افلا تعقلون، افلا تتفکرون
از فرماندهی عقل تا فرماندهی نفس اماره ازنظر مکانی یک مو فاصله است. انسان زمانی به نهایت کمال انسانی خود در این کرهٔ خاکی میرسد که بهفرمان عقل رسیده باشد. آنجا قلهای است. عقاب در بلندترین جایگاه آن قرار دارد و عقل اندیشهٔ خویش را به نمایش میگذارد.
یکی از مؤلفههای این وادی، عقل است که مانند خورشید به هستی و نیستی میتابد و از مهمترین و سرنوشتسازترین مسائلی است که آغاز و پایانی ندارد. انسان در مسیر تکامل خود باید بهفرمان عقل برسد. عقل فرمانده تمام صور پنهان ازجمله نفس، روح، کالبدهای هفتگانه و آرشیو است. در اینجا با دو تفکر برخورد میکنیم. تفکر مثبت و منفی که تفکر مثبت معقول است کارهایش همه معقول و درست است. منفی نامعقول و شیطانی است. تفکری ضد بشری، ضد انسانی یا حیوانی و نادرست است. این تفکر را هدایت و بررسی میکند.
سیستم عقل میگوید: عقل برای بررسی، اطلاعات و آگاهی میخواهد. فرمانروایی عقل در کارهای بزرگ و خارقالعاده نیست، بلکه باید از کوچکترین کارها شروع کرده و آرامش را به منزل دل آورد. همانطور که برای دانشگاه رفتن و ارتقا تحصیلی باید از کلاس اول شروع کرده و لذت نوشتن تکتک حروف و اعداد را چشید. یادگیری آنها دربرد عقل نیز همینگونه است. در وادی اول میگوید مسئول خود باشیم و تابع انضباط بوده و مسئلهای نداشته باشیم.
رسیدن بهفرمان عقل کار سادهای نیست. هر چه بتوانیم باید حکم عقل را در جهان جسم و جان خودپذیرا باشیم. خوب دیدن شرط انسان بودن است و زمانی که بهفرمان برداری عقل برسیم یعنی به نفس مطمئنه رسیدیم آنوقت در بهشت خداوند هستیم. به قول استاد سیلور دلیل نمیشود هر چه را که خداوند آفریده استفاده کنیم. نفس مطمئنه مرتبهای از نفس انسانی است که پس از تصفیه و تهذیب از صفات ناپسند اخلاقی و هواهای نفسانی به مرحله رسیده غرایز سرکش و خواهشهای حیوانی افسارگسیخته را کنترل نموده و خود را ندیده میبیند؛ که مالک هیچ خیر و شری و هیچ سودی و زیانی برای خود نیست وزندگی دنیا را از یک زندگی مجازی و گذرا میبیند.
بنابراین برای شروع تفکر و رسیدن به عقل سه نیروی مهم القا، احیا و تحرک هم وارد عمل میشود. همه ما بافکر افیونی آشنا هستیم و میدانیم که تفکر افیونی، بخشی از تفکر است و انسانها هم در این تفکر منفی هستند. در مدل قلعه عقل نفس با خواستههایی که دارد باید از دروازهای که سربازان دانایی از آن محافظت میکنند عبور کند تا بتواند وارد قلعه عقل شود. در اینجا عقل خواستهها را بررسی میکند و خواستههای معقول مثل ساختن مدرسه، بیمارستان و علم را میپذیرد و خواستههای نامعقول نظیر ساختن قمارخانه، دیسکو و ... را نمیپذیرد؛ بنابراین دانایی باید در انسان بالا برود تا بتواند جلوی اتفاقها را بگیرد.
خواستهها با خود حس را به همراه میآورد. اگر این حسها منفی باشد عقل دستور قطع آن را میدهد؛ مثلاً فردی که میخواهد درمان شود، حس ترس با اوست و عقل فرمان قطع مدار را میدهد.
و پس از قطع مواد به شخص فشار میآورد. عقل دوباره برای کم کردن فشار میگوید مشروب بخور و عقل در این مورد دانایی ندارد، نمیداند الکل هم تخریب دارد. در فرد تخریبهای جدید به وجود میآورد و باز عقل قطع مشروب را میدهد؛ و باز در اثر فشار عقل به او دستور میدهد که استفاده از قرص و یا شیشه و یا غیره را بکند و فرد در مرحلهای قرار میگیرد که تخریبهای او بیشتر میشود.
اگر فرد بهاندازهٔ کافی، دانایی لازم را داشته باشد و در هنگام وارد شدن فشار این راهها را نرود. صبر میکند تا راهحل منطقی پیدا شود. اگر ما حس تنفر و ناامیدی داشته باشیم تفکر ما در جهت منیت و ناامیدی و ترس میرود. مرحلهٔ دیگر دیدگاه غلط است. دیدگاه غلط، جهانبینی غلط است. مثلاینکه ما بگوییم نژاد سفید برتر از نژاد یا اینکه ما خانوادهای هستیم همه باهوش، دیدگاه غلط انسان موارد نادرستی را به وجود میآورد؛ که همهٔ این دیدگاههای غلط از جهل انسان است. با تفکر غلط مسیر حقیقت بسته میشود و جهانبینی غلط باعث تفکر غلط میشود
در کل حقههای نفسبر اساس مثلث جهالت و تفکر غلط پایهریزی میشود. حس منفی تفکر ما را در جهت تخریب تقویت میکند و دیدگاه غلط باعث میشود که تفکر درست را پیدا نکنیم و کار عقل دشوارتر میشود؛ و این نیروی خدادادی، بابیانی مثل افلا تعقلون و افلا تتفکرون و انسانهایی که تعقل نمیکنند و خداوند انسان را دعوت میکند که از عقل خود استفاده کند.
اگر به کنگره 60 نگاهی بیندازیم مشاهده میکنیم مطلب و اطلاعات اندکی در صور آشکار و پنهان انسان همینطور عقل و نفس ... داشته باشند. شاید هم اصلاً آن را نشناسند و باید مثلث دانایی را طی و طریق نمایند؛ بنابراین حکم عقل انسان را به سمت روشنایی، تکامل و رشد میرساند و نفس اماره به تاریکیها و ضد ارزشها سوق میدهد. کنگره با آموزشهایی که میدهد، یک آشتی و توازن بین عقل و نفس برقرار میکند و بهصورت پلهای روش دی اس تی ذرهذره فرد از فرمانبرداری نفس خارج میشود و یاد میگیرد نفس را با آگاهی تربیت کند و این خصلت حیوانی را به اهلی تبدیل نماید و این امر را باید فرمانبرداری راهنما باشد و در صراط مستقیم حرکت کند.
و حالا اگر مطالبی که در کنار و اطراف ما قرار دارد و ما نمیشناسیم، تردید داریم و یا برایمان گنگ است، باید صبر کنیم تا به دانایی مؤثر برسیم. هرچقدر آموزش بیشتر و بهتر باشد؛ یعنی رسیدن بهفرمان عقل دو مؤلفه دارد. عقل کلی و عقل جزئی انسان میتواند از راه گسترده از جزئی بهکلی برسد چه در این بعد و چه بعدهای دیگر چون عقل فناناپذیر است بقا دارد و قبل از روز الست تا به امروز مثل تکرار اعداد که از هر یک از اعداد یک عقل را تکرار میشود. باید اینها در آرشیو نگهداری شود و مرحلههایی را پشت سر بگذاریم. عقل و نفس ماندگار است و کارش مثل تبدیل و تغییر و ترخیص میشود یعنی از خاک به زر میتواند تبدیل شود و آن بستگی به اعمال خوب و بدانسان دارد. باید زندگی و حیات را جدی گرفت و کاملاً صور پنهان انسان را بشناسیم و از آن عبور کنیم.
نویسنده: همسفر صدیقه آتشبار
نگارنده: همسفر اشرف
- تعداد بازدید از این مطلب :
2691