English Version
English

نشانی باقی گذاردن؛ جشن اولین سال رهایی مسافر اسماعیل

نشانی باقی گذاردن؛ جشن اولین سال رهایی مسافر اسماعیل

دومین جلسه از دور سی و هفتم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره 60، نمایندگی پرستار با دستور جلسه "سم زدایی و سم نزدائی+تولد اولین سال رهایی مسافر اسماعیل به استادی آقای امین حمله‌داری، نگهبانی مسافر وحید و دبیری مسافر توحید در روز پنج‌شنبه مورخ 1397/11/11راس ساعت۱۷:۰۰ آغاز بکار نمود.

سلام دوستان امین هستم یک مسافر

دستور جلسه امروز دو بخش دارد، بخش اول آن سم‌زدائی و سم نزدایی و بخش دوم آن تولد اسماعیل عزیز.هست

در بخش اول روی این دستور جلسه داشتم فکر می‌کردم که چندین سال جزو دستور جلسات کنگره ۶۰ شده است.

یک سنت غلط در درمان اعتیاد و یک باور غلطی که در دنیای پزشکی در مورد اعتیاد اشاره می‌کند که درواقع کسی که مواد مخدر استفاده می‌کرد را در دنیای پزشکی بیمار نمی‌شناختند و اصلاً کاری با او نداشتند و می‌گفتند که مصرف‌کننده باید برود بخوابد و خودش ترک کند و کاری به دنیای پزشکی و درمان ندارد.

بعد از یک مدتی که این درمان بیماری اعتیاد دغدغه دنیا بود و از طرفی علائم یک مصرف‌کننده خیلی شبیه بود به یکسری بیماری‌ها،لذا پزشکان و روانشناسان تصمیم گرفتند که به قضیه اعتیاد ورود کنند. ولی یک باور غلط از همان ابتدا پایه‌گذاری شد و فکر می‌کردند درمان مواد مخدر می‌تواند با نتیجه یک آزمایش پاک بشود. اگر هم یکسری حالات روحی روانی برای مصرف‌کننده پیش می‌آید، تصورشان بر این بود که این‌ها به خاطر این است که افرادی که مصرف‌کننده می‌شوند، عموماً کسانی هستند که پیش‌زمینه‌های روانی رادارند‌ درنتیجه مصرف‌کننده که شدند این مصرف مواد، آن بیماری‌های روحی روانی را در آن‌ها زنده کرده و باید با دارو این حالات مختلف پیش‌آمده را برطرف کرد. یکی از این حالات شایع که هنوز هم جریان دارد همین بود تصور و تلاش پزشکان بر این است که افسردگی و توهمات مصرف‌کننده را با داروهای ضدافسردگی و آرام‌بخش‌ها و ضد توهم درمان کنند.

 اولین جایی که آمد این مسئله را روشن کرد که مواد مخدر سم نیست و حالات مسمومیت ندارد کنگره شصت بود. بااینکه در پزشکی هم شناخته‌شده بود که نوروترانسمیترها ناقل‌های عصبی و مواد شبه افیونی چه هستند و شاید ۱۰۰ سال حالا چند سال بوده دقیقاً نمی‌دانم به‌هرحال شناخته‌شده بود، ولی این قضیه که مواد مخدر رفته در سیستمهای عصبی و سیستم مغز جایگزین یکسری کارخانه‌های تولیدی خود بدن شده و راه درمان این است که این کارخانه‌ها را راه بیندازیم اصلا شناخته شده نبود.

ظاهر این قضیه بااینکه راه‌حل خیلی ساده‌ای دارد در کنگره شصت به دست آقای مهندس دژاکام کشف شد. و این باوری هم که در کنگره هست و در همه قسمت‌ها در مورد همین بیماری اعتیاد همین لفظ بیماری را به کاربردند و لفظ درمان را به کاربردند و خودمان شاید در بطن قضیه هستیم متوجه آن نباشیم، ولی همین اصطلاحات القائات کنگره ۶۰ است در طول ۲۰ سال فعالیتش و خیلی در این زمینه نقش داشته است حتی تأثیری که روی درمان‌های داروئی در کشور داشته و تأثیر ورود اوپیوم تنیکچر به چرخه درمان داشته است.حتی اینکه مصرف‌کننده‌های بیرون از کنگره به کلینیک‌ها مراجعه می‌کنند و می‌توانند از شربت OT استفاده کنند؛ و ما معتقدیم جزو همین اصول مقاله سم‌زدائی و سم نزدایی است و معتقدیم که کامل‌ترین دارو و بهترین دارو و کم‌خطرترین دارو و مؤثرترین دارو برای درمان اعتیاد است.

حتی شاید برای کاهش آسیب یعنی شخص مصرف‌کننده به‌جای اینکه داروی نگه‌دارنده متادون مصرف کند کنگره معتقد است که بهتر است داروی OT مصرف کند.

این قضیه را مدیون بنیان کنگره آقای مهندس دژاکام هستیم. ولی خب باید در باورمان مرتب تکرار بشود و نسبت به آن آگاهی داشته باشیم به‌خصوص که من فکر می‌کنم موضوعی که در این هفته به آن اشاره کرد موضوع سیگار هست. این موضوع سم‌زدائی و سم نزدایی درمان سیگار هنوز هم که هنوزه حتی برای خود بچه‌های کنگره روشن نیست. مثلا این‌که میگویند یک‌دفعه سیگارت رو بگذار کنار یا این‌که میگویند این آدامس برای این است که آرام‌آرام عادت کنی. اگر می‌توانید سیگارت را سرش را ببر و کم بکش و سیگارت را به‌جای یک پاکت ۵ نخ بکش ببینید چه جوری می‌شود. این‌ها همه ناشی از این است که صورت‌مسئله اعتیاد به سیگار شناخته نیست.

سیگار یک ماده مخدر است و این نیست که با قطع کردن از بدن خارج شود و حتماً نیاز دارد آن قسمت از مغز که در اثر مصرف سیگار تخریب‌شده بازسازی بشود

در خصوص قسمت دوم دستور جلسه که تولد آقا اسماعیل است: اسماعیل زمانی که سفرش را شروع کرد من یادم هست خب آقای اشکذری جلسه گذشته فرمود که یک راهنما همیشه تصویر اول یک مسافر که وارد لژیون می‌شود را یادش می‌ماند. ولی من همیشه سعی می‌کنم که تصویرهای خوب و ادامه سفر مسافر جایگزین تصویر اولیه بشود و تصویر روز اول خیلی تار به نظر بیاید و یا کمتر یادم بیاید.‌ولی امروز فکر کردم تصویر او ‌لین روز ورود اسماعیل یادم بیایدکه آمد.

امیدوارم که حرکتش را در کنگره مستحکم بکند. اسماعیل در سفرش خیلی منظم بود و سی‌دی‌هایش را مرتب می‌نوشت. در بخشی از سفرش دبیر لژیون بود. خیلی از بچه‌ها از ایشان الگو می‌گرفتند و خوب سفر کرد. بعدش که در قسمت دبیری و نگهبانی و نشریات شعبه و قسمت OT سعی کرد که خدمت بکند. حالا یک مدت هست که به خاطر مشغله حضورش کم‌رنگ شده و امیدوارم که حرکتش مستحکم بکند و دوباره بتواند حضور فعالی داشته باشد. چون در کنگره معتقدیم که اگر یک نفر بخواهد درمانش کامل بشود باید پنج نفر را به رهایی برساند. بعد معنی رهایی هم این است که یک نفر خودش کمک راهنما بشود. اگر این زنجیر را نگاه بکنید نمی‌شود از کنگره برویم و بگوییم درمان شده‌ایم و یک سال در کنگره بودیم و تمام شد و رفت. یک‌جمله‌ای است که می‌گوید آن‌هایی که ازنظر محبت حضوری نداشته‌اند ظروف تهی هستند. انشا الله همه ماها ازجمله اسماعیل سعی کنیم به آن ظرف پر تبدیل بشویماز این‌که به صحبت‌های من گوش کردید تشکر می‌کنم.

 

اعلام سفر اسماعیل:

سلام دوستان اسماعیل هستم یک مسافر، تخریب ۱۵ سال، آخرین آنتی ایکس مصرفی حشیش و شیره، یک سال و ده روز سفر کردم به روش DST با شربت OT باراهنمایی آقای امین حمله‌داری لژیون دهم شعبه پرستار، رهایی هفده ماه و پانزده روز

آرزوی مسافر اسماعیل:

آرزو می‌کنم هرکسی که درگیرِ اعتیاد است یک‌راهی برایش نمایان و روشن بشود و بتو‌اند پا به کنگره 60 بگذارد.

 

صحبتهای مسافر اسماعیل:

سلام دوستان اسماعیل هستم یک مسافر

تجربه کردن این جایگاه برایم خیلی لذت بخشه و هیچ‌وقت روزی که وارد کنگره شدم فکر نمی‌کردم این جایگاه را تجربه کنم

از آقای مهندس دژاکام و سرکار خانم آنی بزرگ تشکر می‌کنم که این راه را هموار نمودند که من هم به درمان برسم.چون خیلی‌ها مثل من راه‌های دیگر را تجربه کرده‌اند و به بن‌بست خورده‌اند .

از کمک راهنمای عزیزم آقا امین تشکر می‌کنم که واقعاً به بنده محبت داشتند و از همه دوستانی که در این راه به من لطف داشتند و کمک کردند تشکر می‌کنم.از برادر لژیونی‌های عزیزم تشکر می‌کنم و یک تشکر ویژه دارم از دوست عزیزم آقای علیرضا نیک‌پور ره‌جوی آقای علی صداقت که الآن هم در جمع ما حضور دارند.

پیام کنگره را ایشان به من داد چون من اصلاً کنگره را نمی‌شناختم و نمی‌دانستم که همچنین جایی وجود دارد .اینجا هم نبودند در تهران‌پارس بودند و گشتند اینجا را برای من پیدا کردند که آمدم و سفرم را انجام دادم .

اگر بخواهم در مورد تولد صحبت کنم ،آدم اولین‌ها را بیشتر در ذهنش می‌ماند.مثل اولین برخوردی که داشتی اولین مسافرتی که رفتی.

من هم کاملاً یادم هست اولین باری که مواد مصرف کردم و هیچ موقع فکرش را هم نمی‌کردم که یک روزی من هم مصرف‌کننده بشوم.آن موقع نمی‌دانستم علتش چیست ولی الآن میدانم که چرا مصرف‌کننده شدم،آن موقع منیت داشتم و فکر می‌کردم که اعتیاد برای زندانی‌ها و معتادان خیابان شوش و هرندی است و فکر نمی‌کردم که اعتیاد برای آدم‌های عادی مثل من هم باشد. به‌هرحال من هم درگیر اعتیاد شدم .یادم هست که حدوداً ۱۷یا۱۸ ساله بودم و تب شمال رفتن با موتور خیلی داغ بود و در همین رفتن و آمدن‌های مسافرت‌های شمال درگیر مصرف حشیش و کم‌کم تریاک شدم .

سه الی چهار سالی به همین منوال گذشت ولی طعم خماری را خیلی متوجه نمی‌شدم ولی بعدازآن خماری را متوجه شدم و شب‌ها با هر بدبختی که بود با قرص می‌خوابیدم.در همان سال‌ها یکی از دوستانم راهنمایی کرد که برویم از این کپسول‌های گیاهی بخوریم.خدا انشا الله علمش را به کسانی که می‌خواهند به انسان‌های دیگر کمک بکنند بدهد،رفتیم پیش‌دارو گیاهی فروش و رفتن همانا که شاید نزدیک به ده سال غیر از چهار سال اول من درگیر کپسول‌های گیاهی بودم و منی که فقط بعدازظهرها مواد مصرف می‌کردم یک‌طوری برنامه برای من درست کرد که روزی سه چهار وعده کپسول مصرف می‌کردم.

حدوداً دوازده سال به این‌گونه گذشت که آن‌قدر برایم ضعف شدید بدنی ایجاد کرده بود که با کوچک‌ترین مریضی مثل سرماخوردگی من را سه هفته خانه‌نشین می‌کرد.

دوباره یکی دیگر از دوستانم پیشنهاد داد که بیا دوباره تریاک مصرف کن چون از آن قرص‌ها خیلی بهتر هست که معلوم نیست چه چیزی داخلش ریخته‌اند. دوباره شروع کردم به مصرف حشیش و شیره و دوباره بد از بدتر شد. بعد از مدتی خدا رو شکر وارد کنگره شدم و اولین مشاورم آقای علی طالب بود که خدا هر جا که هست حفظشان کند. و بعد از سه جلسه مشاوره آمدم خدمت آقا امین.

آن موقع رسم بر این بود که سر لژیونی پنج دقیقه بری بایستی و از هر لژیونی که خوشت می‌آمد همان‌جا می‌رفتی.خب منم آمدم سر لژیون آقا امین و دیدم هم بچه‌ها جوان‌تر هستند و هم اینکه حسم آقا امین رو گرفته بود .و ایستادم و آقا امین گفت جانداریم و برو.

تو دل خودم گفتم مرزبانی می‌گوید برو اینجا و اینجا هم که جا ندارد و پیش خودم گفتم که اصلاً ولش کن ، این جاهم به کارمن نمی‌آید و از شعبه بیرون رفتم. سوار موتورم شدم که بروم آقا مرتضی صدایم کرد و برگشتم و ماندم .در لژیون هم برادر لژیونی‌های خوبی داشتم مثل توحید و وحید و اسد و مهدی و غیره خیلی دوستان دیگر.

اولین سی دی که هیچ موقع یادم نمی‌رود سی دی نی نوازان آقای مهندس بود و ایشان یک متنی را می‌خوانند و بغض می‌کنند یک چوپانی در نی خودش می‌نواخت و....آن سی دی خیلی توی ذهنم ماند و خیلی حس خوبی به من داد شاید غیرازآن سی دی ،سی دی دیگر ای گوش می‌کردم در کنگره نمی‌توانستم بمانم.

شاید باورتان نشود هفت ساعت طول کشید آن را نوشتم و پانزده‌صفحه‌ای شد 

اولین جلسه‌ای که رفتم پارک طالقانی ،خب من صبح عادت نداشتم زود از خواب بلند شوم. یک ماهی بود که آمده بودم کنگره و آقا امین هم خیلی نمی‌گفتند بیا پارک ولی بعد از یک ماه پار ک هم اجباری شد.آن روز ساعت شش از خواب بلند شدم و شربتم را خوردم و هیچ کاری هم نداشتم .باورتان نمی‌شود تا ساعت ۷/۵از خانه نمی‌توانستم بیرون بروم...به هر بدبختی که بود به پارک رفتم.

به خودم گفتم آخر پارک بروم برای چه مگر چه حسی دارد. بااینکه برای تفریح بعدازظهرها پارک طالقانی زیاد رفته بودم ولی صبح نرفته بودم که یکی از دوستان گفت تابه‌حال صبح زود ساعت شش خیابان را دیده بودی؟ به‌هرحال رفتم و دیدم که یک جو دیگری آنجا حاکم است همه باانرژی با شور و شوق یا دارند ورزش می‌کنند یا صبحانه می‌خورند واقعاً برایم لذت‌بخش بود.آخر سفرم داشتم درجا میزدم و اینجا جا دارد از آقای احمد امینی تشکر کنم که راه خدمت کردن را به من نشان دادند.واقعاً خدمت کردن انرژی خوبی به آدم می‌دهد.وهمان شد که بعد از سفر ا‌ول در سفر دوم تا جایی چه توانستم خدمت را انجام دادم و تا یک سال بعد از سفر هم خدمتم را انجام دادم.

حالا بعد از یک سال که آقا امین شاید درست می‌فرماید یک‌ذره شل شده‌ام .انشا الله که بتوانم در ادامه راه ثابت‌قدم باشم .

 

 

 

 

عکس: مسافر سینا
تایپ: مسافر مسعود
تنظیم وبلاگ نمایندگی پرستار

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .