سرت را با سر راهنما عوض کن. جملهای که راهنمای عزیزم در روزهای اول به رهجوها میگفت. من این جمله را ملکه ذهنم کردم. من باید گوشبهفرمان راهنمایم باشم تا در این راه موفق شوم و بتوانم از مشکلات عبور کنم. ما میتوانیم بامحبت وارد قلبها شویم، راهنمایان با مهر و محبتی که دارند وارد قلبهای شکسته ما میشوند و تلاش میکنند تا به آن التیام بخشند و آن را درمان کنند. یادمان نرود که ما نیز باید به خودمان کمک کنیم تا از این سفر سهل و سخت بهسلامت عبور کنیم.
راهنما برای من حکم عقل را دارد و راه و چاه را خیلی بهتر از من میداند. فرمانبرداری اهمیت زیادی دارد که من اگر فرمانبردار خوبی باشم میتوانم بهفرمان دهی برسم و باید بدانم راهنما چیزی جز خیر و صلاح برای من نمیخواهد که این همان اعتمادی است که رهجو باید به راهنمای خود داشته باشد.
راهنما راه را نمایان میکند و بدون هیچ چشمداشت و منتی وقت و انرژی و اطلاعات خود را در اختیار رهجو قرار میدهد. راهنما برای رهجو مثل یک تکیهگاه است.
رهجو باید در سفر خود صبور و شکیبا باشد. رهجو کسی است که جوینده راه است و میخواهد راه را به کردار و پندار و گفتار سالم پیدا کند. راه سلامتی، راه خارج شدن از تاریکی، راه درمان، هنر درست زندگی کردن و ... را میخواهد یاد بگیرد. رهجو باید هدف داشته باشد و هدفش رسیدن به درمان است. در کنگره میزان تحصیلات، شغل و... مهم نیست بلکه چیزی که در سفر اول مهم است درست سفر کردن و مرتب و منظم بودن و گوشبهفرمان بودن است.
خدمت کردن در کنگره، رعایت قوانین و مقررات کنگره، گوش کردن به سیدیها و خواندن کتابها، احترام گذاشتن به راهنماها و ... از وظایف رهجو است. با آموزشهای جهانبینی است که رهجو به درمان میرسد و رهجو باید آگاهی خود را روزبهروز بیشتر کند. رهجو باید در کنگره وقتشناسی را یاد بگیرد و سروقت به جلسه بیاید. رهجو باید راهنمای خود را از روی حس خود انتخاب کند.
من حس خوبی به راهنمای خوددارم که تابهحال این حس را نسبت به هیچکس نداشتم و عاشقانه دوستش دارم؛ و اگر رهجو گوشبهفرمان راهنمای خود باشد این سفر برای او سهل و آسان میشود و اگر گوشبهفرمان نباشد سفر برای او سخت میشود.
و نیروی عشق معجزه میکند نیرویی که به نظر من از بمب اتم هم قویتر است و راهنماها با نیروی عشق ما را از انسانهای با تخریبهای بسیار و حال خراب به انسانهای سرزنده باحال خوش میرسانند و این است اعجاز نیروی عشق که منشأ آن بنیان کنگره 60 و راهنماها میباشند که بدون هیچ منتی مثل خورشید بر ما میتابند.
نوشتهشده به قلم همسفر زهره لژیون شماره 5 نام کمک راهنما خانم بتول
ارسال مطلب و عکس: همسفر خدیجه
- تعداد بازدید از این مطلب :
1491