و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازوجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون.(سوره روم آیه 21). و از نشانه های او اینکه همسفرانی از جنس خود تان برای شما آ فرید تا در کنار آنان آ رامش یابید ،ودر میانتان مودت ورحمت قرار داد.این نشانههایی است برای گروهی که تفکر میکنند.
در جهان هستی هر اتفاقی در زمان خاص خودش میافتد و هر موجودی به رشد و تکامل نیاز دارد ،خداوند با ازدواج ،در بین انسانها مودت و رحمت قرارداد که باعث تکامل ما میشود. به عقیده من ،ازدواج باید زمانی اتفاق بیفتد که هر دو طرف (زن و مرد)از نظر فکری و جسمی بالغ شده باشند که اینها از مهمترین ارکان ازدواج هستند .
یعنی زمانی که من به عنوان یک همسر وظایف و مسئولیتهای خودم را بدانم و بپذیرم و یا اینکه من بتوانم خودم را در جایگاه فرد مقابلم قرار بدهم و نیازها و خواستههای او را از دیدگاه خودش ببینیم و در این حالت است که میزان تناسب من با طرف مقابلم آشکار می شود.
ازدواج،به تنهایی دلیل خوشبختی هیچ کس نبوده ونیست.اینکه شخصی بدون شناخت و بدون کمک گرفتن از قوه عقل و منطق وارد رابطهای شود زندگی پایدارومستحکمی نخواهد داشت و زمانی متوجه این موضوع میشود که بهترین سالهای عمرش را از دست داده است.در واقع ما با تصمیمی که برای انتخاب همسر میگیریم،آینده خودمان و فرزندانمان را رقم میزنیم به عبارتی ازدواج وزندگی مشترک هم( سخت است و هم سهل.)
ازدواج تنها یک قرارداد دو طرفه نیست ،ازدواج در مان نواقص شخصیتی و اخلاقی نیست، ازدواج ادامه رفتارها و توهمات دوره مجردی نیست ،ازدواج با چادر سفید رفتن و با کفن سفید بر گشتن نیست،ازدواج تنها جفتگیری نیست ،ازدواج این نیست که فکر کنی تا آخر عمر آب تو دلت تکان نمیخورد و همیشه شاد و خوشبخت و در رفاه کامل خواهی بود.
ازدواج یعنی داشتن شناخت و آگاهی متقابل ،تعهد متقابل وانعطاف متقابل.
به عقیده من هیچ زندگی بدون این سه اصل پایداری نخواهد داشت و حتی اگر هم باشد نه هدفی در آن زندگی وجود و نه پیشرفت و آ رامشی .از قدیم گفتن جنگ اول ،به از صلح آخر به نه نظر من قبل از ورود به زندگی مشترک بهترین راه این است که بدون هیچ کم و کاستی و بدون هیچ سانسوری در مورد خواستهها و عقاید همدیگر صحبت کنیم (ما قرار نیست کسی را بدون خواسته خودش تغییر دهیم) من این مورد را در فضای کنگره آموختم و با تمام وجود درک کردم ،داشتن اینچنین قانونی برای من ستودنی است ،که تحت هیچ شرایطی هیچ مصرفکنندهای مجبور به ماندن و ادامه دادن مسیر رهایی نیست.
از این سخن آقای مهندس دژاکام ما می توانیم درس زندگی بگیریم و همچنین یاد بگیریم که قرار نیست کسی را به اجبار و بدون خواسته درونی او در کنار خودمان حفظ کنیم. من نباید آن چیزی بشوم که او میخواهد واو نباید آن چیزی بشود که من میخواهم تنها من باید بهترین خودم باشم برای او،و او باید بهترین خودش باشد من.
رسیدن به چنین واقعبینی و بلوغ فکری باعث میشود پایه ساختمان زندگیمان را محکم تر بسازیم،هر چه برج بلند تر باشد پایه محکم و عمیق تری نیاز دارد.انتخابی که از روی عشق و علاقه باشد بهترین انتخاب است در واقع عشق،تا ج عقل است و تا کسی عاقل نباشد ،عاشق هم نمیشود.تمام این بالا و پایینها قبل از ازدواج است اما زمانی که وارد زندگی مشترک شویم ،دنیای جدیدی را تجربه خواهیم کرد چه زیباست جملهای که میگفت :(قبل ازدواج چشمان خود را باز کن و بعد ازدواج آنها را روی هم بزار) یعنی زمانی که وارد زندگی مشترک میشویم باید از خود گذشتگی و چشمپوشی کردن را بیشتر به کار ببریم و بدانیم که ما برای آرامش کنار هم هستیم نه برای مبارزه و بحث .مطمئناً در مسیر زندگی بسیار شرایط سخت و ناامیدکننده را تجربه خواهیم کرد اما اگر دید ما نسبت به زندگی مثبت باشد تمام مشکلات را آزمونی از طرف خداوند میبینیم که میخواهد ما را قوی ترکند که به آینده بزرگی که در انتظارمان است برسیم.
این که خداوند را درهر شرایطی ،شکر کنی آرامش درونی خودت را تضمین کرده ای و زمانی که درون تو آرام شود ، هیچ اتفاق بیرونی آن قدر نا امیدت نمی کند .دیگر هیچ باختی برایت معنا ندارد.
به عقیده من زندگی مشترک هیچ وقت بی عیب و نقص نبود، نیست ونخواهد بود.
اگر زندگی مشترک را به وضعیت درون خانه تشبیه کنیم ،میبینیم میبینیم که همیشه نقصهای کوچکی در اطراف ما وجود دارد مثل خراب بودن لولای درب،چکه کردن شیر آب ،سوختن چند تا از لامپهای لوستر،.....اما هیچ آدم عاقلی به خاطر این مشکلات کوچک ،خانه خود را نمیفروشد ازدواج هم همیشه کم و کسرهایی دارد،جفت نشدن هایی دارد ، اختلاف سلیقه ها و فکرهایی دارد ، اما هیچ کس ارتباطی که مبتنی به یک ارزش بزرگ به اسم ازدواج است را به خاطر چند مشکل کوچک ار بین نمی برد .
در اینجا مقاله را با سخن ارزشمندی از گاندی به پایان میرسانم.
((هنر عشق در پیوند تفاوتهاست ،معجزهاش در نادیده گرفتن کمبودهاست.((
نویسنده :همسفر افسانه
نگارنده :همسفر مرضیه
- تعداد بازدید از این مطلب :
1858