گاهی اوقات زندگی بر وفق مراد نیست آنگونه که میخواهی به چرخش درنمیآید و مشکلات روز به روز بیشتر میشود هر چه خدا را صدا میزدم اینطور تصور میکردم که دیگر خدا هم صدایم را نمیشنود.
قبل از ورودم به کنگره تخریب زیادی داشتم ولی هیچ وقت امید خودم را از دست ندادم، وقتی انسان ایمانش به خداوند قوی باشد سکون و بیحرکتی برایش مفهومی ندارد و شرایط بهگونهای دیگر برایش مقدر میشود،گاهی اوقات زندگی بر وفق مراد نیست آنگونه که میخواهی به چرخش در نمیآید و مشکلات روز به روز بیشتر میشود هر چه خدا را صدا میزدم اینطور تصور میکردم که دیگر خدا هم صدایم را نمیشنود اما غافل بودم که چه خدای مهربان و بخشندهای دارم و دوست دارد صدای بندگانش را بیشتر بشنود و با دعا و خواستههایشان هر لحظه خود را به او نزدیکتر کنند و از کارهای ضد ارزشی دوری کنند.
این یک آزمون است و عیار ما انسانها دقیقاً در همین آزمونها و قرار گرفتن در شرایط خاص مشخص میشود که اگر دیر به مقصود خودت برسی امیدت را از دست میدهی یا هنوز راضی هستی به رضای خدا.
برای مثال گاهی وقتها همه مشکلات دستبهدست هم میدهند و کار به جایی میرسد که در کنار همه گرفتاریها از نظر جسمی، فرد یک بیماری لاعلاج هم میگیرد که دیگر امیدی به زنده ماندن نیست، چنین شرایطی سنگ محکی برای انسان که آیا شکر خدا و سپاس نعمتهایی که داده را به جای میآورد یا بالعکس شروع به گلایه و شکایت از زمین و زمان که ای خدا مشکلات من را حل نکردی بلکه یک مشکل بدتری برایم پیش آمد اگر توانست دوباره راضی باشد به رضای او، خداوند با فضل و کرمش دستش را میگیرد و دوباره به زندگی برمیگرداند اینجا میخواهد به بنده نشان دهد که همه اینها یک نوع آزمایش است که چقدر ایمان به خدای خود و راه و مسیرش دارد و آیا صبوری و تحمل قوی داری که با این آزمایشها امید خودت را از دست ندهی؟
خداوند میگوید من در هیچ شرایطی بندهام را تنها نمیگذارم و فراموشش نمیکنم ولی این بنده هست که خدای خودش را فراموش میکند که خدا چرا او را آفریده است و یا چرا پا به هستی گذاشت و برای چه به این دنیا آمده و دوباره به کجا میخواهد برگردد اینها سؤالاتی هستند که در ذهن آشفته انسان ساخته میشود و اگر جواب قانعکنندهای برای آن یافت نشد گاهی اوقات متأسفانه به خاطر ندانستن و درک نداشتن، تصاویر ناخوشایندی رسم میکند که اجرای خوبی ندارد.
ما انسانها همه مشکلات و کاستیها را فقط در بعد مادیات میبینیم فکر نمیکنیم که در برخورداری از مادیات هم بایستی متوجه آن تعادل لازم باشیم و راه و شیوه برخورداری از امکانات مادی را هم باید بدانیم، درست استفاده کنیم و بابت این نعمت بایستی خداوند را شکرگزار باشیم.
وقتی من همسفر با تخریب مسافرم آزمایش میشوم پس نباید از خدای خود ناسپاس باشم بلکه باید امیدم روز به روز به خدا بیشتر شود و در این مسیر به مسافرم کمک کنم اگر برای مسافرم خدمتی انجام میدهم هیچ زمان نباید فراموش کنم که خداوند خواسته یک مسافری در زندگی من قرار دهد تا من وارد تاریکی شوم و دوباره با گرفتن آموزشها پی به اشتباه و خطاهای خودم ببرم و خود را به راه اصلی برگردانم که آن راه همان معجزهای بود که کنگره را به من نشان داد تا بتوانم آموزش بگیرم و خودم را پیدا کنم.
امروز به یک نکته مهم و کلیدی پی بردهام که سختیها، موانع و گذر از آنها همه لطف بزرگ خداوند بوده که شامل حال من شد کنگره با آموزشهای بسیار قوی و نافذش از من یک انسان با قالب جدید میسازد، روش درست زندگی کردن به من یاد میدهد تا خودم را بهتر بشناسم کنگره همهچیز به من داد اگر من تا آخر عمرم در کنگره خدمت کنم باز هم نمیتوانم ذرهای ناچیز از خدمتهایی که به من و مسافرم شده را جبران کنم اگر من خدمتی انجام میدهم ایمان دارم که حال خوشش به خودم برمیگردد. کنگره به من شیوه شکرگزاری را آموخت، شکرگزاری از مخلوق و سپس خالق.
پس به رسم ادب از تمام خدمتگزاران کنگره 60 که به یک خانواده مصرفکننده سرویس میدهند تا بار دیگر آرامش و امنیت به خانوادهها برگردد قدردانی میکنم و از خداوند هم شکرگزار هستم که این رحمت بزرگ را شامل حال ما کرده است.
دل نوشته
نگارش هاجر همسفر ابراهیم
ویراستار و ثبت همسفر بتول
- تعداد بازدید از این مطلب :
1746