام خدمت‌ها شیرین و لذت‌بخش و آموزنده است. من دوست دارم تک‌تک آن‌ها را تجربه کنم ازتی کشیدن تا خدمت مقدس کمک راهنمایی و دیده‌بانی.

هم‌سفر: من دوست دارم تمام خدمت‌ها را تجربه کنم از نگهبانی و مرزبانی تا کمک راهنمایی و ... با دیدن تمام کسانی که با شال‌های رنگارنگ در شعب مختلف و حتی آکادمی خدمت خالصانه می‌کنند آرزوی به دست آوردن شال‌ها را می‌کنم از دوستانم تقاضا دارم برایم دعا کنند.

خانم اشرف شما به‌عنوان هم‌سفر چقدر و به چه میزان در رهایی مسافرتان نقش داشته‌اید؟

هم‌سفر: من فقط تلاش کردم که مسافرم با کنگره آشنا شود؛ و سعی کردم فضای خانه را آرام و گرم نگه‌دارم. ولی این خود آقا کریم بود که روزهایی را که شیفت نبود از ساعت 12 ظهر ندای رفتن به کنگره را داشت و باذوق و شوق آماده می‌شد که قبل از ساعت 2 در شعبه حضورداشته باشد. از خداوند خواهانم که شال کمک راهنمایی را بر دوشش ببینم.

یک پیام زیبا در خصوص آقای مهندس و خانواده ایشان بیان کنید.

مسافر: آقای مهندس از صمیم قلبم دوستت دارم و تمام داروندارم فدای عشق و محبت شما. خداوند سایهٔ شمارا از سر ما کم نکند. همراه با خانواده در سلامتی و دل‌خوشی گذران عمر کنید انشا الله.

هم‌سفر: زندگی بزرگ‌ترین تجربهٔ هر فردی است که ما روزی حسرت آن را داشتیم و این آقای مهندس بود که آن را به ما هدیه داد. آقای مهندس بزرگوار زندگی‌ات سرشار از عطر بهار، خانه‌ات آباد، تنت سلامت، لبت خندان، دلت خوش و قلبت همیشه تپنده باد.

حرف آخرتان را می‌شنویم.

مسافر: من از کمک راهنمای عزیز خودم آقا میلاد و راهنمای سیگارم آقا حشمت که مثل پدری دلسوز و برادری غمخوار کنارم بودند تا بتوانم با بیماری خود مبارزه کنم و به درمان برسم سپاسگزارمهمچنین قدردان تمام دوستان و برادر لژیونی‌های خودم هستم. تشکر می‌کنم از آقا میثم، ایجنت شعبه و آقا جعفر عزیز و آقا قباد و تمام کمک راهنمایان شعبهٔ ابن‌سینا و نیز از مرزبانان و دوستانم در سایت و در قسمت اوتی و آشپزخانه که دست‌به‌دست هم دادند تا طعم زیبای رهایی را بچشم سپاسگزاری می‌کنم. دوستان ممنون.

هم‌سفر: خانم مرضیه، دردی که همیشه در سینه داشتم را التیام بخشیدی. دستت را می‌بوسم. سلامتی شما و خانوادهٔ گران‌قدرتان آرزوی همیشگی من است. از همهٔ دوستانی که در این راه و منزل مرا یاری کردند تشکر می‌کنم. خانم ضابطی و مرزبانان عزیزم که همیشه حواستان به من بود سپاسگزارتان هستم. خانم مینای گلم، خانم آرزوی عزیزم و خانم صدیقه قدردان شما عزیزان هم هستم. زنده باشید.

 

تهیه گزارش و تایپ: هم‌سفر آرزو

عکاس: هم‌سفر مینا

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .