جلسه چهارم از دور شانزدهم سری کارگاههای آموزشی کنگره 60 مخصوص لژیون پزشکان در پارک طالقانی با استادی دکتر شهرام و نگهبانی جناب مهندس دژاکام و دبیری دکتر اعظم با دستور جلسه «کمک کنگره به من و کمک من به کنگره» و «سی دی یونگ» در روز جمعه مورخ 21/10/97 رأس ساعت 8 صبح آغاز بکار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان دکتر شهرام هستم مسافر:
صبح همه شما بخیر صبح خیلی سردی است. دستور جلسه امروز دو تا سی دی است یکی سی دی، کمک من به کنگره و کمک کنگره به من و سی دی یونگ بود که یک سری مسائل روانشناسی را آقای مهندس باز کرده بودند. به ایشان گفتم اینقدر این سیدیها مطلب داشت، روی خود یونگ مباحث سنگینی بود. من پزشک هستم و اطلاعاتم راجع به مسائل روانشناسی شاید به حد خیلی از همکارانی که اینجا تشریف دارند نیست.
از سی دی کمک من به کنگره و کمک کنگره به من شروع میکنم. بهطور خلاصه در این سی دی میگوید که درواقع کنگره برای تو چهکارهایی انجام داده و تو چه وظایفی در برابر کنگره داری. دریافتها و پرداختهایت چطور بوده و درنهایت همانقدر از کنگره متوقع باش. آن مثلثهای معروفی که در تمام آموزشها هست در این سی دی هم هست که ما میتوانیم این مثلث را تعمیم بدهیم به کل مسائل زندگیمان. میتواند مثلاً تحصیل باشد، میتواند حتی برنامههای دینی و خدا باشد، اینی که شما چه وظایفی در برابر خداوند داری و خداوند چه کمکهایی به شما کرده و قاعده مثلث آن موضوع کمک هست. مثلاً میگوید من به تو نعماتم را میدهم، یا آن آیه معروف، آیه خیلی ارزشمند لا تخف و لا تحزن انا منجوک؛ که نترس و غمگین نباش ما تو را نجات میدهیم. این بده بستانها در خیلی از مسائل هست، وقتی شما کار نیک انجام میدهید، پاسخ نیک هم دریافت میکنید. در این سی دی مکالمه استاد و شاگرد انجام شده. استاد میگوید در طول حرکت دو تا نیرو از تو گرفته شده شاگرد میگوید آن دو نیرو چیست؟ یکی نیروی عقل بوده و یکی نیروی فیزیکی. اگر موضوع اصلی تمامی این مطالب برنامه درمان اعتیاد هست را بخواهیم بشکافیم و باز کنیم درهرصورت فیزیک از یک شخص مصرفکننده گرفته میشود، یعنی یک فرد مصرفکننده با یک سن پایین، بیماریهایی را ممکن است به همراه داشته باشد که یک شخص سالم ندارد. آن توان و نیروی جوانی را از شخص مصرفکننده مواد مخدر میگیرد؛ و یک نیروی دیگری که اعتیاد میگیرد، نیروی عقل است. شما اگر افرادی که بیجا شدهاند را نگاه کنید که درواقع به آنجا رسیدهاند، عقل آنها زایل شده است یعنی شخص دیگر توان مدیریت شرایط خودش را ندارد. یک فرد عاقل میتواند مشکلات خود را حتی در شرایط حاد حل کند و زندگی خود را جمعوجور نماید. همه ما مشکلاتی در زندگی داریم نباید کارمان بهجایی برسد که فقط نفس میکشی و پولی درمیاوری و آن چرخه مشخص اعتیاد در آن سبک فقط شخص پول درمیاورد که مواد مصرف کند و دوباره نشئگی، خماری و دوباره میرود به سمت مصرف مواد. استاد به شاگرد میگوید که ما هم نیروی عقل و هم نیروی فیزیک را به تو برگرداندیم. بعد از درمان برگشت نیروی فیزیکی را شاهد هستیم و کمکم میتواند نیروی عقل را بهبود بخشد؛ اما استاد میگوید مراقب باش که نیروهای تخریبی زیاد هستند. وقتیکه تو قدم میگذاری به یک سرمنزل درست، نیروهایی هستند که برای تو ایجاد مشکل میکنند و تو باید با صبر این مسائل را پشت سر بگذاری. مسئله دیگری که ما در کنگره زیاد میبینیم مسئله صبر است، بلافاصله مواد را قطع نمیکند، بلافاصله انتظار ندارد که شما یکسری تواناییهای خاصی را پیدا کنی، زمان میدهد قدمبهقدم میبردت جلو تا برسد به زمان نزدیک یازده ماه که ازنظر فیزیکی دیگر وابستگی به مواد نداشته باشی و مرتباً در این زمان تأکید میکند که این مطالب را یاد بگیر و این یادگیری هم زمانبر هست و در ادامه نیروهای تخریبی میآیند و میخواهند که تو را از راه صراط مستقیم منحرف کنند و بدان که ما و یارانمان در کنار تو هستیم و تو را کمک میکنیم؛ و اینکه چقدر زمان ببرد و تو به صراط مستقیم نزدیک شدی و تأثیر آن نیروهای مخرب روی تو کمتر خواهد شد. کنگره به تو خیلی چیزها داده و نیروی عقل و فیزیک تو را برگردانده و به تو قدرتی داده که میتوانی سینه سپر کنی و صحبت کنی و بهبود یافتی و به تو فرصت خدمت داده که آن خدمت برای تو شادمانی و شعف به همراه خواهد داشت. سی دی دوم سی دی یونگ بود که من سی دی را با شعری از مولانا شروع میکنم که خیلی زیبا میگوید:
باده در جوشش گدای جوش ماست ** چرخ در گردش اسیر هوش ماست
باده از ما مست شد نی ما از او ** قالب از ما هست شد نی ما از او
ما چو زنبوریم و قالبها چو موم ** خانه خانه کرده قالب را چو موم
این شعر این را میخواهد بگوید که اگر باده باده است و مستی برایت میآورد به خاطر تو است اگر چرخ روزگار دارد میچرخد به خاطر تو است. تویی که مثل یک زنبور از یک مومی که نرم است خانه درست کنی و درواقع مکان عسل و شهد شیرین شود؛ و درواقع تو به هستی شکل میدهی. حالا یک انسان را چه چیز شکل میدهد، نفس. نفس کِی ساخته شده؟! در روز الست. خداوند آمد از نفس واحده نفوس را ساخت و آن داستان مشخص و معروفی که به فرشتهها امر کرد که بیعت کنید و شیطان بیعت نکرد و از همان موقع درواقع حرکت نفس شروع شده و وقتیکه انسان متولد میشود نفس و فطرت او شکلگرفته است و به خاطر همین هم است که از همان دوران کودکی اگر دقت کنید، تمایلات و علایق متفاوت میباشد. اگر برگردیم به موضوع اعتیاد که بحث ما هست، اعتیاد روی سه جنبه اثر میگذارد: جسم، روان و جهانبینی. مطلبی که مهندس راجع به آن خیلی گفتند مسئله روان بود و باید برای اینکه روی روان کار کنید به یک تعریف مشخصی برسید. روان تعریف آن میشود خلقوخوی آشکار و پنهان، صور آشکار و پنهان. روی روان چه چیزهایی تأثیر میگذارد یکی جسم است، یکی جهانبینی.
جسم که درواقع آن خمر درونی، نوروترانسمیترها مثل انکفالین، مثل سروتونین، شما بهتر از ما میدانید که مثلاً وقتی میزان ترشح سروتونین در خون پایین میآید، شخص افسردگی میگیرد؛ و خیلی مواقع ما در بحث درمان از خمر بیرونی استفاده میکنیم مثلاً سروتونین افزایش پیدا کند؛ و مسئله دیگر تأثیر جهانبینی روی روان ماست. جهانبینی دو تا نکته مشخص دارد یکی خودآگاه، یکی ناخودآگاه. ناخودآگاه درواقع بازی در قسمت ناآگاهی هست و خودآگاه بازی در قسمت آگاهی هست. اینجا آمده مثال همیشگی همان کوه یخ است که قسمت بسیار اعظم آن زیرآب قرار دارد و ما نمیبینیم و قسمت بیرون از آب که میبینم درواقع خودآگاه هست. همانطور که نیوتن گفته بود که من بر روی شانههای غولهایی استوار شدم و به این دانش رسیدم. درواقع آن شانههایی که ایستاده ناخودآگاه هست. ازاینجا وارد مبحث یونگ و فروید میشوند. فروید یک تعریف مشخصی دارد میگوید که: شما وقتی یک شمعی را روشن میکنید، قسمت روشن شمع میشود خودآگاه تو و یک مقدار که دورترمی شویم آن قسمت نیمهتاریک و نیمهروشن قسمت نیمه خودآگاه توست و وقتی به تاریکی میرسی قسمت ناخودآگاه توست. فروید مسائل جنسی را محرک اصلی میگذارد ولی یونگ میگوید مسائل جنسی محرک اصلی تو نیست، بخشی از آن هست. فروید میگوید خودآگاه مرکز است و ناخودآگاه دور آن قرار گرفته است؛ یعنی ناخودآگاه بخشی از خودآگاه است ولی یونگ میگوید نه. ناخودآگاه بزرگتر از خودآگاه است و خودآگاه بخشی از ناخودآگاه است. یونگ درواقع یک تقسیمبندیهای دیگر هم دارد مثلاً ناخودآگاه را به فردی و جمعی تقسیم میکند که جمعی میگوید آن اساطیر، مثل سهراب مثل، زئوس که دارند از آن تأثیر میگیرند و یک سطحبندی هم کرده که گفته قسمتی از ناخودآگاه قابلدسترس است و با اندیشه و تفکر به دست میآید و یک بخش دیگر اصلاً قابلدسترس نیست که آقای مهندس اینجا نظرشان این بود که به نظر من ناخودآگاه یک آرشیو تاریکخانه است که اصلاً امکان دسترسی به آن وجود ندارد و در ادامه عقلگراها درواقع حس گرا هستند. در این سی دی به عرفا و علمای خودمان اشاره شده بود که تمام این صحبتها را عرفای خودمان مثل سهره وردی قرنها پیش زده بود. ممنون متشکرم.
سلام دوستان دکتر آتوسا هستم همسفر:
کمک کنگره به من و کمک من به کنگره میخواهم از دید خودم به آن نگاه کنم. من درواقع از سال 1392 با کنگره آشنا شدم، درواقع با شخصیت جناب مهندس. میتوانم بگویم در جلساتی که ما شرکت میکردیم در ماههای اول حتی سال اول همه دوستانی که حضور داشتند میدانند که جلسات در پارک و در فضای آزاد تشکیل میشد. در چند جلسه اول مطالب خیلی گنگ و پیچیده بود، باید بگویم مطالب جناب مهندس، دستور جلسهها همچنان پیچیده هست؛ اما بحث درمان بیماران که هدف این تشکیلات هست و رساندنشان به رهایی میتوانم بگویم خود من بهشخصه آموزشهای زیادی دیدم. من از سال 1381 که فارغالتحصیل شدم خیلی تصادفی وارد فیلد درمان اعتیاد شدم و همین را ادامه دادم. فکر میکردم تا حد زیادی اشراف دارم به موضوع نه کل آن و در درمان بیمارانم تا حد زیادی سعی میکنم موفق عمل کنم ولی کنگره 60 دید جدیدی به من داد و جالب است که این دید هنوز هم جدید است چون آموزشهای کنگره هیچوقت تمامی ندارد؛ که ما درواقع در مسائل شخصی و اجتماعی خودمان چگونه عمل کنیم. بادید بازتری درواقع اعتیاد را بشناسیم و در درمان بیمارانمان مداخله کنیم؛ و همانطور که همه میدانیم کنگره 60 یک الگوی صد درصد بومی به ما ارائه داده است. به خاطر همین نه من نه دوستان دیگر هیچوقت نتوانستهاند دین خود را به کنگره ادا کنند. واقعیت این است که ما هیچ کمکی نتوانستیم بکنیم. وقتی بنیان کنگره میگویند حساب من با کنگره صفر است، ما دیگر حرفی برای گفتن نداریم. ممنون از دوستان و جناب مهندس.
سلام دوستان دکتر مهران هستم همسفر:
این دستور جلسات هفتگی در کنگره 60 خیلی حسابشده و با تفکر قرار داده شده، میآید در طول سفر و بعدازآن بچهها را از ناخودآگاه به خودآگاه میکشاند و میگوید بیا وسط و ببین چند چند هستی. چی گرفتی و چی دادی، درواقع به زیبایی آقای مهندس افراد را به حسابرسی به اینکه چه کمکی از کنگره گرفتند و چه خدمتی میکنند. درواقع برساند، برای خود من باعث شرمساری است که من خیلی وقت است در کنگره هستم و اینکه بتوانم یک مقاله در اثبات داستان کنگره انجام بدهم و همچنان در تلاش هستم موانع ساختاری را از پیش پا برداریم و به این هدف برسیم. خیلی نکته مهمی است که من دیدم در این دستور جلسه بچهها به فکر فرو میروند که این خدمات رایگانی که در کنگره دریافت میکنند، واقعاً چقدر برایش هزینه شده، چقدر برایش زحمت کشیده شده. آمارهایی که آقای مهندس در سالهای قبل میدادند و الآن نزدیک بیست میلیون هزینه میشود برای درمان هر نفر در کنگره؛ و بعد حالا در طی آن مدت از فرد میخواهند بیا بنشین و در مورد این دستور جلسه فکر کن که شما در این مدتی که خدمات از کنگره دریافت کردی برای کنگره چه کردی. من در طول این سالها با مبصرهای زیادی که به رهایی رسیدند و خودشان رفتند و روانشناس شدند و در فیلد روانشناسی کار کردند و دیدم این معجزه بزرگی است که کنگره به این آدمها داد. بدون چشمداشتی. امیدوارم سال دیگر حرفی برای کنگره داشته باشم. من هم به فرموده جناب مهندس کاری برای کنگره نکردم. ممنون.
سلام دوستان دکتر ندا هستم همسفر:
به نظر من اگر ما مثلثی که در کنگره در جاهای مختلفی بیان میشود در نظر بگیریم که قاعده مثلث مسئله درمان فرد مصرفکننده است، آن دو ضلع دیگر شامل کمکهای کنگره به فرد مصرفکننده و کمکهای فرد مصرفکننده به کنگره میشود. به نظر من نمیتواند یک مثلث متساویالاضلاع باشد، آن ضلعی که کمک کنگره هست به فرد خیلی بزرگتر و وسیعتر هست. حالا جدا از امکانات فضای فیزیکی، لژیونهای مسافران و همسفران، واقعاً کمک بسیار بزرگی هست؛ و بعد پس از درمان و رهایی افراد جهانبینیشان تغییر میکند، جسم آنها سالم میشود و روح و روان اینها تغییر میکند و در کنگره خدمت میکنند و خوب سرویس میدهند به سایر تازه واردین و بازهم آن قسمت کمک کنگره به فرد خیلی بزرگتر، عمیقتر و جدیتر است. ممنون که به صحبتهای من گوش دادید.
سلام دوستان دکتر شهاب هستم همسفر:
فکر میکنم به من درمانگر بزرگترین کمکی که کنگره کرد این بود که توانستم در دنیای واقعیت به مریضهایم بگویم، الآن در دنیای واقعی داریم کسانی که توانستند از دنیای اعتیاد نجات پیدا کنند، به درمان و تعادل برسند. چون در کلینیک اکثر مریضها در کلینیک روی درمان نگهدارنده هستند و معمولاً در شرایطی که در جامعه وجود دارد بیشتر متادون و اپن اوکسین را میشناسند. کوچکترین کمکی هم که میتوانیم به کنگره بکنیم این است که آنهایی را که میبینم هدفشان درمان و رهایی است معرفی کنیم به کنگره 60. ممنون.
سلام دوستان دکتر مهدیه هستم همسفر:
در مورد فلسفه اعتیاد و مسائل دیگر، متأسفانه انسان یک موجود فراموشکار است، خیلی از مشکلاتی که در زندگی داریم خیلی راحت فراموش میکنیم. اعتیاد هم از آن مسائلی است که مشکلاتی که فرد داشته در زمان اعتیاد را فراموش میکند. در کنگره 60 به ما یاد میدهد که اعتیاد چیست و مصرف و اینکه تخریبها چگونه به وجود آمده و بعدازاین باید چطور درمان شود؛ و این برای فرد یک آموزش است که جلوی تخریبها را در آینده بگیرد. فراموش نکند همیشه که چنین مسائلی بوده. از طرف دیگر خود فرد یاد میگیرد خود فرد در این مسیری که پا گذاشته است در درمان اعتیاد خودش راهنما را انتخاب کند و فرمانبردار و سپاسگزار باشد در این مسیر. و قدر امکاناتی که کنگره برای او گذاشته بداند. متشکرم.
سلام دوستان من یک همسفر هستم:
کنگره 60 درواقع راه زندگی کردن را به فرد نشان میدهد و شخص را به زندگی برمیگرداند و شخص میتواند عقبافتادگیهایش را در زندگی جبران کند؛ و تنها کاری که فرد میتواند برای کنگره انجام دهد، رفتار و عملکرد خوبش است که باعث شود که بقیه مصرفکنندگان نیز به کنگره 60 برای درمان بیاید. ممنون.
سلام دوستان زهرا هستم همسفر:
کنگره 60 به ما جهانبینی میدهد که هرچه از آن بگذرد میتواند تأثیر خودش را در همه جنبههای زندگی ما بگذارد؛ و این یکچیز خیلی مهم و باارزشی است که ما جهانبینی و نگرش خودمان را تا جایی که میتوانیم سعی کنیم درست پیش ببریم. ما میتوانیم بهعنوان یک وسیله در این مسیر قرار بگیریم و به احیای انسانها کمک کنیم و چه چیزی باارزشتر از این؛ که ما در همچنین مسیری باشیم و بتوانیم دوباره به انسانها به همنوعان خودمان با جهانبینی درست کمک کنیم. ممنون.
سلام دوستان دکتر محمد هستم همسفر:
درمانهایی که الآن در جامعه برای اعتیاد وجود دارد، یکی بحث نگهدارنده هست، کنگره 60 یکی از روشهای درمانی است که دارد با استقبال مواجه میشود. کنگره در این بیست سال با یک یا دو نفر شروع کرده و الآن به بالای شصتوهفت هزار نفر میرسد که به درمان و تعادل رسیدهاند؛ که هرکدام از این رها یافتگان باعث جذب و تکثیر میشوند. آن مشکلی که ما الآن در روشهای رایج در جامعه داریم خیلی از بیماران سمزدایی میشوند، در ترک ماندن برای آنها سخت است؛ و الآن در کنگره 60 خیلی پس از درمان به تعادل میرسند و شخصیت سالمی دارند و اینکه ما چکار میتوانیم بکنیم همان اتفاقی که افتاده است که یک نفر تبدیل شده به بیش از شصتوهفت هزار نفر که ما نیز میتوانیم به گسترش این روش و تفکر کمک کنیم. خیلی ممنون.
سلام دوستان بهاره هستم یک مسافر:
من اول میخواستم یک تشکر بکنم از آقای دکتر مسعود، هر وقت ایشان صحبت میکردند، یعنی اشک شادی و شوق بود؛ و من خیلی خوشحال هستم که با شما آشنا شدم، همه شما پزشکان میدانید که برای بیماری ام اس درمانی وجود ندارد، سه تا چیز اذیتش میکند، خستگی، گرما، استرس؛ و باید از اینها دوری کند. من اولاً خوشحال هستم که این بیماری را گرفتم و مشکلم حل شد و به تعادل رسیدم و اینکه کنگره ازنظر معنوی خیلی به من کمک کرد. این آمپولهایی که من هفتهای سه بار روزهای زوج میزدم، چیز کمی نبود یعنی دستکمی از کورتون ندارد و توانستم با کمک مهندس این آمپولها را بگذارم کنار و درمانم را شروع کنم؛ و کنگره به من خیلی کمک کرده و هم اینکه من توانستم در این لژیون شرکت کنم. من الآن مدت هفت سال است که با کلینیک بهستان خانم دکتر کیمیاقلم کار میکنم ولی به خاطر مشکل بیماریام کار من کمتر شده. خیلی ممنون از وقت مشارکت.
سلام دوستان دکتر بهرام هستم همسفر:
راجع کمک کنگره به من، من از خودم میگویم، یکی از کمکهایی که کنگره برای من انجام داده اینکه اشتیاق من را برای ماندن در بحث درمان اعتیاد بیشتر کرده. همانطور که همه میدانیم آنهایی که در بحث درمان اعتیاد کار میکنند خیلیهایشان دچار فرسودگی میشوند؛ و به خاطر همین هست که خیلیها از بحث درمان اعتیاد بیرون میروند. ولی اتفاقی که برای من در کنگره افتاد، رفتهرفته اشتیاق من به درمان اعتیاد روزبهروز بیشتر میشود، یادم میآید آن اوایل صحبتی که با آقای مهندس داشتم که شما چکار کردید که به این موفقیت رسیدید در بحث درمان اعتیاد، گفتم چی لازم است در این کار ایشان فرمودند عشق اگر عشق نداشته باشی در این کار نمیتوانی پیش بروی و موفق باشی؛ و مهمتریم کاری که من میتوانم برای کنگره بکنم، صداقت من هست در قبال مکتوبات و گفتاری هست که در کنگره در جریان است و من بتوانم صادقانه برخورد کنم. بهاصطلاح کفر نورزیم؛ و حقایق را نپوشانیم. در مورد سی دی یونگ آقای مهندس اشاره کردند به ناخودآگاه. ناخودآگاه مفهومی است که روانکاوی بر اساس آن استوار شده. اولاً برای اینکه ما متون روانکاوی را بفهمیم و مفهوم ناخودآگاه را، ما به دوتا پیششرط نیاز داریم، آنچه را که من دیدم بهعنوان یک آنالیزور روانکاوی. اولاٌ که ترجمههایی که از روانکاوی و متون فروید است، عموماً ترجمههای تحریفشده و نادرست است. اگر ما بخواهیم روانکاوی را بفهمیم باید به مرجع ارجاع داده شویم؛ که تنها کتابی که به زبان انگلیسی ترجمهشده Standard edition هست در چند جلد. حالا کسی باید این کتاب را ترجمه کند که خودش روانکاو باشد. فروید اشاره میکند آنجاهایی که ما تصور میکنیم اختیار داریم، انتخاب رشته میکنیم و تصمیمهایی که میگیریم و فکر میکنیم در حوزه خودآگاه هست، اشتباه میکنیم اینها از جای دیگری رقم میخورد که اسمش را میگذارد ناخودآگاه. فروید تا یکجایی میرود جلو و بحث محرومیت روانی را مطرح میکند که همین معنا ازش گرفته میشود که ما تصور میکنیم که آگاهانه انتخاب میکنیم، ما از جای دیگری هدایت میشویم، ما در خانه خودمان ارباب نیستیم منظورش این است که ما تحت تأثیر ناخودآگاه هستیم و به بحث ناخودآگاه خیلی اهمیت میدهد و این نیست که بگوید خودآگاه بزرگتر است و ناخودآگاه خیلی کوچک است که در سی دی مطرح شده؛ و بعد بحث یونگ و ناخودآگاه جمعی را مطرح میکند و میخواهم بگویم فروید یونگ را روانکاو نمیشناسد، علت آنهم این است که در سال 1921 که بحث اصل لذت بود که همه فرویدین ها، مثل یونگ و اینها تا زمانی شاگرد فروید بودند که اصل لذت را پذیرفتند، بعد از اصل لذت فروید آمد ماورای اصل لذت و اجبار به تکرار را مطرح کرد که من در متون و تکست های دانشگاهی من این را ندیدم و خیلی چیز طبیعی هم هست که خود فروید هم این را از قبل مطرح کرده؛ و یک کتابی را من معرفی میکنم برای دوستانی که میخواهند راجع به روانکاوی بیشتر بدانند: روانکاوی در قرن 21 نوشته خانم دکتر میترا کدیور هست، انتشارات اطلاعات است. من فکر میکنم اگر دوستان این را مطالعه کنند به دانش بهتری میرسند. متشکرم.
متشکریم از شهرام ممنون خوب مطالب را آماده و مطالعه کرده بودند.
جناب مهندس:
من گفتم حتماً بحث امروز راجع به فروید و یونگ ادامه پیدا میکند که خوشبختانه باز بهرام راجع به این قضیه صحبت کرد که خیلی خوب و جالب بود. ببینید لژیون پزشکان را تشکیل دادیم برای اینکه پزشکان بیایند با سیستم کنگره 60 آشنا شوند. قبل از آمدن به کنگره 60 اعتقادی به کنگره 60 نداشتند چون باید میدیدند؛ شنیدن کی بود مانند دیدن. وقتیکه دیدند و حرفهایش را گوش کردند دیدند بله مسائل علمی مطرح است. ما یک سری کارها را انجام میدهیم ولی پایه را نداریم. ما در بحث درمان اعتیاد در مراجع علمی هیچ پایهای نداریم. چه را میخواهیم درمان کنیم اصلاً سمزدایی یعنی چه. اصلاً برای چه سمزدایی میکنیم. آیا نیاز هست ما سمزدایی کنیم، چه اثری دارد؟ آیا سمزدایی یک عمل خراب، یک عمل معکوس نیست؟ آیا سمزدایی یک عمل زیانآور و نابودگر نیست؟ که ما شخص را بیهوش میکنیم با URD مواد را از بدنش میکنیم بیرون؛ آیا این کار درستی هست؟ آیا قطع کردن مواد کار درستی است؟ آیا مواد را قطع کنیم به او نالترکسون بدهیم و گیرندههایش را بکشیم کار درستی است؟ آیا تا بحال نتیجه گرفتیم؟ آیا توانستهایم یکی را از URD درمان کنیم و بعد ولش کنیم و پس از مدتی آدمحسابی باشد؛ به درمان برسد؟ موضوع این است، تعریفهای ما، کارهای ما باید به نتیجه برسد. در بوته آزمایش جواب بدهد. ما در درمان اعتیاد آمدیم مطرح کردیم اولین چیزی که هست، صورتمسئله اعتیاد است؛ ما باید صورتمسئله اعتیاد را بدانیم که آقا ما چی را میخواهیم حل کنیم، اصلاً چی هست، متادون را برای چه میدهیم؟ اگر پاسخ این سؤالات را پیدا کنیم، جواب روشن میشود، چرا معتاد بیخواب میشود وقتی مواد به او نرسد، چرا مسائل زناشوییاش به هم میریزد؟ چرا افسرده است، بعد میرسیم به آن قضیه که من گفتم مثل آن میماند که ما در سرتاسر گیتی؛ مثل دندانپزشکی که دندان را روت کانال میکند و پر میکند و به مریض میگوید، شما هندوانه نباید بخوری، نان بربری نباید بخوری، جوجهکباب سفت باشد نباید بخوری، گردو نخور، تخمه نباید بشکنی چون دندانت ترک میخورد. خوب این کار درستی نیست؛ این دندانپزشکی نیست که دندان را روت کانال میکنی میرود بادام میخورد، پسته میخورد هیچیاش نشود. حالا اعتیاد را درمان کردی، میگویی سراغ رفیقهای نابابت نروی، شرطی نشوی، هروئین نبینی، فاصله بگیر، از دوستان قدیمی فاصله بگیر. این کار را بکن، آن کار را نکن، بنده خدا، خمار و بیچاره، پس این درمان نشده است.
درمان یعنی اینکه شب در انبار هروئین یا تریاک بخوابد و شب خوابش ببرد. بارها به شما گفتم، درمان؛ ترک نه ترک مال دوچرخه است مال موتورسیکلت است. ترک مال یک حرکت رفتاری است، آنهم ترک ندارد، آنهم مشکل است. درمان را باید صحبت کنیم که ما وقتی توانستیم درمان کنیم، بعد از درمان هروئینی را بگذاریم در انبار هروئین و او خوابش ببرد، تریاکی را بگذاریم خوابش ببرد، آنچه در قوانین علمی اسمش را گذاشتند وسوسه این وسوسه نیست، این نیاز است. معتاد تریاکش را ترک کرده میخواهد با همسرش همبستر شود، معذرت میخواهم، فوری وارد مرحله ارگاسم میشود، خوب این الآن فیزیولوژیاش به هم ریخته است، میرود یکذره تریاک مصرف میکند، قشنگ کارش را انجام میدهد. این پس میشود نیاز. قطع کرده خواب نمیرود، ذرهای مصرف میکند، خوابش میبرد... پس ببینید ما اینجا این مسئله را داریم و به آن توجه هم نکردیم. میآییم در دروان من از خیلی از روانپزشکان پرسیدم، حتی روان شناسان که روان چی هست؟ اول تکلیفمان را مشخص کنیم. تکلیف از دیدگاه کی؟ ما تعریفهای مختلفی داریم، ما راجع به روان نظریههای متعددی داریم. این میگوید روان این است، دیگری میگوید این است، ما باید بدانیم روان چیست تا آن را درمان کنیم. میگوید ما نظریات متعددی داریم. نظریات متعدد نمیتوانیم داشته باشیم. میگوییم سه ضربدر سه چند میشود؟ میگوید از دیدگاه کی؟ ازنظر اقلیدوس یا ازنظر نیوتن، یا ازنظر انیشتین یا ازنظر فیثاغورس؟! چون یکی معتاد است، سه در سه میشود شش تا یکی سه در سهاش میشود 12 تا یکی سه در سهاش میشود چهارتا، یکی 9 تا؛ از دیدگاه کدام؟! به یک تعریف واحد. اگر به یک تعریف واحد برسیم حل است. بعدش، ما همه این درسها را میخوانیم؛ نتیجه چیست، میخواهیم چکار کنیم؟ میخواهیم اگر یک آدم روانی بود روانشناس بتواند او را کمک کند و درمانش کند. ماشین خراب میشد ماشین را هل میدادیم آن قدیمیها را ماشین روشن میشد، وقتی روشن میشد، خودش خودش را سرویس میکرد. حالا اگر قرار است یک ماشین را تا ابد هل بدهیم، خوب اینکه درست نشده که ما داریم ماشین را هل میدهیم. قبول دارم کمبود دارد یک مادهای مثلاً سروتونین را تا ابد به او میدهیم، خوب این ترمیم نشد، این درست نشد. ما باید مشخص کنیم اینهمه ما کتاب را خواندیم، یونگ، فروید و اینها همه؛ نتیجه چی شده، آیا به درمان رسیدیم؟ ما آمدهایم روانکاوی میکنیم که این مشکل را از دست یکی بدهیم به دست کس دیگر. روانکاوی کرده گفته آقا شما این مشکل را داری تقصیر مادرت است، تقصیر پدرت است، در بچگی فلان اتفاق افتاده و اینکه ما درمان بکنیم؛ یعنی آن موقع قابلقبول است که ما یک بای پولار را درمان بکنیم؛ یعنی به نتیجه برسانیم. یکی وسواس دارد درمانش کنیم به یک مرحله برسانیم که دیگر هیچچیز نخواهد، اگر ما توانستیم در قسمت خودمان آنها را به درمان برسانیم، بله ما آنوقت مسئله را فهمیدیم. اگر مانتوانیم به درمان برسانیم چکار میخواهیم بکنیم. یک دکتر روانشناس اگر برادرش و یا بچهاش مصرفکننده شد آیا میتواند ازنظر روانی درمانش بکند؟ خود یونگ که با آقای بیل وینسون مؤسس NA؛ خیلی با بیل وینسون نشست، اما قادر نبودند یکی را درمان کنند، N.A درمان نیست؛ ما باید ببینیم منظور از درمان چیست؟! تمام مریضها میآیند پیش من، معتاد به متادون هستند، میگویم متادون را از کجا میگیری؟ میگوید از عطاری. یکی از آنها نگفت من از کلینیک متادون گرفتم؛ همه آنها گفتند از عطاری گرفتند. چون از عطاری راحتتر است؛ نوبت هم نمینشیند، متادون را میگیرد و میرود، اگر از کلینیک بخواهد متادون بگیرد، شماره شناسنامه و کارت ملیاش را میخواهد، آدرسش را میخواهد، شماره و کل سابقهاش را میخواهد. ما میخواهیم و هدفمان این است که تمام کلینیکها و مراکز درمان اعتیاد به روش درمانی کنگره 60 درمان کنند.
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند که یک نفر به درمان برسد. اگر قرار است که اینها فقط در کتابها باشد، کتاب این است، آن نوشته که خوب خروجی و درمان ما کو؟ آیا میتوانیم یک نفر را به درمان برسانیم. ما باید ببینیم منظور ما از روان چی هست؟ ما ندانیم روان چیست، چطور میخواهیم درمانش کنیم. من آمدم گفتم روان یعنی خلقوخوی بروید برسیاش کنید در صور پنهان و آشکار. خلقوخو را چه میسازد؟ تا ندانی که نمیتوانی درمانش کنی. خلق خو را دو چیز میسازد، یکی فیزیولوژی میسازد، ناقلهای عصبی میسازد، نوروترانسمیترها میسازد، دوپامین میسازد، اندورفین، انکفالین، سروتونین و ... میسازند. پس هر بیمار روانی که یکی از ناقلهای عصبیاش، نروترانسمیترها، ناقص باشد، کم باشد، گرفتار بیماری روانی میشود. در اعتیاد هم همین است. معتاد در اثر استفاده از مواد مخدر بیرونی تمام مخدرهای درونیاش از کار افتاده، بالانس ناقلهای عصبیاش بههمریخته؛ این یکی. پس این یکی و یکی دیگر مال جهانبینی است. مال تفکر، اندیشه و فکرش است همان بیماریهای سایکو سوماتیک؛ که افکار و اندیشه روی خلقوخوی اثر میگذارد. خلقوخوی یکی پریشان است، یکی عصبی است، یکی مجنون است، یکی در عالم هپروت است، مردمآزار است، یکی خودآزار است و ... همه منتج میشود به این. حالا میتوانیم درمانش کنیم، حالا میدانیم چه هست. حالا میدانیم که اگر ما بخواهیم روان را درست کنیم بدون، جهانبینی و تفکر نمیتوانیم این کار را بکنیم. بدون دارو هم این کار را نمیتوانیم بکنیم، امکان ندارد یک بای پلار را بدون دارو بتوانیم درمانش کنیم. حتماً نیاز به دارو دارد که ما ناقلهای عصبی را بتوانیم ترمیم کنیم. پس میآییم میگوییم اعتیاد میشود، جسم، روان، جهانبینی. اگر ریشهاش را پیدا کنیم درمان اعتیاد مثل آب خوردن میماند. ریشهاش را پیدا کنیم.
درمان اعتیاد اصلاً مولتی فاکتور نیست، چند چیزی نیست، این حرفها هیچکدام نیست. اعتیاد یک بیماری است با چند مجهول بهراحتی و قشنگی میشود درمان کرد و من امروز خوشحال هستم این عزیزان به درمان و رهایی خودشان رسیدهاند. امیدوارم که بقیه هم اگر دوست داشتند در کلینیکهایشان لژیونها را پیاده کنند. ما به موفقیتهای زیادی نائل میشویم، آن کلینیکهایی که آمدهاند و لژیونها را تشکیل دادند و دارند پروتکلهای کنگره 60 را استفاده میکنند؛ و حتی در مسئله متادون خودشان هم بتوانند از پروتکلهای کنگره 60 استفاده کنند. خیلی ما به نتایج بسیار درخشانی میرسیم.
رهایی کلینیکها
کلینیک: مهرگان اصفهان- نام پزشک: آقای دکتر محمدرضا- راهنما: آقای مهدی- نام مسافر: آقای عباس- نام همسفر: خانم محبوبه
سلام دوستان محمدرضا هستم همسفر:
از شما تشکر میکنم، هر دفعه که ما آمدیم تهران درس تازهای یاد گرفتیم و این را مدیون کنگره 60 هستیم. میدانم شماها هم مسیری را که ما قبلاً رفتیم را رفتید و در حال رفتن هستید، واقعاً دید آدم نسبت به کنگره 60 عوض میشود، من خودم چندین سال پیش که آمدم اینجا خیلی سؤال مهمی برایم بود که چطوری اینها چهکار میکنند؛ و بعد از یک مدتی متوجه شدم؛ رویهم جسم، روان و جهانبینی کار میکنند و اگر یکی از این سه ضلع این مثلث ناقص باشد درمان کامل نیست؛ و خیلی خوشحالم که اینجا حضور دارم خیلی چیزها یاد گرفتم و انشاءالله بتوانم فرد مثمر ثمری در این راه باشم. ممنون.
سلام دوستان مهدی هستم مسافر:
افتخار این را دارم که برای اولین بار در جایگاه کمک راهنمایی یک مسافر از کلینیک مهرگان اصفهان ورود عباس عزیز را به سفر دوم خدمت همه حضار اعلام کنم. از خداوند سپاسگزارم. از آقای مهندس سپاسگزارم که این علم را در اختیار بنده و دیگر کمک راهنماها قرار داد و سپاسگزاری میکنم از همه اعضای کنگره 60.
سلام دوستان عباس هستم مسافر:
آخرین آنتی ایکس مصرفی هروئین مدت بیست سال تخریب داشتم، مدت یازده ماه و سیزده روز سفر کردم به روش D.S.T داروی درمان شربت شفابخش O.T به راهنمایی: آقای مهدی زارع الآن هم به دستان پرتوان آقای مهندس آزاد و رها هستم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان و کلینیک مهرگان کمال تشکر را دارم.
سلام دوستان محبوبه هستم همسفر: خیلی خوشحال هستم که اینجا حضور دارم از آقای مهندس تشکر میکنم. از آقای دکتر امینی و زارع تشکر میکنم و کمک راهنمای خودم تشکر میکنم. ممنون.
دریافت گل رهایی از دستان جناب مهندس
کلینیک: بهشتآئین اصفهان- نام پزشک: آقای دکتر علیرضا- راهنما: آقای مهدی- نام مسافر: آقای عباس- نام همسفر: خانم محبوبه
سلام دوستان علیرضا هستم همسفر:
از همه شما عزیزان تشکر میکنم. تجربه من این است که موفقیت ما پیوند تنگاتنگ با کنگره 60 و راهنمایی که تعیین شده برای ما ارتباط نزدیکی داریم و باعث شده که به این رهاییها دست پیدا کنیم.
سلام دوستان ناصر هستم کمک راهنمای یک مسافر از کلینیک بهشتآئین اصفهان:
اینجا هستم تا ورود محمد عزیز، خسرو عزیز، عباس عزیز و اکبر عزیز را به سفر دوم تبریک بگویم.
سلام دوستان اکبر هستم مسافر:
آخرین آنتی ایکس مصرفی تریاک. مدت ده ماه سفر کردم به روش D.S.T داروی درمان شربت شفابخش O.T به راهنمایی: آقای ولی خانی الآن هم به دستان پرتوان آقای مهندس آزاد و رها هستم.
سلام دوستان محمد هستم مسافر:
آخرین آنتی ایکس مصرفی تریاک. مدت تخریب بیش از بیستوپنج سال مدت یازده ماه سفر کردم به روش D.S.T داروی درمان شربت شفابخش O.T به راهنمایی: آقای ولی خانی الآن هم به دستان پرتوان آقای مهندس آزاد و رها هستم.
سلام دوستان عباس هستم مسافر:
آخرین آنتی ایکس مصرفی تریاک. مدت یازده ماه سفر کردم به روش D.S.T داروی درمان شربت شفابخش O.T به راهنمایی: آقای ولی خانی الآن هم به دستان پرتوان آقای مهندس آزاد و رها هستم.
سلام دوستان خسرو هستم مسافر:
آخرین آنتی ایکس مصرفی تریاک. مدت تخریب پنجاه سال مدت ده ماه سفر کردم به روش D.S.T داروی درمان شربت شفابخش O.Tبه راهنمایی: آقای ولی خانی الآن هم به دستان پرتوان آقای مهندس آزاد و رها هستم.
دریافت گل رهایی از دستان جناب مهندس
پیام جلسه هفته آینده:
سلام دوستان حامد هستم مسافر:
دستور جلسه هفته آینده: ازدواج و سی دی هفته، برونو که ادامه سی دی یونگ است از آقای مهندس.
تهیه: مسافر علی شاملو
وبلاگ نویس: مسافر سعید عاشوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
12277